Thursday, February 16, 2012

پرگار بی.بی.سی و واژه‌سازی فنی

پنج‌شنبه ۲۷/بهمن/۱۳۹۰ - ۱۶/فوریه/۲۰۱۲

برنامه‌ی پرگار در تلویزیون بی.بی.سی پارسی هفته‌ی گذشته به بحث واژه‌سازی علمی و فنی و به ویژه جایگاه زبان پارسی در این زمینه پرداخت. خوشبختانه مهمان آن دکتر محمد حیدری ملایری، اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی در نپاهشگاه (رصدخانه‌ی) پاریس بود که برای خوانندگان این وبلاگ آشنا است. مهمان دیگر آقای داریوش آشوری بود. پرسش اصلی برنامه در واقع رودرروسازی دو دیدگاه در این زمینه بود: یکی آن که باور دارد زبان پارسی توانایی‌های لازم برای واژه‌سازی علمی و فنی را دارد و نیازی به وام‌گیری بی‌دروپیکر از زبان‌های بیگانه به ویژه زبان انگلیسی را ندارد (دکتر حیدری). و دیدگاه دیگر که زبان پارسی را «زبانی جهانی سومی» (؟) می‌داند که باید به روی «جهان مدرن» «باز» شود (داریوش آشوری).

دیدگاه دکتر حیدری ملایری در پیشگفتار «فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک» به طور بسنده و شایان شرح داده شده است. هم چنین در مقاله‌ی دیگری از دکتر حیدری که در همین وبلاگ منتشر شد به نام «با خشت و کاهگل نمی‌توان آسمانخراش ساخت» به برخی ایرادهای انتقادکنندگان این دیدگاه پاسخ داده شده است. هم چنین دکتر حیدری در گفت وگویی با دوست گرامی مسعود لقمان در پایگاه ایرانشهر دیدگاه خود را بازگفته است: بخش نخست - بخش دوم - بخش سوم دیدگاه داریوش آشوری هم در کتاب آخرش به نام «زبان ِ باز» شرح داده شده است.

اما در این برنامه‌ی پرگار دو ایراد جزیی وجود داشت: با آن که در معرفی دکتر حیدری ملایری او را اخترشناس و اخترفیزیکدان معرفی کردند اما در عنوان پانوشت صفحه «زبان‌شناس» آمد که غلط است. شاید هدف این بوده که برای بینندگان پرسش نشود که چرا اخترشناس درباره‌ی واژه‌سازی و زبان سخن می‌گوید اما به نظر من دقت علمی مهم‌تر است. برای داریوش آشوری نیز عنوان «زبان‌شناس» نوشته شد که این هم درست نیست. داریوش آشوری در رشته‌ی حقوق و اقتصاد درس خوانده است. درست است که از او ترجمه‌ها و نیز فرهنگ واژگان سیاسی منتشر شده است اما از نظر علمی و دانشگاهی وی «زبان‌شناس» نیست. باید بیاموزیم که هر چیزی را به جای خودش به کار ببریم.

روشن است که من با دیدگاه دکتر حیدری ملایری همرای و همدل ام و با دیدگاه داریوش آشوری مخالف. نظرم را درباره‌ی دیدگاه آشوری در نقد کتاب «زبان باز» نوشتم و اینجا نیز باز به چند اشکال مهم دیدگاه آقای آشوری و دیگر کسانی می‌پردازم که با وی همرای اند. اما ایرادهای من به دیدگاه و سخنان داریوش آشوری در این برنامه و کسانی که چون او می‌اندیشند:

۱- آقای آشوری زبان پارسی را «زبان جهان سومی» می‌داند و می‌گوید من این اصطلاح را به عنوان «ترم علمی» جامعه‌شناسی به کار می‌برم. اما اصطلاح «زبان جهان سومی» نه علمی است و نه تعریف دقیقی دارد. همان گونه که «زبان علمی» یا «زبان فلسفی» تعریف علمی و دقیق ندارد. حتا «جهان سوم» در نخست اصطلاحی سیاسی بود که پس از جنگ جهانی دوم ساخته شده و به معنای کشورهایی بود که نه طرفدار بلوک شرق و کمونیسم بودند و نه طرفدار بلوک غرب و سرمایه‌داری. چون بیشتر این کشورها از نظر اقتصادی فقیر بودند اصطلاح «جهان سوم» معنای منفی و تحقیرآمیز و برابر «عقب‌مانده» یافت. این اصطلاح در زبان‌های غربی به ویژه انگلیسی چندین دهه است که دیگر به کار نمی‌رود و به ویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد به جای «جهان سوم» از «کشورهای توسعه نیافته» یا «در حال توسعه» یاد می‌شود. اما داریوش آشوری (و بسیاری از ایرانیان) همچنان به این اصطلاح علاقه‌مندند. حتا تعریف آشوری از جهان سوم نیز اشتباه است. وی می‌گوید «جهان سومی» یعنی مردمی که میان جهان مدرن و جهان سنتی گیر کرده‌اند!

