Tuesday, December 08, 2009

شعر حافظ در مهد کودک امریکا

سه‌شنبه ۱۷/آذر/۱۳۸۸ - ۸/دسامبر/۲۰۰۹

تاکنون چند باری از دوستان رایانامه (ای-میل)ای دریافت کرده‌ام که در آن بر روی دیوار مهد کودکی - که گویا در امریکا است - شعری از حافظ نوشته شده است.



متن این شعر انگلیسی چنین است:



Even after all this time
The Sun never says to the Earth
"You owe me"
Look what happens
With a love like that
It lights the whole sky!

که ترجمه‌ی آن چنین می‌شود:
حتا پس از این همه وقت
خورشید هرگز به زمین نمی‌گوید که «تو به من مدیونی»
ببین با عشقی چنین چه روی می‌دهد
تمام آسمان روشن می‌شود!


در اینجا دو مسئله مطرح است. یکی این که مهد کودک‌های ما چه وضعی دارند و مهد کودک‌های غربی چه وضعی. دیگر این که آیا این شعر از حافظ هست یا نه.

متاسفانه وضعیت آموزشی و فرهنگی ما چندان تعریفی ندارد و «یکی داستانی است پر آب چشم». در مدرسه‌ها و مهد کودک‌ها نشانی از فرهنگ ملی و بومی نیست. همه جا پر شده از کارتون‌های خارجی و سی.دی و دی.وی.دی.های سیندرلا و سپیدبرفی و پوکومون و هزار شخصیت بیگانه. دریغ از یک آشنایی کوچک با افسانه‌های محلی خودمان مانند ماه پیشونی و ... برای نمونه این عکس:



اما برویم سراغ بحث دوم که این کدام شعر حافظ است؟ متاسفانه این شعر اصلا از حافظ نیست. حتا مضمونی نزدیک به این هم در دیوان حافظ دیده نمی‌شود. تا آنجا که حافظه‌ی من از دیوان حافظ یاری می‌کند (و با دیوان هم مقایسه کردم و با نسخه‌های برخط هم) بیت‌هایی که نزدیکی واژگانی با این شعر دارند چنین‌اند:
لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست ----------- تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن --------------- زمین به اختر میمون و طالع مسعود
ز این آتش نهفته که در سینه‌ی من است -------------- خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت
طالب لعل و گوهر نیست وگرنه خورشید -------------- همچنان در عمل معدن و کان است که بود

این شعر انگلیسی در واقع اثر یک شاعر امریکایی است به نام دانیل لادینسکی (Daniel Ladinsky) که در سال ۱۹۹۹ م/ ۱۳۷۸ خ کتاب شعری منتشر کرد به نام «هدیه: شعرهایی از حافظ استاد بزرگ صوفی» (The Gift: Poems by Hafez the Great Sufi Master). این کتاب شامل ۲۵۰ قطعه شعر است که به حافظ نسبت داده شده‌اند.

این هم عکسی از آقای لادینسکی


بخش‌هایی از این کتاب را می‌توانید در این نشانی بخوانید.

در صفحه‌ی ۲ پیشگفتار این کتاب آقای لادینسکی ادعا کرده است که
حافظ شیرازی بین پانصد تا هفتصد غزل سروده و این تنها ده درصد از سروده‌های او است. باقی سروده‌های او را حاکمان و متعصبان مذهبی در دوره‌های مختلف نابود کرده‌اند! وی همچنین در صفحه‌ی ۳ از کسانی مانند رومی، کبیر (؟)، شمس و لائوتسه نام می‌برد که به وحدت وجود رسیده‌اند.

درست است که آنچه از حافظ به دست ما رسیده همه‌ی آن چیزی نیست که سروده اما این به خاطر سختگیری خود حافظ است که ترجیح داده تنها بهترین کارهایش برجا بماند. اما نمی‌دانم آقای لادینسکی این عدد ۱۰٪ را از کجا و بر اساس چه معیاری یا پژوهشی به دست آورده است. همچنین از دانش و آگاهی وی در زمینه‌ی ادبیات ایران همین بس که او رومی (مولوی) را با «کبیر» در یک سطح آورده است. یعنی فکر کرده «دیوان کبیر» - که نام دیگری برای دیوان شمس تبریزی یا سروده‌های مولانا است - متعلق به شخصی به نام کبیر است!

او هم چنین ادعا می‌کند که وقتی ترجمه‌ی دیوان حافظ را از متن پارسی آغاز کرده بود دوستی از هند برایش ترجمه‌ی انگلیسی حافظ متعلق به سده‌ی نوزدهم میلادی را فرستاد و او کارش را بر اساس آن انجام داده است. یعنی ادعا کرده آن قدر به زبان پارسی تسلط دارد که خود می‌توانسته حافظ را به انگلیسی ترجمه کند اما در نهایت کار او بر اساس ترجمه‌ی انگلیسی دیگری از حافظ است و نه متن پارسی حافظ. وی از اصطلاح اشتباه Farsi استفاده کرده اما در کمانک نوشته Persian تا شاید نشان دهد که این اندازه با زبان آشنا است. البته اهل فن هیچگاه از Farsi استفاده نمی‌کنند.

