چهارشنبه ٢٨/تیر/١٣٩١ - ١٨/جولای/٢٠١٢
صقلاب یا سقلاب نام قومی است که در ادبیات پارسی معمولا در کنار «روم» به کار میرود. برای نمونه در شاهنامه چنین آمده است
ز توران زمین تا به سقلاب و روم / ندیدند یک مرز آباد بومدر کتاب «حدود العالم» (بخش ۴۳) در وصف صقلاب چنین آمده است
صقلاب ناحیتی است مشرق وی بلغار اندرونی است و بعضی از روس؛ و جنوب وی بعضی از دریای گُرز [=گرجیان] است و بعضی از روم؛ و مغرب وی و شمال وی همه بیابانهای ویرانی شمال [=در انگلیسی steppes] است.منظور از «دریای گُرز» دریای گرجیان یا همان دریای سیاه است.
و این ناحیتی است بزرگ و اندر وی درختان، سخت بسیار است پیوسته؛ و ایشان اندر میان درختان نشستهاند و ایشان را کِشت نیست مگر ارزن. و انگور نیست و لکن انگبین، سخت بسیار است. نبید و آنچ بدو مانَد از انگبین کنند و خُنب [=خُم] نبیدشان از چوب است و مرد بوَد که هر سالی از آن صد خنب نبید کند.
و رمههای خوک دارند همچنانک رمهء گوسپند.
و مرده را بسوزانند؛ و چون مردی بمیرد، اگر زنش مر او را دوست دارد خویشتن را بکشد.
و ایشان همه پیراهن و موزه تا به کعب پوشند.
و همه آتش پرستند و ایشان را آلاتهای رود [=نوازندگی] است که بزنند که اندر مسلمانی نیست
و سلاح شان سپر و زوبین و نیزه است
و پادشای صقلاب را «بسموت سویت» [در انگلیسی: ] خوانند و طعام ملوک ایشان شیر است
و همه به زمستانها اندر کازهها و زیرزمینها باشند و ایشان را قلعهها و حصارهای بسیار است
جامهء ایشان بیشتر کتان است
و پادشاه را خدمت کردن واجب دارند اندر دین.
و ایشان را دو شهر است:
وابنیت: نخستین شهری است بر مشرق صقلاب و بعضی به روسیان مانند،
«خُرداب» شهری بزرگ است و مستقر پادشا است. (حدود العالم چ تهران ص ١٠٧)
صقلاب عربی شدهی Sklaboi در یونانی است که برای نامیدن قوم اسلاو به کار میرفته است.
بر پایه ی شرح ولادیمیر مینورسکی، نام پادشاه با حرف لاتین چنین است: S-mut Swyyt یا Bsmut Swyyt. نام شهر نخست با حرف لاتین Vabnit است اما نام اصلی آن دانسته نیست. نام اصلی شهر دوم هم به احتمال زیاد Khrovat است.
در سدهی دهم میلادی اوتوی بزرگ (Otto the Great)، امپراتور روم مقدس (درگذشته: 973 م.)، به اسلاوها حمله کرد و شمار زیادی از آنان را به بردگی گرفت. نام یونانی اسکلابوی در لاتین Sclavus است و معنای «برده» یافت.
واژهی Sclavus در انگلیسی به صورت slave و Slav درآمده است که اولی به معنای «برده» و دومی هم نام قوم اسلاو است.
نام لاتین Sclavus در ایتالیایی schiavo شده است. خود schiavo در گویش ونیزی ایتالیایی در ترکیب sciavo vostro به صورت خطابی به کار رفته است یعنی «بندهی شما» و بعدها این عبارت در گویش رسمی ایتالیایی به صورت ciao به عنوان «سلام و درود» به کار رفته است و از آنجا از میان مهاجران ایتالیایی به دیگر زبانهای دنیا از جمله انگلیسی راه یافته است.
اما این قوم خود را Sloveninu میخواندند که شاید با slovo به معنای «سخن» مربوط باشد و بدان معنا است که آنان خود را «سخنگویان یک زبان» میدانستند.
اسلاوها به بیگانگان «نمیسی» (Nemici) میگفتند که به معنای «گنگ» یا «زبان ندان» است. این همان الگویی است که مثلا در یونانی به بیگانگان «بربر» (barbar) میگفتند (که با «ور» در پارسی به معنای «سخن نامفهوم/بی پایه» و هم چنین با «برّ» در پارسی و لری به معنای «کسی که زبانش میگیرد» همریشه است). در عربی هم به ایرانیان «عجم» به معنای «زبان ندان» میگفتند.
بعدها نام نمیسی تنها به مردم ژرمن یا آلمانی گفته شد. در روسی به مردم آلمان Немцы (نمسیی) و در لهستانی Niemcy میگویند. نمیسی از راه زبان روسی در دوران قاجار به شکل «نِمِسه» وارد زبان پارسی (و نیز ترکی و عربی) شده است و به معنای کشور اتریش است زیرا در آن دوران کشور اتریش نیرومندترین دولت ژرمن بود.
اما نام «اتریش» شکل فرانسوی (Autriche) نام این کشور است. در انگلیسی به آن Austria میگویند و در زبان آلمانی Österreich است (در هلندی: Oostenrijk) که از دو بخش Öster به معنای «شرقی» (در انگلیسی: eastern) و reich به معنای «قلمرو/فرمانروایی/پادشاهی» گرفته شده است پس در کل به معنای «پادشاهی شرقی» است. این بدان خاطر است که لاتین به آن Marchia Orientalis گفته میشده است زیرا مرز شرقی امپراتوری روم در زمان شارلمان بوده است.
(شارلمان در فرانسوی: Charlemagne در لاتین Carolus Magnus به معنای کارولوس بزرگ – نام کارولوس در انگلیسی چارلز Charles و چارلی Charlie شده است و در فرانسوی شارل Charles و در ایتالیایی کارلو Carlo و در اسپانیایی Carlos – سپس در زبانهای اروپای شرقی به شکل کِرال درآمده و به معنای کلی پادشاه به کار رفته است. از این زبانها به زبان ترکی عثمانی وارد شده و در ترکی kral به معنای پادشاه است)
نام «آلمان» در زبان پارسی از زبان فرانسوی (Allemagne) وام گرفته شده است و این واژه خود از نام قبیلهی «آلامانی» (Alamanni) گرفته شده است. نام German از ریشهی لاتین شاید به معنای «مرتبط» باشد (در زبان انگلیسی صفت germane به معنای «مرتبط» است). ژرمنها به خودشان deutsch (دویچ) میگویند که از diot به معنای «مردم» آمده است و با «توده» در پارسی به معنای «مردم» همریشه است. در ایتالیایی به ژرمنها tedeschi (مفرد: tedesco) میگویند که از همان واژهی deutsch گرفته شده است.
3 نظر:
بسیار خواندنی بود. سپاس. راستی اشاره ای که به آتش پرستی قوم اسلاو شده برای من جالب بود. شما چیز بیشتری در مورد آن میدانید؟
دربارهی ریشهی واژهی «لهستان»هم میتوانید چیزی بنویسید؟
به مهدی
پیشتر دربارهی ریشهی نام «لهستان» نوشتهام.
میتوانید به این نشانی نگاه کنید:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2011/05/blog-post_11.html
پیروز باشید
شهربراز
Post a Comment