۲- آقای آشوری در همین برنامه با شیوه‌ی سخن گفتن خود نشان داد که به پاسداری زبان پارسی اهمیتی نمی‌دهد و به اصطلاح «هر طور راحت» است سخن می‌گوید. برای نمونه وی گفت: «زبان فارسی زبان ناسیونال ایران و افغانستان و تاجیکستان است» حال آن که به سادگی می‌توانست واژه‌ی «ملّی» را به جای «ناسیونال» به کار ببرد.

۳- استدلال داریوش آشوری و دیگر کسانی که مانند او می‌اندیشند در به کارگیری بی‌مورد واژگان انگلیسی و فرانسوی شباهت فراوانی به دیدگاه متعصبان دینی دارد که می‌گویند متن‌های دینی به هیچ زبانی ترجمه نمی‌شوند زیرا این واژه‌ها «معنای خاصی دارند» و نباید آنها را ترجمه کرد. با همین توجیه بود که زبان لاتین چندین سده زبان کلیسای کاتولیک بود (و هنوز هم هست). برای نمونه آشوری می‌گوید «اُبژه» دارای معنای خاصی است که به زبان پارسی بیان‌شدنی نیست. این دیدگاه یعنی حالت «قُدسی» و «آسمانی» دادن به زبان انگلیسی یا فرانسوی.

اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم واقعیت آن است که به ندرت بتوان واژه‌ای در زبانی یافت که برابر معنایی دقیق واژه‌ای در زبان دیگری باشد. برای نمونه حتا bread در زبان انگلیسی با «نان» در زبان پارسی یکسان نیست. زیرا برای انگلیسی زبانان واژه‌ی bread یادآور چیزی است که دارای حجم است و گاهی به صورت چارگوش و مکعب و قاچ شده و گاه به صورت لوله‌ای و دراز فروخته می‌شود. اما برای پارسی‌زبانان «نان» معمولا پَخت و صاف و گرد و برگه مانند است. بنابراین دیگر نباید به جای bread گفت «نان» چون «نان» چیز دیگری است!

با این استدلال دیگر نباید برای هیچ واژه‌ی علمی و فنی برابر پارسی ساخت زیرا هر واژه‌ی علمی در زبان‌های اروپایی تاریخچه و پیشینه‌ای دارد که نمی‌توان در زبان پارسی یافت. بد نیست یادآوری کنم که به نوشته‌ی دکتر رضا منصوری، استاد فیزیک، ژاپنی‌ها حتا برای الکترون و پروتون هم برابر ساخته‌اند.

۴- آشوری می‌گوید امروزه زبان‌های به قول او «مدرن» زبان‌های غالب و چیره در جهان هستند و زبان‌های «جهان سومی»ای مانند پارسی گریزی ندارند جز این که به سروری و چیرگی این زبان‌ها گردن بگذارند و «باز شوند» و تا جایی که می‌توانند از این زبان‌ها وام‌واژه وارد کنند تا خودشان هم «مدرن» شوند. این استدلال تفاوتی با استدلال نسل‌های گذشته ندارد که می‌گفتند زبان عربی زبان چیره است پس زبان پارسی باید تا می‌تواند از این زبان وام بگیرد. جالب آن که خود آقای آشوری هم در این بحث می‌گوید در زمان قاجار آن قدر زبان عربی بر ذهن ایرانیان غالب شده بود و دستور زبان پارسی را فلج کرده بود که زمان برابرسازی برای barometer به جای «فشارسنج» عبارت عربی «میزان الضغطه» به ذهن‌شان می‌رسید. اما توجه نمی‌کند که خودش برای برابرسازی modernity اصطلاح «مُدرنیّت» به ذهنش می‌رسد.

