پنجشنبه ۲۰/فروردین/۱۳۸۸ - ۹/اپریل/۲۰۰۹
تا آنجا که من میدانم در فرهنگ پیشااسلامی ما دروغ یکی از زشتترین کارها بوده است. دروغ (در پهلوی: دروج drug/druj) نام دیوی است از یاران اهریمن و هر انسانی باید با اهریمن و دوستان و یارانش پیکار کند و با گفتار نیک و کردار نیک و اندیشهی نیک اهورا مزدا را یاری کند. این باور هنوز نیز در میان ما رایج است که «دروغگو دشمن خدا است!».
در فرهنگ اسلامی نیز دروغ از زشتترین کارها است و همواره بر گفتن حق و راستی تاکید شده است. به طوری که حدیثی میگوید «والاترین جهاد گفتن سخن حق در برابر فرمانروای ستمگر است.» (افضل الجهاد کلمة الحق عند الحاکم الجائر). یا «راستگویی نیمی از ایمان است» و مانند آن.
البته واقعیت جامعه چیز دیگری است و همیشه به تمامی با دستورهای دینی سازگار نیست. گاه دروغ گفتن به راست گفتن برتری دارد. بیشتر ما این جمله را شنیدهایم که «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز». این جمله از حکایتی در باب نخست گلستان سعدی است در رفتار پادشاهان:
پادشاهی به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت، چرا که هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.
ملک پرسید: چه می گوید؟
یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند! همیگوید «و الکاظمین الغیظ، و العافین عن الناس» [آیهای از قرآن: فروخورندگان خشم و بخشندگان بر مردم]. ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت.
وزیر دیگر که بر ضد او بود گفت: «ما را نشاید در حضرت پادشاهان سخن جز به راستی گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.»
ملک روی از این سخن در هم آورد که «مرا آن دروغ پسندیدهتر آمد از این راست، که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثتی. خردمندان گفتهاند: دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز.»
جالب آن که در همین گلستان و همین باب حکایت دیگری است برخلاف همین:
وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همیکردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همیزدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند رای ملک را جه مزیّت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت به موجب آن که انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا. پس موافقت رای ملک اولیتر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت از معاتبت ایمن باشم.
خلاف رای سلطان رای جستن ------------ به خون خویش باشد دست شستن
وگر خود روز را گوید شب است این --------- بباید گفت آنک ماه و پروین
بگذریم.
موضوع اصلی این نوشتار کوتاه پدیدهای است که به تازگی در چند سال اخیر به تقلید از فرنگیان در مملکت ما به ویژه در رسانههای نوشتاری رایج شده است و آن هم چیزی است به نام بدشگون و نامیمون «دروغ سیزده»! من نمیدانم چرا این رسانهها (و به گمانم نسل جدید روزنامهنگاران) به این پدیدهی خنک و بیمزه - که هیچ پایهای در فرهنگ ما ندارد و تنها تقلیدی است از رسانههای غربی - روی آوردهاند. به گمانم نخستین یا معروفترین نمونهی این «نوآوری» خبر روزنامهی شرق دربارهی احتمال سقوط «برج میلاد» در تهران بود. تقلید کارهای مثبت و تاثیرگذار خوب است اما تقلید از چیزی که هیچ فایدهای ندارد برای چه؟ آخر کجای رسانههای ما به رسانههای غربی میماند که این یکی کارمان بماند؟ پس از تقلید در لایههای رویی فرهنگ - مانند سبک لباس پوشیدن کنونی و آرایش مو و ریش و ... - نوبت به لایههای زیرتر رسیده است. ابتدا که سبک جملهبندی و نگارشی زبان پارسی را به ویژه به خاطر ترجمهای شدن فرهنگ به زبان انگلیسی نزدیک میکنند و حالا نیز محتوای آن را.
پس از تقلید «روز عاشقان» (به قول برخی والانتاین!) نوبت تقلید از «روز گولها» است. دلیل روشن بر تقلید بودن این دو روز، به ویژه دروغ سیزده، نزدیکی آنها به روز تقویم فرنگی است. حالا اگر هم تقلید میکنید انصاف داشته باشید و دست کم تقلیدتان را بومی کنید. یعنی پیش از این ما دروغ هم نمیگفتیم که روز دروغمان باید همان روز «گول اپریل» (April's Fool) فرنگی باشد؟ از عشق و عاشقی هم خبری نداشتیم که روز عاشقانمان باید روز والنتاین فرنگی باشد؟ لای هر دیوان و کتاب شعری سنتی را باز کنید در هر صفحه دست کم ۲-۳ بار واژههای عشق و مهر و محبت را میبینید. واقعا دارم باور میکنم که نسل امروزی نسلی بیریشه است و از پیشینه و تاریخ و فرهنگ خودی آن قدر بیگانه است که نه تنها زبانش بلکه مناسبتهای تقویمیاش هم فرنگی شده است.
مولانای بلخی میگوید:
خلق را تقلیدشان بر باد داد ----------- ای دو صد لعنت بر این تقلید باد!
