چهارشنبه ۱۸/فروردین/۱۳۸۹ - ۷/اپریل/۲۰۱۰
همان طور که پیشتر در نوشتار «فرهنگهای زبان پارسی» نوشتهام، شمسالدین محمد پسر هندوشاه نخجوانی مشهور به «شمس منشی» در سال ۷۲۸ ق / ۷۰۷ ش / ۱۳۲۸ م. فرهنگ یا واژهنامهای پارسی به پارسی نوشت به نام «صحاح الفُرس» که به غیاثالدین محمد، وزیر اتابکان لر، تقدیم شده است. غیاثالدین محمد پسر خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، وزیر دانشمند ایرانی دولت ایلخانان بود. شمس منشی کتاب دیگری دارد به نام «دستور الکاتب فی تعیین المراتب» که به نثر اداری و نگارشهای دیوانی پرداخته است.
شمس منشی به سبک اضافهی فرزندی در زبان پارسی گاهی «محمد ِ هندوشاه نخجوانی» نیز گفته شده و چون پدرش «هندوشاه نخجوانی» بوده گاهی با پدرش اشتباه شده است. پدر شمس منشی، یعنی فخرالدین هندوشاه پسر سنجر نخجوانی، نیز خود از نویسندگان و شاعران برجستهی ایرانی بود که اثر مشهور وی به نام «تجارب السلف» [=تجربههای گذشتگان] در زمینهی تاریخ نشانهای از شیوایی نثر و نگارش او است. تاریخ دقیق درگذشت هندوشاه نخجوانی روشن نیست اما چون پسرش در پیشگفتار «صحاح الفرس» از پدرش با عنوان مرحوم نام میبرد آشکار میشود که در سال ۷۲۸ ق. درگذشته بوده است. هندوشاه (پدر) شعر نیز میگفته و پسرش محمد در کتاب «صحاح الفرس» نمونههایی از شعرهای پدرش را به عنوان شاهد مثال آورده است. هم چنین جویا جهانبخش در مقالهای در فصلنامهی «آینهی میراث» (دورهی جدید، سال ۴ شماره ۳۳ و ۳۴، تابستان و پاییز ۱۳۸۵ خ./ ۲۰۰۶ م.) به بررسی سرودههای بازیافتهی هندوشاه (پدر) پرداخت.
در کتابهای گذشتگان از اثر دیگری به نام «صحاح العجم» اثر هندوشاه نخجوانی نیز نام برده شده است. استاد شادروان عباس اقبال آشتیانی بر این باور بود که این «صحاح العجم» نام دیگری برای همان «صحاح الفرس» است. اما شادروان علامه دهخدا در دیباچهی فرهنگ خود میگوید که «صحاح العجم» اثر هندوشاه (پدر) بوده است و پسرش به تقلید از پدر فرهنگی نوشته و نام آن را «صحاح الفرس» گذاشته است. دکتر عبدالعلی طاعتی ویرایش صحاح الفرس را به عنوان پایاننامهی دکتری خود در ادبیات پارسی برگزید و در سال ۱۳۴۱ ش./ ۱۹۶۲ م. آن را از راه بنگاه نشر و ترجمهی کتاب در تهران منتشر کرد و در پیشگفتار خود به تفصیل به موضوع تفاوت «صحاح العجم» و «صحاح الفرس» پرداخت.