۵- به نظر می‌رسد که «زبان باز»ی که داریوش آشوری طرفدار آن است بیشتر «زبان ولنگ و واز» است. آشوری هیچ معیاری برای گزیدن وام‌واژه‌های انگلیسی و فرانسوی ندارد. گویا معیار دلبخواه است یا «سختی» یافتن برابر پارسی است. برای نمونه:
- ساختن برابر برای objet سخت است. برای همین از همان اُبژه استفاده می‌کنیم.
- واژه‌ی system خوب است. برای همین از آن «سیستمانه» را می‌سازم.
- واژه‌ی modern معنای خاصی دارد. برای همین نیازی به ساختن برابر نیست.

با این توصیف همه‌ی واژه‌های زبان انگلیسی معنای خاصی دارند و نیازی به داشتن فرهنگ انگلیسی به پارسی نیست و باید از همان واژه‌ی انگلیسی استفاده کنیم. متاسفانه این رویکرد غلط در حال گسترش در میان برخی از ایرانیان است.

و این «باز» بودن تنها به روی زبان‌های اروپایی (به ویژه انگلیسی و فرانسوی) است چون تنها این زبان‌ها «مدرن» اند و البته در این دو زبان هم تنها آن واژه‌هایی که من خوشم بیاید (!). گویا حتا ایتالیایی و اسپانیایی هم شامل این لطف نمی‌شوند لابد چون ایرانیان کمتری با این زبان‌ها آشنا هستند.

۶- آقای آشوری در توجیه «خاص بودن» واژه‌ی مدرن می‌گوید مثلا اصطلاح Middle Ages در زبان انگلیسی معنای خاصی دارد و برای همین حرف‌های اول آن را به صورت بزرگ (البته به قول وی: حروف capital) می‌نویسند. مجری برنامه گفت که ما این عبارت را به «قرون وسطا» ترجمه می‌کنیم! و آشوری می‌پذیرد. بنابراین چه دلیلی دارد که modern را ترجمه نکنیم؟ در ضمن واژه‌ی modern را در انگلیسی و فرانسه با حرف بزرگ نمی‌نویسند. به نظر من این خود نشانی از سردرگمی و نداشتن دیدگاه اندیشیده شده است. جالب آن که آقای آشوری در پاسخ یکی از مهمانان می‌گوید ما هشتاد سال پیش واژه‌ی «جامعه» را به کار نمی‌بردیم اما امروز این اصطلاح برای همه شناخته شده و عادی است. این مثال هم باز نقض دیدگاه خود او است زیرا نشان می‌دهد که هر واژه‌ای بر اثر کاربرد جا می‌افتد و «معنای خاص» توجیه بی‌پایه‌ای بیش نیست. یا مثال «دانشگاه» در برابر «اونیورسیته»ی فرانسوی را که باز خودش نقل می‌کند و می‌گوید که دکتر اقبال با آن مخالفت می‌کرد اما امروزه «دانشگاه» بسیار عادی شده است و کسی نمی‌گوید «اونیورسیته» معنای خاصی دارد و باید آن را به همان شکل به کار برد و ترجمه نکرد.

۷- پیشتر چندین بار به واژه‌ی چندش‌آور «مُدرنیّت» پرداخته‌ام. گویا آقای آشوری به ایراد این ساخته‌اش پی برده است و در این برنامه در توجیه کاربرد پسوند «ـیّت» می‌گفت که این پسوند ریشه‌ی هندواروپایی دارد! درست است که ساختار زبان عربی ساختاری وندی نیست و شاید این پسوند هم وام باشد اما امروزه این پسوند عربی شناخته می‌شود. شاید بهتر باشد که وی بپذیرد این برابر غلط است و دیگر از آن استفاده نکند نه این که در پی توجیه «هندواروپایی» بودن آن برآید. تازه وی می‌گوید این پسوند «فعال» شده است و برای linguistically از برابر «زبانیّت» استفاده می‌شود! نخست آن که linguistically قید است نه نام (شاید منظور linguisticality باشد؟). دوم آن که درباره‌ی واژه‌ی مسخره‌ی «زبانیّت» هم پیشتر نوشته‌ام و همان ایرادهای «مدرنیّت» را دارد. من نمی‌دانم حس زبانی و زیباشناسی این کسان کجا رفته است و چه دشمنی‌ای با زبان پارسی دارند؟

حتا اگر بخواهیم «مدرن» را هم به عنوان وام‌واژه بپذیریم به پیروی از دستور واژه‌سازی زبان پارسی نام آن باید «مدرنی» باشد نه «مدرنیّت»!

