آدینه ٢٣/تیر/١٣٩١ - ١٣/جولای/٢٠١٢
چسب یا چسپ که در برخی گویشها «چبس» و «چفس» هم گفته میشود مایهای برای پیوند دادن. در شعرهای مولانای بلخی «چفس» به کار رفته است:
هله! ای عشق! بیا یار منی در دو جهان ------------ از همه خلق بریدم، به تو برچفسیدمبه نوشتهی استاد محمدتقی بهار در کتاب «سبک شناسی» واژهی «چبس» وارد زبان عربی شده و به صورت «شبث» درآمده است و از آن مصدر «تشبّث» (درآویختن و چنگ زدن) را ساختهاند و در مثل عربی به کار رفته است: «الغَریقُ یَتَشبّثُ فی کل حشیش» یعنی «غرقه به هر گیاهی چنگ میزند». یا به قول مولانای بلخی: مرد غرقه دست و پایی میزند --------- دست هر دم در گیایی میزند.
تو چه برچفسی بر این نام درخت؟ ----------- تا بمانی تلخکام و شوربخت
در کنار چسب دو واژهی دیگر هم هست به نام سریش و سریشُم که نباید آنها را با هم اشتباه کرد.
سریش: رستنی باشد که در سبزی و تازگی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند و آرد سازند. کفشگران و صحافان چیزها بدان چسبانند (برهان). چیزی که نجار و کمانگر و صحّاف و چرمگر بدان چیزها چسبانند. بیخی است که ساقه دارد و گل آن سفید مایل به سرخی و تند طعم.
به خدای ار کس این قوافی را / به سخن برنشاندی به سریش (انوری ابیوردی)
اما تعریف سریشُم چنین است:
سریشم: دو قسم بود یکی آنچه از پوست گاو و گاومیش گیرند و دیگر آنچه از شکم ماهی برآرندیعنی سریش خاستگاه گیاهی دارد و سریشم خاستگاه حیوانی. البته گویا برخی فرهنگنویسان این دو را اشتباه کردهاند و به جای هم به کار بردهاند. مثلا در غیاث اللغات سریشم را نوشته: «سریش که به کار کمانگران آید». یا سریش را «گیاه سریشم» هم گفتهاند. و در فرهنگ رشیدی هم نوشته که «سریش را از ماهی و پوست خام سازند» که این تعریف سریشم است.
از آن که مدح تو گویم درست گویم و راست / مرا به کار نیاید سریشم و کبدا (دقیقی)
سبویی که سوراخ باشد نخست / به موم و سریشم نگردد درست (نظامی)
0 نظر:
Post a Comment