از کتاب صحاح العجم نسخهای در دست نبود و باور بر آن بود که این کتاب نیز واژهنامهی پارسی به پارسی است. تا این که در سال ۱۳۶۱ خ./۱۹۸۳ م. دکتر غلامحسین بیگدلی تبریزی از راه مرکز نشر دانشگاهی نسخهای از این کتاب را منتشر کرد که خود به خط نسخ و نستعلیق آن را نوشته بود. دکتر بیگدلی نیز در پیشگفتار کتاب «صحاح العجم» به بررسی تفاوت این دو کتاب پرداخت. جالب این که در این چاپ، صحاح العجم به صورت واژهنامهای پارسی-ترکی ارائه شده است و بخش دوم کتاب عبارت است از شرح دستور زبان پارسی نگاشته شده به زبان ترکی. دکتر بیگدلی مینویسد که نخستین بار «حسن زرینه زادهی تبریزی» در «مجلهی باکی» - چاپ باکو - از وجود نسخهای از این کتاب در کتابخانهی براتیسلاوا (در چکسلواکی آن زمان) خبر داد. گویا دکتر بیگدلی نیز ویراست خود را بر پایهی همان نسخه تهیه کرده است. دکتر بیگدلی نسخهی دیگری از کتاب «صحاح العجم» را در سال ۱۳۶۶ خ./ ۱۹۸۷ م. از راه انتشارات وحید منتشر کرد با عنوان «صحاح العجم: نسخهی غازان» که از روی نسخهی یافت شده در کتابخانهی فرهنگستان علوم شهر غازان (در جنوب شرقی سن پیترزبورگ روسیه) است.
در پیشگفتار کتاب اول دکتر بیگدلی (سال ۱۳۶۱ خ.) آمده است که هندوشاه (پدر) زبانهای پارسی و عربی و پهلوی و ترکی را به خوبی میدانسته است و واژههای پهلوی را نیز در فرهنگ خود گنجانده است. اما اشتباه بیگدلی در این است که این پهلوی را همان پهلوی ساسانی دانسته و در کمانک جلوی آن نوشته «پارسی میانه». حال آن که در تاریخ و جغرافیای زمان هندوشاه نخجوانی - همان طور که حمدالله مستوفی نیز در کتاب «نزهة القلوب» خود نوشته است - منظور از پهلوی در واقع زبان مردم اران و شروان و آذربایجان و همدان و زنجان است و نمونههای آن دوبیتیها و ترانههای بابا طاهر عریان است که در اصطلاح ادبیات به آنها «پهلویات» یا «فهلویات» میگویند. در زمان هندوشاه هنوز مردم اران و شروان و آذربایجان و همدان و زنجان به زبان پهلوی صحبت میکردند و زبان ترکی را نمیدانستند. پیش از آن که در دوران صفویان زبان مردم این منطقه به ترکی تغییر کند آنان به زبان پهلوی سخن میگفتند. این پهلوی به زبان گیلکی و لری نزدیک است و امروزه «تاتی» نیز خوانده میشود و هنوز در برخی از روستاهای آذربایجان و زنجان و همدان بدان سخن میگویند. احمد کسروی در مقالهی «آذری یا زبان باستانی آذرپادگان» به معرفی ویژگیهای آن پرداخت و استاد احسان یارشاطر نیز به صورت مفصلتری بدان پرداخته است. در کتاب تازه یافتهی «سفینهی تبریز» نمونههای بیشتری از این زبان به دست آمده است. و دیوان «بدر شروانی» نیز بیتهایی از این گویش در خود دارد.
در دانشنامهی ایرانیکا آمده است که کتاب «صحاح العجم» نوشتهی فخرالدین هندوشاه نخجوانی (درگذشته نزدیک ۷۳۰ ق./ ۱۳۳۰ م.) است. اما در دوران عثمانیان نوشتن فرهنگهای پارسی-ترکی گسترش یافت و یکی از اینها کتابی است به نام «صحاح العجمیه» نوشتهی تقیالدین محمد ابن پیرعلی بَرگوی(درگذشته به سال ۹۸۱ ق/ ۱۵۷۳ م.) یعنی نزدیک ۲۵۰ سال فاصله بین این دو نفر بوده است. صحاح العجمیه در اصل واژهنامهی پارسی-عربی بوده و در میان خطها ترجمهی ترکی نیز افزوده شده بوده و در برخی نسخهها ترجمههای عربی نیست و تنها واژههای پارسی با نوشتههای ترکی آمده است. (نام برگوی یا برگیلی با الفبای لاتین به شیوههای گوناگون نوشته میشود:Birgavi / Birkawi / Birgivi / Birgili برای آگاهی بیشتر دربارهی او به درآیهی مربوط به او در دانشنامهی جهان اسلام نگاه کنید)
اتفاقا در «کتابخانهی دیجیتال جهان» به کتابی برمیخوریم که از دانشگاه بوسنی-هرزهگوین به دست آمده و نام آن به اشتباه «صحاح العجم» اثر هندوشاه نخجوانی نوشته شده است. اما با نگاه به صفحهی ۱۴ این دستنوشته میبینیم که نویسنده نام آن را «صحاح العجمیه» گذاشته است و در صفحهی ۱۱۵ نیز تاریخ پایان نگارش آن ۹۷۱ قمری (سنه احدی و ستین و سبعمائه) نوشته شده است. این همان کتابی است که دکتر بیگدلی در سال ۱۳۶۱ خ. به اشتباه به نام «صحاح العجم» اثر هندوشاه نخجوانی منتشر کرده است.