۸- آقای آشوری و بسیاری از مخالفان سود جستن از زبان‌های ایرانی (مانند اوستایی و پهلوی و ..) برای واژه‌سازی علمی و فنی می‌گویند که کشورهای غربی تا چند سده پیش از زبان لاتین و یونانی استفاده می‌کردند برای همین کاربرد این زبان‌ها برای واژه‌سازی در انگلیسی و فرانسوی پذیرفته است اما ما از زبان پهلوی استفاده نمی‌کردیم بنابراین نباید از آن برای واژه‌سازی استفاده کنیم.

نخست این که باید یادآور شوم که علت اصلی کاربرد زبان‌های لاتین و یونانی در کشورهای غربی آن بود که خودشان زبان رشدیافته‌ای برای نگارش نداشتند و تنها پس از شکل‌گیری ایده‌ی دولت-ملت و پشتیبانی از به کارگیری زبان‌های بومی بود که اندک اندک زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به زبان نوشتاری و رسمی کشورشان تبدیل شدند. حتا روال گسترش زبان‌های فرانسوی و انگلیسی در این دو کشور طبیعی نبود. بلکه در فرانسه پس از انقلاب کبیر و با پیدایش آموزش همگانی بود که مردم این کشور زبان فرانسه را - آن هم با گویش پایتخت که به عنوان زبان استانده یا معیار برگزیده شده بود - آموختند. زبان انگلیسی نیز به همین گونه بود. انگلیسی‌ها زبان خود را در اسکاتلند و ایرلند به زور سرنیزه و با کشتار گسترش دادند و زبان‌های اسکاتلندی و ایرلندی را بسیار محدود و تقریبا نابود کردند. علت دیگر به کارگیری زبان لاتین چیرگی و نفوذ و کنترل کلیسا بر همه‌ی جنبه‌های زندگی در اروپا بود. در این باره جستار دیگری هم نوشته‌ام که می‌توانید در این نشانی بخوانید.

دوم آن که زبان پارسی دری یا پارسی نو فرزند و دنباله‌ی طبیعی زبان پارسی میانه یا پهلوی است. (البته از نظر زبان‌شناسی فرزند مستقیم آن نیست بلکه ترکیبی از پهلوی و چند گویش موازی و همزمان با آن است به ویژه گویش خراسان). بنابراین به کارگیری توانایی‌های زبان پهلوی و اوستایی خیلی طبیعی‌تر از به‌کارگیری توانایی‌های زبان لاتین و یونانی در زبان انگلیسی است که هیچ گونه پیوند ساختاری و زبان‌شناسی و خانوادگی با آنها ندارد.

سوم آن که همان گونه که دکتر حیدری هم در این برنامه اشاره کرد قرار نیست ما به زبان اوستایی یا پهلوی سخن بگوییم. تنها قرار است از توانایی‌ها و برخی واژگان این زبان‌ها برای واژه‌سازی استفاده کنیم یعنی برخی پسوندها و پیشوندها و ستاک‌های این زبان‌ها و گویش‌های زنده‌ی ایرانی را روشمندانه وارد زبان کنیم و با پیروی از دستور زبان پارسی از آنها ترکیب بسازیم. همان گونه که انگلیسی‌زبانان به زبان لاتین یا یونانی سخن نمی‌گویند بلکه از توانایی‌های این دو زبان برای واژه‌سازی سود می‌برند.