پس از جستجوی بیشتر درباره‌ی آقای لادینسکی به این صفحه رسیدم که می‌گوید وی در سال ۱۹۴۸ م./۱۳۲۷ خ. در ایالت میسوری در امریکا زاده شده و شش سال در شمال هند در یک درمانگاه روستایی به فقیران کمک می‌کرده و با خانواده‌ی «مهربابا» زندگی کرده است. مهربابا یکی از صوفیان هندی است. من نشانی از تحصیلات آقای لادینسکی پیدا نکردم و جایی نگفته است که زبان پارسی را کجا آموخته و تا چه حد با آن آشناست. وی تا کنون سه کتاب منتشر کرده که ادعا می‌کند ترجمه‌ی شعرهای حافظ است. نام این سه کتاب چنین است:

- هدیه (The Gift)
- سخن امشب بر سر عشق است (The Subject Tonight is Love)
- شنیدم خدا می‌خندد (I Heard God Laughing)

اما هیچ یک از این شعرها ترجمه‌ی سروده‌ی حافظ نیست یا بر اساس شعرهای حافظ نیستند. بلکه اینها در واقع سروده‌های خود او است که به نام حافظ قالب و منتشر کرده است. با خواندن چند نمونه از شعرها در همان کتاب «هدیه» می‌توان به درستی ادعای او پی برد. برای نمونه:


Why
Just show you God's menu?
Hell, we are all
Starving -
Let's
Eat!

چرا فقط فهرست غذای خدا را به تو نشان بدهم؟
به درک! ما همه داریم از گرسنگی می‌میریم
بیا غذا بخوریم!


Looking For Good Fish

Why complain about life
If you are looking for good fish
And have followed some idiot
Into the middle of the copper market
...
Then Hafiz will lean over and offer you
All the warmth in my body
In case God is busy
Doing something else
Somewhere

به دنبال ماهی خوب [=آدم حسابی]

چرا از زندگی گله می‌کنی
اگر به دنبال ماهی خوب [=آدم حسابی] هستی
و ابلهی را تا میانه‌ی بازار مسگران دنبال کرده‌ای
...
آنگاه حافظ به سوی تو خم خواهد شد و
تمام گرمای بدنش را به تو عرضه خواهد داشت
شاید خدا سرش جایی به کار دیگری گرم باشد


This Sane Idea

Let your
Intelligence begin to rule
Whenever you sit with others

Using this sane idea:

Leave all your cocked guns in a field
Far from us,

One of those damn things
Might go
Off

این فکر سالم

هر وقت که با دیگران نشستی
بگذار هوش تو آغاز به راهبری کند
و از این فکر سالم استفاده کن:

همه‌ی تفنگ‌های مسلح شده‌تان را در میدانی
دور از ما بگذارید و بیایید

شاید
از یکی از آن چیزهای لعنتی
تیری
در شود!

به نظر من کسی باید نقد محکمی در این باره بنویسد و از معرفی شدن این شعرهای سست به نام حافظ، غزلسرای بزرگ زبان پارسی، دفاع کند و نگذارد حافظ بازیچه‌ی دست هر کسی شود.

کس به میدان در نمی‌آید، سواران را چه شد؟

8 نظر:

سورنا فیروزی said...

با درود به پژوهشگر گرامی شهربراز عزیز

آریایی بودن سیلکیان و ایلامیان و نزدیکی تیره های آریایی آذری کرد لر و پارس از نظر ژنتیکیhttp://iranpaad.ir/admin.php?a=taba
ریشه های دموکراسی و مجلس در ایران باستانhttp://iranpaad.ir/admin.php?a=neri
بررسی تاریخ ماد کهن و دودمان نینوسیانف دوران گمشده تاریخ ایرانیانhttp://iranpaad.ir/admin.php?a=nedo

فاطمه said...

با سلام و درود
ممنون از اطلاع رسونیتون
شعر زیبای اول که گویا از حافظ نیست
در ویکیپدیای انگلیسی هم به نام حافظ ثبت شده
پیروز باشید
http://en.wikipedia.org/wiki/Love

علی said...

سلام
با سپاس فراوان بابت این روشنگری
حقیقت اش بنده مشغول ترجمۀ کتابی به فارسی هستم که در وسط های کتاب دقیقاً همین شعر را از حافظ (با معرفی او به عنوان شاعر صوفی) آورده است. برای این که به اصطلاح اصل شعر خواجه را بیابم و در متن بگذارم، اول از همه به سراغ نرم افزار گنجور رفته و کلیدواژه ها را جستجو کردم. تمام شعرهایی که یکی از این کلیدواژه ها را داشت، خواندم ولی با کمال تعجب به شعری با چنین مضمونی برنخوردم. دست به دامان سه تا از دوستان شدم. دو تا از آن ها که پاسخ دادند، اظهار بی اطلاعی کردند. حتی یکی از آن ها نسخه ای از ترجمۀ انگلیسی حافظ را جستجو کرده بود و به نتیجه ای نرسیده بود! تا این که دوست دیگری پیوند این نوشتار شما را برایم رایانامه کرد و گفته بود حتماً ببین! دیدم و خواندم و حیرت زده شدم از شنیدن این ماجرا و خوشحال شدم که با مطلب شما ره را بی راه نرفتم و به جستجوی بی نتیجه ادامه ندادم
حتماً به نویسندۀ کتاب از طریقی (رایانامه یا وبگاه) اطلاع خواهم داد که ایشان نیز بدانند این شعر متعلق به حافظ بزرگ نیست؛ شاید که در چاپ های بعدی اصلاح کند

با سپاس دوباره

الیاس said...