در واقع مجلهی باکی - چاپ باکو - در راستای برنامهی استالین برای بازنویسی تاریخ قفقاز و حذف فرهنگ ایرانی آن منطقه، از شباهت نامی «صحاح العجم»، اثر هندوشاه نخجوانی (درگذشته ۷۳۰ ق)، و «صحاح العجمیه»، اثر محمد ابن پیرعلی برگیلی (درگذشته ۹۸۰ ق.)، سوءاستفاده کرده و سعی کرده کتابی را که در عثمانی و ۲۵۰ سال پس از مرگ هندوشاه نحجوانی نوشته شده به هندوشاه نخجوانی نسبت دهد و بگوید که از قدیم در منطقهی قفقاز و نخجوان زبان ترکی نگارشی رایج بوده است. گویا دکتر بیگدلی نیز در دام این دروغ افتاده است. این دروغگویی و جعل تاریخ و سوءاستفاده از شباهتهای نامی نمونهی دیگری دارد و آن انتشار دیوان شعرهای ترکی نظامی قونیهای (قونوی) است به نام دیوان شعرهای ترکی نظامی گنجهای (گنجوی). یعنی باز یک اثر ترکی در سدههای دیرتر در سرزمین عثمانی را به شاعری ایرانی در قفقاز نسبت دادهاند تا برای زبان ترکی در قفقاز تاریخ جعلی بسازند.
جالب آن که در «بنیاد دستنوشتههای خاوری» روسیه (Institute of Oriental Manuscripts (IOM وابسته به فرهنگستان علوم روسیه در دانشگاه سن پیترزبورگ، همین ادعای دروغ و اشتباه تکرار شده است و واژهنامهی پارسی-ترکی «صحاح العجمیه» نوشتهی محمد ابن پیرعلی برقوی به هندوشاه نخجوانی نسبت داده شده است و آن را «قدیمیترین اثر به زبان اوغوزی (آذربایجانی)» خوانده است.
در کتاب «فرهنگهای آغازین زبان پارسی: از سدهی یازدهم تا پانزدهم» (Early Persian Lexicography: Farhangs of the Eleventh to the Fifteenth Centuries)، نوشتهی سولومان بایوسکی (Solomon Baevskii)، استاد بازنشستهی دانشگاه سن پیترزبورگ تنها به کتاب صحاح الفرس شمس منشی پرداخته است و نامی از فرهنگ پارسی-ترکی هندوشاه نخجوانی نیامده است.
Wednesday, April 07, 2010
صحاح الفرس و صحاح العجم
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:04 PM |
پيوند دایمی
3 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی پانترکان , تاریخ میانی , تجزیهطلبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 نظر:
درود
تلاش هاي فرهنگي شما را ارج مي نهم
شاد و پيروز باشيد
با درود. ای كاش همه ايرانيان همچون شما روشن و آگاه و ميهن پرست بودند تا جلوی اهريمنان سد ميشدند،افسوس كه فرزندان افراسياب هر روز جلوتر می آيند و فرزندان فريدون در خوابند! برادرم!اگر كمكی از من برمی آيد حتما مرا آگاه كن. پاينده ايران.
SePas!
Post a Comment