پینوشت:
با کمی جستجو در اینترنت به نظر میرسد که نخستین بار در سال ۱۳۲۲ خورشیدی بود که روزنامهی «نبرد» دروغ سیزده را به کار برد و در گرماگرم جنگ جهانی دوم نطقی از هیتلر دربارهی آتش بس به چاپ رساند. اما این پدیده در چند سال اخیر به ویژه به خاطر ارتباط مستقیم و بیشتر ایرانیان با جامعهی فرنگی (از راه ماهواره و اینترنت و مهاجرت) باز داغ شده است.
جالب آن که برخی از ایرانیان بدون داشتن هیچ سندی در ویکیپدیا افزودهاند که سیزده به در - که از ۵۳۶ سال پیش از میلاد برگزار میشده - روز دروغگویی و شوخی در ایران بوده است و بدین ترتیب کهنترین سنت در این زمینه در جهان است! و شاید روز «گول آوریل» تقلیدی از دروغ سیزده به در باشد! (البته ویکیپدیا به خاطر آزاد بودنش چندان معتبر نیست ولی جالب است که برخی ایرانیان چه قدر با فرهنگ خود آشنایند!)
هم چنین به قول ابراهیم نبوی تفاوت دروغ سیزده ما با دروغ اول آوریل در این است که چون ما همیشه دروغ میگوییم باید اصرار کنیم که این یکی دروغ سیزده است!
4 نظر:
سلام !
طبق معمول آن چیزی را که بد است تقلید می کنند . اول آپریل ، روز دوازده فروردین ( روز جمهوری اسلامی ! ) است ، ونه سیزده فروردین .
البرز
مبحث دروغ شود سبب خیر اگر دوستان خواهند
سلام. نوشته بودم از این پس پیگیر نوشته هایتان خواهم بود. و بودم. به شیوهی خودتان از باب شدن بعضی عادتهای ناشایست گله میکنم، اما در حوزهی کار خودم. آیا کسی میداند در عباراتی ازقبیل پیشااسلامی، پیشامدرنیسم، پسامدرنیسم، پساساختارگرایی، پساسرمایه داری و... این "الف" ی که نه فعل است و نه بُن آن، و نه الف میانوند قیدساز( که:1- در معنی "به" به کار میرود؛ مثل دوشادوش، دمادم،و...2- تآکیدی است بر حالت؛ مثل گرماگرم 3- به جای واو عطف به کار میرود مثل کمابیش، رستاخیز،و...) از کجا آمده است و مهمتر ازآن به کاربستن اش چه سودی دارد وقتی به راحتی و روانی میتوانیم بگوییم: پیش از... پس از...؟! آیا بیم آن نمیرود عبارات بدآهنگی از این دست- از سر سهل اندیشی- ساخته شوند، در بافت زبان عزیزمان رخنه کنند و همچون آفت عمل کنند؟ (یک جست و جو در گوگل نتایج وحشتناکی درپی دارد. آزموده ام. نیازمایید!) آیا از هم اکنون نباید بشکنیم این چوب الف را؟! فقط اندکی فکر کنید به این روش چه ساده میتوان ترکیبات زشتی ساخت بی آن که سازندگان را نیت سوئی باشد.
به سینون
فکر کنم نجف دریابندری نیز این ایراد را به «پسا» و «پیشا» گرفته است.
به نظر من، الف پسا و پیشا الف میانوندی است. سود آن هم نسبت به «پس از ...» و «پیش از...» توانایی ترکیبسازی بهتر و صرفهجویی است. با «پیشا» و «پسا» کلمه ساخته میشود اما با «پیش از ...» و «پس از ...» عبارت ساخته میشود. برای نمونه صفت «پیش از اسلام» میشود «مربوط به پیش از اسلام» اما در صورت کاربرد پیشااسلام صفت آن میشود پیشااسلامی.
همچنین دربارهی رستاخیز به این نکته در فرهنگ دهخدا توجه کنید:
آقای پورداود گوید: چنانکه رضاقلیخان هدایت در «فرهنگ انجمن آرای ناصری» پنداشته، کلمهی رستاخیز مرکب از راست و خیز نیست، بلکه از لغت ایرست (irist) - که در پهلوی ریستک (ristak) و ریسته (rista) و یا ریست (rist) شده و به معنی مرده و درگذشته است - ترکیب یافته و بنابراین رستاخیز یا رستخیز یعنی برخاستن مردگان (یشتها ج ۲ ص ۳۳۲)
شهربراز
سینون به شهربراز
جوابی در سه بخش
1. بله، خوشبختانه نجف دریابندری، این نویسندهی حقیقتاً متجدد هم به این نکته در مقدمهی یکی از ترجمه هایش اشاره کرده است.
2. پس واجب شد سری به گوگل بزنید! در ضمن"...در فرهنگ پیشااسلامی ما..." همان معنی "در فرهنگ پیش ازاسلام ما" یا "در فرهنگ ما، پیش ازاسلام،..." را ندارد؟ اگر دارد، به نظرم یک ولخرجی کوچک در حد یک "ز" جایز باشد! (که تازه آن هم به حذف "ی" درمیشود!)
3. در مورد رستاخیز، شاید هم آنچنان که در سراج اللغات این ترکیب به ضم" ر" آمده ( و در لغتنامه دهخدا هم نقل شده) شکل دیگری از رُست(rost) از مصدر رستن به علاوهی خیز باشد. البته این فقط یک فرضیه است و سخن استادان همیشه ارجح. ممنون. به هر حال همان مثال "کمابیش" هم منظور مرا میرساند.
Post a Comment