۹- نکته‌ی مهم دیگر درباره‌ی وضع کنونی واژه‌سازی در زبان‌های اروپایی از جمله در زبان انگلیسی و فرانسوی آن است که این زبان‌ها یک‌شبه به این صورت درنیامده‌اند. در همان جستار یادشده در بند پیشین می‌بینیم که وقتی لاووازیه و شاگردان و طرفدارانش به ساختن واژه‌های تازه پرداختند بسیاری از ادیبان و نویسندگان زبان فرانسوی آنان را ریشخند می‌کردند و می‌گفتند نیازی به ساختن این واژه‌ها نیست. در زبان‌های اروپایی نیز در آغاز در برابر ساختن واژه‌های تازه مخالفت می‌شد و مردم مقاومت می‌کردند. اما با گذشت زمان نیاز به واژه‌سازی و کاربرد پیشوندها و پسوندهای لاتین و یونانی و واژه‌سازی علمی جای خود را باز کرد و برای مردم پذیرفته شد. زبان پارسی تنها چند دهه است که به کار واژه‌سازی علمی به شیوه‌ی نو روی آورده است. (البته نباید کار ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا و شاگردش بهمنیار و دیگران را فراموش کرد. )

۱۰- بسیاری از کسانی که مخالف واژه‌سازی در زبان پارسی هستند گمان می‌کنند که واژه‌های فنی انگلیسی یا فرانسوی حالت مقدسی دارند و برای همه‌ی سخنگویان به این زبان‌ها شناخته شده و فهمیدنی اند و ما هم باید همان واژه‌ها را به کار ببریم و ساختن برابر پارسی اشتباه است چون کسی معنای برابر پارسی را نمی‌داند. اینان چون در محیط‌های انگلیسی‌زبان (یا فرانسوی‌زبان) زندگی نمی‌کنند یا اگر در این محیط‌ها هستند با این زبان‌ها به صورت کاری و کاربردی و در محیط‌های روزمره سروکار ندارند، نمی‌دانند که واژه‌های فنی و علمی برای مردم عادی و کسانی که زبان مادری‌شان انگلیسی یا فرانسوی است لزوما فهمیدنی و روشن نیستند. وگرنه چرا در کتاب‌های علمی و فنی وقتی نخستین بار واژه‌ای تازه به کار می‌رود معنای آن توضیح داده می‌شود. تازه هر اصطلاح و واژه در هر بافتی معنای خاص خودش را دارد که تنها برای کارشناسان آن رشته دانسته است.

۱۱- آقای آشوری در جایی می‌گوید که «استفاده از گویش‌ها و زبان‌های ایرانی مانند کردی و گیلکی و لری برای واژه‌سازی پارسی فرقی با استفاده از انگلیسی و فرانسوی ندارد (!) درست است که این زبان‌ها با هم همخانواده‌اند اما شما نمی‌بینید که در انگلیسی یا هلندی از واژه‌های آلمانی استفاده شود». اما واقعیت آن است که در این زبان‌های همخانواده‌ی اروپایی واژه‌های فراوانی از دیگر زبان‌ها وجود دارد به دو علت: همریشه و همخانواده بودن و دیگری وام‌گیری. برای نمونه واژه‌ی cookie به معنای بیسکویت در زبان انگلیسی از واژه‌ی koekie در هلندی آمده است که با cake در انگلیسی (و شاید کاک در پارسی) همریشه است. یا واژه‌ی golf در انگلیسی از colf در هلندی به معنای چوبدست یا چماق گرفته شده است.

۱۲- مشکل دیگر در شیوه‌ی آقای آشوری و طرفداران دیدگاه وی آن است که به دنبال دستگاه واژه‌سازی نیستند بلکه بیشتر «مورد-درمانی» است تا حل روشمند مسئله به ویژه که هیچ معیار و سنجیداری برای گزینش وام‌واژه‌ها در کار نیست و بیشتر «دلبخواهی» است. یعنی به صورت موردی و واژه به واژه برابرسازی می‌کنند و میان «علوم انسانی» و «علوم تجربی» تفاوت می‌گذارند حال آن که در زبان‌های اروپایی چنین تفاوتی میان واژه‌سازی برای این دانش‌ها گذاشته نمی‌شود. پیشتر هم نوشته‌ام که داریوش آشوری کار دکتر ادیب سلطانی و دکتر حیدری ملایری را می‌ستاید اما می‌گوید این شیوه تنها برای فیزیک و مهندسی و مانند آن خوب است و برای علوم انسانی مناسب نیست بی آن که هیچ دلیلی برای این سخن خود بیاورد.