با سلام به شما دوست عزیز
آیا اهمیتی دارد که این شعر از حافظ است یا نیست؟
آیا آنقدر که ما انرژی خودمان را در توجه به گوینده یا نویسنده می کنیم در خود مطلب گفته شده صرف می کردیم بهتر نبود؟
آیا مضمون شعر جعلی منتسب به حافظ زیبا نیست؟
آیا اگر حافظ زنده بود مضمون این شعر را تایید نمی کرد؟
آیا اینکه در فرهنگ آمریکا مطلبی زیبا را بیان می کنند و به حافظ منسوب می کنند ارزشمند نیست؟
آیا فرهنگ ملی و بومی مهم است یا ترویج انسانیت؟
آیا کارتونهای خارجی که دم از انسانیت می زنند اشکال دارد؟
ما از فرهنگ خودمان چه می دانیم؟
آیا مفهوم عشق را که تمام شاعران ما بدان اشاره داشته اند را درک کرده ایم؟
و ....

بابایی said...

سلام
به نظر من اینکه بگیم اصلا چه اهمینی دارد از حافظ باشد یا نه و از این قبیل سوالها
اینها گرفتن ژست لارج بودنه وگرنه همه میدونن فی نفسه اینکه حرف خوب را چه کسی بزند اهمیتی ندارد بلکه بیایند در یک سطح وسیع حرف حتی خوب را هم به شخصیتی که آن حرف را نزده نسبت دهند باعث می شود بعد از گذشت زمان همه سندهای منصوب به افراد موثر در تاریخ بی اعتبار شود. از طرفی فرافکنی نکنیم کسی نمیگوید دیدن کارتنهای مفید مشکلی دارد بلکه استفاده از عکسهای آنها بر روی دیوارها بعنوان الگوو جایگزینی آنها با شخصیتهای ملی مشکل داردلذابرای حفظ اصالت گنجینه های تاریخی و فرهنگی باید همه تلاش کنند .باید مطالب مفید و فرهنگی که از بیگانه وارد فرهنگ خودی میشود در فرهنگ ما هضم شده و رنگ بومی بگیرد نه اینکه فرهنگ مارا مسخ کند به نظر من نویسنده این مطلب که زحمت کشیده و این تحقیق را انجام داده و اطلاع رسانی کرده شایسته تقدیر و تشکر است و باید دست مریزاد گفت تا همه عزیزان نسبت به حفظ منافع ملی و فرهنگی کشورمان کوشا باشند

Anonymous said...

باز هم باید ممنون نویسنده آمریکایی باشیم که یک نوشته زیبا و اخلاقی را به حساب حافظ گذاشته. درست بر خلاف خود ما ایرانیان که هر چه مطلب روحوضی و زشت و سخیف که به ذهن خود مان میگذرد و یا از دیگری میشنویم به نام شاملو و زرتشت و دیگر بزرگانمام رو سایت های اینترنت میچرخانیم
در ضمن حوزه فرهنگ ادب ورای مرزو بوم این و ان و ایران باستان و امپریلسم خون خواراست چون به هر انسانی اشارت دارد.

shahrbaraz said...

به الیاس و بی‌نام

بله. باید به محتوای سخن توجه کرد نه این که چه کسی گفته است و باید به سخن خوب عمل کرد. همه‌ی اینها درست. اما نباید اجازه داد که هر سخنی به نام هر کسی پخش شود. همان طور که در این جستار آمده است این نویسنده - که سواد خواندن پارسی ندارد - شعرهای خودش را به نام ترجمه‌ی شعرهای حافظ منتشر کرده است و این یعنی تقلب و دروغگویی و سوءاستفاده از نام حافظ برای چاپ شعرهای خودش. هدف من یادآوری همین نکته بود.

کاری که دیگر ایرانیان می‌کنند مانند پخش کردن هر سخنی به نام زرتشت و ... هم دست کمی از این کار ندارد. سخن بر سر وفاداری و رعایت امانت است.

با سپاس
شهربراز

Unknown said...

دقيقا انچه را گفتيد كه قصد نوشتنش را داشتم
كاش ضمن پاس داشتن ميراث ايران، مرامش را هم پاس ميداشتيم. شعري كه مظهر صلح و عشق است و به شاعري ايراني منتسب ميشزد افتخار برانگيز ميتواند باشد ضمن انكه اصلا شاعر مهم نيست وقتي هدف اموختن صلح باشد.