Monday, September 16, 2013

برابر پارسی «پاستا»

دوشنبه ٢۵/شهریور/١٣٩٢ - ١۶/سپتامبر/٢٠١٣

همان طور که چندین بار گفته‌ام، به نظر می‌رسد این روزها گرایش تازه‌ای در میان برخی پارسی زبانان پیدا شده که به نظرشان هیچ یک از واژه‌های انگلیسی «ترجمه‌پذیر» نیستند. اینان فکر نمی‌کنند که تا پیش از آن که خودشان با این واژه‌های انگلیسی آشنا شوند، در زبان پارسی به جای این واژه‌های انگلیسی چه برابرهایی به کار می‌رفته است. خیال می‌کنند به خاطر «انگلیسی ندانستن» بوده است که مردم پیش از آنها، واژه‌های پارسی به کار می‌برده‌اند. نمونه‌ی آشکار این گونه واژه‌ها «داربی» (derby)است. جالب است که برای نمونه می‌گویند «داربی ۷۷» اما با خودشان فکر نمی‌کنند که در هفتاد بار گذشته، به این مسابقه‌ها چه می‌گفتند؟ آیا پانزده سال پیش تیم‌های پرسپولیس و استقلال با هم مسابقه نمی‌دادند؟ در آن موقع «داربی» نبوده است؟ چرا در چهل سال گذشته نیازی به واژه‌ی «داربی» نبوده است و ده سال پیش مردم به این بازی‌ها چه می‌گفتند؟ تازه، با این که برای آن «شهرآورد» هم ساخته شده است اما برخی هنوز به نظرشان «داربی» با «شهرآورد» فرق دارد.

نمونه‌ی دیگری از این دست واژه‌ها که می‌خواهم بدان بپردازم، «پاستا» است که به تازگی در میان برخی ایرانیان رایج شده است. این واژه در زبان انگلیسی pasta نوشته می‌شود و به دو صورت «پَستا» و «پاستا» خوانده می‌شود. این واژه از pasta در زبان ایتالیایی آمده است. در زبان فرانسوی به شکل pâtes درآمده است. معنای pasta«خمیر» و «سرشته» است. پیشتر، این خانواده‌ی غذا را در پارسی «ماکارونی» (macaroni) می‌گفتند (برخی گمان می‌کنند که شکل درست آن «ماکارانی» است).

البته اگر بخواهیم دقیق باشیم، در زبان ایتالیایی و انگلیسی، macaroni گونه‌ای از pasta است. به تازگی فرهنگستان برای pasta «خمیراک» را پیشنهاده است که گویا به سبک «پوشاک» از فعل «خمیراندن» ساخته شده است. اما نام‌هایی که با پسوند «ـاک» ساخته می‌شوند معنای دیگری دارند که با مفهوم pasta چندان سازگار نیست. مثلا «خوراک» یعنی «آنچه خورده شود» یا «پوشاک» یعنی «آنچه پوشیده شود». بنابراین، «خمیراک» هم یعنی «آنچه خمیر شود» نه «آنچه از خمیر ساخته شده باشد». حال آن که pasta یعنی خمیر یا آنچه از خمیر ساخته شده است.

آقای محمدعلی سپانلو، در گفت‌وگویی با خبرگزاری ایسنا، به این برابر فرهنگستان ایراد گرفته است و آن را مایه‌ی خنده‌ی مردم دانسته است. و در کنار این انتقاد، پیشنهاد کرده است که از «افروشه» استفاده کنیم که در شعرهای رودکی هم به کار رفته است.

اَفروشه در پارسی میانه به صورت afrōšag آمده است و در فرهنگ پهلوی مک‌کنزی معنای آن را «شیرینی و حلوا» (در انگلیسی: sweetmeat) نوشته است. اَفروشَگ در پارسی نو/دری به صورت‌های افروشه، آفروشه، فُروشه، فُروشَگ، و فروشَک آمده است (و نیز: افروسه - که شاید اشتباه نگارشی باشد). معنای افروشه در فرهنگ دهخدا چنین است:

اَفروشه: نام حلوایی است و آن چنان باشد که آرد و روغن را با هم بیامیزند و بمالند تا دانه دانه گردد، آن گاه در پاتیلی کنند و عسل در آن بریزند و بر بالای آتش نهند تا نیک بپزد و سخت شود.

و بعضی گویند نان خورشی است در گیلان و آن چنان باشد که زرده‌ی تخم مرغ را در شیر خام ریزند و نیک بر هم زنند و بر بالای آتش نهند، تا شیر مانند دلمه بسته شود. بعد از آن، شیرینی داخل آن سازند و نان را در آن تریت کنند یا خشکه پلاو در آن ریزند و با قاشق خورند (برهان).

به معنی حلوای خانگی است (فرهنگ شعوری).

نوعی از حلوا که از دلیده‌ی گندم بسازند.

رفیقا چند گویی کو نشاطت؟ ------------------ بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد -------------------- چنان چون دردمندان را شَنوشه (رودکی)

این آفروشه‌ای است که زاغ است خوالگرْش --------------------------- هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند (ناصرخسرو)

دلیده: بَلغور
شَنوشه: آنچه در عربی «عطسه» گفته می‌شود.
خوالگر: خوالیگر، آشپز
می‌بینیم که «افروشه» بیشتر نوعی حلوا و شیرینی است و ربط مستقیمی با رشته ندارد. شاید بتوان آن را به صورت «بسط معنایی» به عنوان برابر pasta به کار برد و معنای تازه‌ای بدان بخشید اما خودش، به ویژه در شعر رودکی، معنای دیگر دارد.

به نظر من، در این باره چند گزینه داریم:

- از «رشته» استفاده کنیم که پیشینه‌ی خیلی طولانی دارد و در واقع این غذا نوعی رشته است اما از نوع ایتالیایی.

- اگر به نظرمان، «رشته» با pasta فرق دارد، مانند گذشته همچنان «ماکارونی» را به کار ببریم.

- اگر می‌خواهیم دقت معنایی و اختلاف macaroni و pasta را در زبان پارسی رعایت کنیم، و اگر می‌خواهیم برای pasta برابر پارسی‌ای بسازیم که با «خمیر» ربط داشته باشد، شاید «خمیرگ» برابر بهتر و دقیق‌تری از «خمیراک» باشد. «خمیرگ» صفت «خمیر» است.

2 نظر:

مهدی said...

با این که بخواهیم برای نامگذاری فرهنگ‌های دیگر حتمن از واژگان پارسی استفاده کنیم مخالفم. هنگامی‌ که می‌گوییم پاستا یعنی نوعی خوراک ایتالیایی در شکل‌های گوناگون و بسیار متفاوت است از رشته. اتفاقن آنچه که ما ماکارونی میشناسیمش ماکارونی نام ندارد بلکه اسپاگتی است و ماکارونی شکل دیگری دارد. به همین ترتیب پیتزا ،سوسیس، کیک،برندی و مانند آن هیچ لزومی ندارد الزامن به نام جدید خوانده شود چون بخشی از فرهنک وارداتی ماست. همانطور که از آشپزی ما هم واژه‌ی «کباب» به تمام دنیا رفته است.

mir shadlou said...

پیشنهاد آقای سپانلو از این رو جالب است که پاستا هم در خود ایتالیایی معنی شیرینی می‌دهد.