پس از بازخوانی کتاب «بازاندیشی زبان فارسی» نوشته‌ی داریوش آشوری و چاپ سال ۱۳۷۲ خ. برایم جالب بود که وی بسیاری از همین نکته‌ها را در سال‌های دهه‌ی ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ خ. مطرح کرده و باور داشته است اما به نظر می‌رسد در فاصله‌ی این سال‌ها به جای پیشرفت، پسرفت کرده است! برای نمونه در همین کتاب در برابر modernization «نوسازی» را به کار برده است و استدلال نکرده است که «مدرن» معنای خاصی دارد. هم چنین در این کتاب چند جا در برابر objet از «شیء» استفاده کرده است.

۱۳- آقای آشوری و پیروان دیدگاه وی پیوسته از زبان‌های اروپایی و توانایی آنها در واژه‌سازی یاد می‌کنند و آنها را می‌ستایند اما حاضر نیستند کار اروپاییان را در توانمندسازی زبان خویش دنبال کنند. گویا تنها شگفت زدگی در برابر کاری و ستایش آن آسان‌تر از یادگیری و انجام دادن آن است. یعنی بگوییم زبان‌های اروپایی چه قدر توانمند شده‌اند بعد که نوبت به زبان خودمان برسد بگوییم «این کار سخت است. ولش کن!»

در پایان باید گفت اگر واقعا هدف ما توانمندسازی زبان پارسی برای کاربرد در زمینه‌های علمی و فنی و علوم انسانی است (و گفتیم که واژه‌سازی برای این دانش‌ها هیچ فرقی با هم ندارد!) و به کار خودمان باور داریم، به قول معروف «باید اسباب بزرگی همه آماده کنی»:

- باید شناخت بهتری از کل مسئله و دامنه و گستردگی آن داشته باشیم.

- باید شیوه‌ی پیشرفت و رسیدن زبان‌های اروپایی به وضع کنونی را به خوبی بررسیم و بشناسیم و از آن بیاموزیم.

- نباید انتظار داشته باشیم که یک‌شبه به زبان‌های امروزی اروپایی برسیم زیرا آنها هم یک‌شبه به اینجا نرسیده‌اند.

- باید از پژوهش‌های انجام شده در زمینه‌ی گویش‌ها و زبان‌های ایرانی استفاده کنیم و ببینیم این گنجینه‌ی بزرگ کجاها می‌تواند به ما یاری دهد.

- زبان پارسی - به ویژه آنچه که امروزه بیشتر نویسندگان به کار می‌برند - برای پاسخگویی به نیازهای نگارش علمی و فنی کافی و بسنده نیست و باید تعداد بیشتری پیشوند و پسوند و ستاک فعلی و نامی بدان وارد شود تا برای واژه‌های زبان‌های انگلیسی و فرانسوی - که پسوند و پیشوندها و ستاک‌های فراوانی از یونانی و لاتین و دیگر زبان‌های اروپایی و همخانواده‌ی خویش به وام گرفته‌اند - برابرسازی کرد. نمی‌توان با ده فعل و بیست واژه‌ای که در زبان روزمره به کار می‌بریم برای همه‌ی واژه‌های فنی در همه‌ی دانش‌ها برابرسازی کرد. همان گونه که در زبان‌های اروپایی نیز دامنه‌ی واژگان فنی بسیار گسترده‌تر از زبان روزمره است.

- وام‌گیری از زبان‌های همخانواده بسیار آسان‌تر و طبیعی‌تر و شناخته شده‌تر است تا وام‌گیری از زبان‌های انگلیسی و فرانسوی که ساختار آوایی و دستوری آنها با زبان پارسی فاصله دارد.

- دوست گرامی‌ام و مهمان این برنامه، داریوش رجبیان، به بی‌سامانی و آشفتگی بازار برابرسازی اشاره می‌کند. به نظر من این نکته‌ی مهمی است و باید گفت واژه‌سازی نیز مانند هر کار کارشناسی، نیاز به دانش و آموزش و توانایی دارد ضمن آن که ذوق و سلیقه هم لازم است وگرنه هیولاهایی چون «مدرنیّت» و «زبانیّت» و «بینامتنیّت» از این رهگذار ساخته می‌شوند! به قول سعدی: «هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است!»

