Tuesday, January 31, 2017

شکست مارکوس آنتونیوس در فره‌اسپه

سه‌شنبه ١٢/بهمن/١٣٩۵ - ٣١/ژانویه/٢٠١٧

در سال ٣٧ پیش از میلاد، روم زیر فرمان سه نفر اداره می‌شد که بدان «سه‌فرمانروایی» (triumvirate) می‌گویند و این سه تن یولیوس کایزر (Julius Caesar) یا ژولیوس سزار، مارکوس آنتونیوس (Marcus Anthonius) یا مارک آنتونی، و پومپیوس (Pompeius) یا پومپیی نام داشتند. در این سال رومیان تصمیم گرفتند که مارکوس آنتونیوس را به همراه یک سپاه صدهزار نفره به جنگ رقیب اصلی و توانمندی خود یعنی شاهنشاهی ایران اشکانی فرستادند. قرار بود مارکوس آنتونیوس مستقیم به سرزمین ارمنستان بیاید و از آنجا به ایران حمله کند. اما مارکوس آنتونیوس نخست به سوریه رفت تا با کلئوپاترا، شهبانوی مصری که بدو دلباخته بود، دیداری تازه کند. مدتی را با کلئوپاترا گذراند و در بهار تصمیم گرفت که به ایران حمله کند.

وی دستگاه‌های دژستانی و ۴٠ هزار از سپاهیان خود را پشت سر گذاشت و خود را به شهر فره‌اسپه رساندند. ایرانیان این دستگاه های دژستانی و چهل هزار سپاهی را نابود کردند. مارکوس آنتونیوس کوشید که با ساخت شیبی از جنس خاک، وارد دژ بشود. اما به دلیل دژبندی استوار این شهر نتوانست کاری از پیش ببرد. از سوی دیگر هم سواران ورزیده و پیشرفته‌ی اشکانیان به آنان مهلتی برای عرض اندام ندادند. از این رو رومیان گریختند. عقب نشینی آنان ٢٧ روز طول کشید و در این مدت ١٨ بار با اشکانیان درگیر شدند و در این مدت هم ٣٢ هزار رومی دیگر کشته شدند.

بیست سال پیش از آن یعنی در سال ۵٣ پ.م. هم کراسوس که فرماندار سوریه شده بود با رستهم سورن-پَهلَو ایران اسپهبد اشکانیان رو در رو شد و شکست خوارکننده‌ای خورد و هم خودش و هم پسرش کشته شدند. اما پس از شکست مارکوس آنتونیوس روم برای مدتی طولانی دیگر هوس گسترش در خاور زمین را از سر خود به درد کرد و مجبور شد با مشکل‌های داخلی و جنگ‌های داخلی خود دست و پنجه نرم کند.

در شماره ١٧ سال چهارم مجله ی لایف (زندگی) یعنی شماره دوشنبه ٢۵ اپریل ١٩٣٨ برابر با ۵ اردیبهشت ١٣١٧ خ. (در زمان جنگ جهانی دوم)، گزارشی دوصفحه‌ای (صفحه‌های ٢٨ و ٢٩) درباره‌ی فره اسپه چاپ شد. این کاوش را استاد آرتور اوپهام پوپ (Arthur Upham Pope) انجام داد و متن کامل آن را می‌توانید در بخش کتاب‌های گوگل بخوانید:

https://books.google.ca/books?id=5koEAAAAMBAJ&pg=PA28&lpg=PA28

گفته شده که فره اسپه در آن زمان پایتخت ایران اشکانی بوده است. با توجه به مشخصات جغرافیایی فره اسپه به نظر می‌رسد که همانجایی است که امروزه به اشتباه «تخت سلیمان» گفته می‌شود.


عکس هوایی فره اسپه (پایتخت اشکانیان در سال ٣٧ پ.م.) در سال ١٩٣٨ / ١٣١٧ خ.

دیوار شهر که بر پیرامون آن کشیده شده سه چهارم مایل (۴.۵ کیلومتر) است و بلندای آن ۴۵ پا (١٣ متر) و پهنای آن ١٨ پا (۵ متر) است. دیوار از تکه‌های سنگ محکم ساخته شده و دورتادور آن ٣٠ بارو دارد. در میان شهر دریاچه‌ای زیبایی است که ژرفای آب آن سنجیده نشده است.

توضیح نقطه‌های مشخص شده در عکس:

نقطه‌ی A: نقطه‌ی حمله‌ی مارکوس آنتونیوس به دژ شهر فره اسپه
نقطه‌ی B: کاخ‌هایی که در دوران اسلامی در اینجا ساخته شده
نقطه‌ی C: ویرانه‌های کاخی که صد سال پس از تازش مارکوس آنتونیوس ساخته شده
نقطه‌ی D: آتشگاهی که به نوشته‌ی نویسندگان باستان تا آن زمان به مدت 700 سال آتش آن پیوسته روشن بوده
نقطه‌ی E: رودخانه‌ای که سرریز آب دریاچه را به شهر می‌فرستاده و باعث حاصلخیزی زمین می‌شده
نقطه‌ی F: پادگان و سربازخانه و انبار (اسلحه‌خانه)

در این صفحه از جلد ٩ دانشنامه‌ی بریتانیکا چاپ سال ١٨٩٣ / ١٢٧٢ خ. هم به این داستان اشاره کرده است و فره اسپه را همان تخت سلیمان گفته است.

Brittanica, 1893, volume 9, p. 598

https://books.google.ca/books?id=mLM4AQAAMAAJ&pg=PA598&lpg=PA598

(تاریخ نگارش اصلی: چهارشنبه ١٩/خرداد/١٣٩۵ - ٨/ژوئن/٢٠١۶)

3 نظر:

Anonymous said...

وبلاگتان را بسته‌اید؟ از وبلاگ‌های نایابی بود که نوشته‌ها خوبی را به خوانندگان ارائه می‌داد. اگر فرصت داشتید پاسخی به این نوشته پر از اشتباه که توسط یک استادیار(؟) دانشگاه نوشته شده است و همه کلمات فارسی را ترکی پنداشته است. جای تاسف است که جایگاه‌های علمی این کشور به دست افرادی افتاده است که منبع تحقیقات مثلن علمی و زبان‌شناسیشان وبلاگ‌های تصادفی است!
http://maqalat-e-bakhshi.blogfa.com/post/14/

shahrbaraz said...

درود بر شما

نه دوست گرامی. این وبلاگ همچنان باز است اما به دلیل گرفتاری های کاری فرصت کمتری برای روزآمدسازی آن دارم.

متاسفانه همان طور که گفتید جایگاه علم و دانش در کشور ما امروزه خیلی اسفناک است و کسانی در دانشگاه ها مقام آموزگاری و «استاد»ی دارند که اصلا شایسته ی این جایگاه نیستند.

پیروز باشید
شهربراز

paymane said...

اگر ایرانیان به درجه ای از آگاهی و خودباوری رسیده بودند،از این داستان که شما گفتید، کتاب های مصور، آهنگ ها ، سریالها، فیلمها، کارتون ها ، بازی ها و بسیاری دیگر فرآورده های فرهنگی و تجاری ساخته میشد. میلیاردها دلار در کشور تولید میشد، ده ها نفر به کار گمارده می شدند،

چرا ما اینفدر بی علاقه به سرنوشت خودمان و نسل های آینده هستیم؟ ،