- نکته‌ی پایانی این که هدف از برابرسازی در زبان پارسی کنار گذاشتن و نیاموختن زبان‌های انگلیسی و فرانسوی نیست. بلکه هدف آسانیدن گوارش دانش برای سخنگویان به زبان پارسی و ممکن ساختن نگارش شیوا و یکدست در زبان ملی و مشترک خودمان است. و نیز به گفته‌ی دکتر حیدری در پیشگفتار فرهنگ اخترشناسی و اخترفیزیک: هدف والای گسترش دانش در میان مردم به زبان خودشان! این واقعیتی است که از زمان‌های دور دانسته و شناخته بوده است. درباره‌ی چرایی نگارش «دانش‌نامه‌ی علایی» به دست ابن سینا از نوشته‌ی «شهمردان ابن ابی‌الخیر» می‌خوانیم:

خداوندِ ماضی، علاءالدوله - قَدّس الله روحه - و بقاء دولت خداوند باد جاودانه پاینده و باقی باد - خواجهء رییس بوعلی سینا را گفت: «اگر علوم اوایل به عبارت پارسی بودی، من توانستمی دانستن». و بدین سبب به حکم فرمان، دانشنامهء علایی ساخت.

6 نظر:

Anonymous said...

سلام
من زبان شناس نيستم اما از ديدگاه كسي كه عادت به مطالعه دارد و در رشته علوم انساني درس خوانده ، بايد بگويم كه با ساختن تركيبات عجيب غريب از لغات فرنگي مخالفم. چون خواندن متن را سخت و نارسا مي كند. به قول شما مترجم اگر مي خواهد كه لغت بسازد سعي كند (اگر خودش زبان شناس نيست)، از افرادي كه بهاين فن وارد هستند كمك بگيرد. چون به هر صورت من خواننده در مواجه با يك لغت جديد ناچار يه رجوع به پاورقي مي شوم كه ببينم اصل لغت چه بوده. پس چه بهتر كه لغتي باشد كه بتوان بتدريج آن را جا انداخت و با بتوان به آن فكر كرد براي مثال واژه پسخوراند كه كم كم بجاي فيدبك جا افتاد.

امیر قربانزاده said...

گمان نمی‌کنم هیچ آدم خردمندی با روش دکتر ملایری و همفکرانش مخالف باشد. یادمان باشد هنگامی که واژه‌ی هواپیما بجای طیاره پیشنهاد شد بسیاری به مخالفت پرداختند. از جمله نویسنده‌ی سرشناسی همچون صادق هدایت گفته بود که آیا گمان می‌کنید روزی برسد که مردم به طیاره بگویند هواپیما!؟ گذشت زمان نشان داد که مردم واژه‌ی هواپیما را بکار بردند یا نه! شاد باشید

Anonymous said...

درود شهربراز گرامی
من نیز با شما هم اندیشه ام.
ولی انگیزه ای که مرا به نوشتن یک پیغام در این نوشته شما کشاند این است که object را چندین بار اشتباه نوشته اید

با سپاس

shahrbaraz said...

به بی‌نام
دوست گرامی

سپاس از پیام شما.

objet
شکل فرانسوی واژه‌ی انگلیسی
object
است. اشتباه تایپی نیست.

پیروز باشید
شهربراز

a.r-kh-a said...

با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی..
من هم در کلیت موضوع با شما موافقم بخصوص در مورد وام گیری از زبانها و گویشهای رایج در خود ایران برای واژه سازی که مغفول مانده..
اما نمیدانم متولی امر برابر سازی چه کسانی می باشند؟ مثلا در کتابهای علمی ما وقتی ترجمه میشوند هر کدام یک واژه رو برای خود برابر فارسی گذاشته اند که جز سردرگمی برای مخاطب و پذیرفتن واژه انگلیسی یا.. چیزی دیگری ندارد..
با تشکر از نقدتان..
یا حق

Anonymous said...

با درود دوست گرامی
پرسش من این است که به اندیشه شما آیا ما میتوانیم از این واژه های دانشی برای آشناسازی کسانی که با آن دانش ها سروکار روزمره ای ندارند بکار گیریم؟
منظور آن است که مردم عادی به سوی یک دانش با دانایی بیشتر از آن کشیده شوند ولی نمیخواهیم واژه های سخت از این کشش جلوگیری کند.
یکی از مثال هایی دراین باره رویه Bigbang مهبانگ
Facebook در فیس بوک
است.

با سپاس
علیرضا سپهرآرا