Saturday, March 29, 2008

نام چند رستنی

شنبه ۱۰/فروردین/۱۳۸۷ - ۲۹/مارچ/۲۰۰۸

نام میوه‌ی Orange (اورنج) در انگلیسی از orange (اوقانژ) در فرانسه و آن هم از naranja (نارنخا) در اسپانیایی می‌آید که خود از نارنج در عربی گرفته شده است. نارنج عربی همان نارنگ پارسی است. نارَنگ با میوه‌ی دیگری به نام تُرُنگ همراه است (turung) [تُرُنج که امروزه تُرَنج نیز خوانده می‌شود.

فردوسی در شروع داستان رستم و سهراب می‌گوید:
اگر تندبادی برآید ز کُنج -------------- به خاک افکند نارسیده تُرُنج

میوه‌ی نارنگی نیز، که از نارنگ کوچک‌تر است، در اصل به خاطر شباهتش به نارنگ چنین نامیده شده است.]

اما چرا در حالی که در زبان‌های اروپایی از نام پارسی این میوه استفاده می‌کنند ما در زبان پارسی این میوه را پرتقال (در ترکی: پرتقال و در عربی برتقال) می‌گوییم؟

نارنگ پارسی میوه‌ای است ترش [آنچه امروزه در پارسی نارنج خوانده می‌شود و رنگ آن را نارنجی می‌گوییم]. در سده‌‌ی پانزدهم م/ نهم خ، پرتغالیان در مسیر تجاری خود به چین رسیدند و در آنجا گونه‌ی شیرین این میوه را یافتند [آنچه امروزه در انگلیسی نارنگ چینی یا Mandarin orange گفته می‌شود] و به اروپا بردند و از آنجا آن را به خاور میانه صادر کردند. این نوع شیرین نارنگ در پارسی امروزه پرتقال گفته می‌شود [و برای تمایز آن با کشور اروپایی، نام کشور را با غ و به صورت پرتغال می‌نویسیم]. در زبان آلمانی این میوه «سیب چینی» (Apfelsin) گفته می‌شود.

میوه‌ی دیگری که نامش در زبان‌های اروپایی از زبان پارسی گرفته شده هلو است. هلو در زبان انگلیسی peach (پیچ) گفته می‌شود که از pèche (پش) فرانسه آمده و آن نیز از pesca (پسکا) در ایتالیایی و در نهایت از persica در یونانی به معنای «سیب پارسی» گرفته شده است.

همان طور که در مورد هلو دیدیم، به نظر می‌رسد در زبان‌های اروپایی سیب به صورت نام کلی میوه‌ها نیز به کار می‌رفته است. زائری ایتالیایی که در سال ۱۳۸۴ م/۷۶۳ خ در مصر موز را دید آن را سیب پردیس (paradise apple) نامید. [به گمانم نام کامل این میوه در عربی «بنان الموز» (انگشت‌های موز) است و نام انگلیسی این میوه (banana) نیز از همین عبارت گرفته شده است.] وقتی اروپاییان به قاره‌ی جدید امریکا رسیدند رستنی تازه‌ای دیدند که در فرانسه آن را سیب زمینی (pomme de terre) نامیدند. [مدتی در جنوب ایران این رستنی را آلو می‌نامیدند. به گمانم هنوز نیز در شیراز می‌گویند. در زبان هندی هنوز آن را آلو می‌نامند.] رستنی دیگری که در قاره‌ی امریکا یافت شد در زبان ایتالیایی سیب زرین (pomodoro = pomo d’oro) گفته شده است. [و ما آن را در پارسی گوجه‌ی فرنگی می‌نامیم].

غذای دیگری که در زبان‌های اروپایی از زبان پارسی گرفته شده، بادمجان یا بادنجان است که در زبان‌های اروپایی مانند انگلیسی بریتانیایی و فرانسه به شکل aubergine درآمده است. [البته در انگلیسی امریکایی و کانادایی بیشتر eggplant گفته می‌شود.]

برگرفته از مقاله‌ی «ضیافت در خاورمیانه» (Middle East Feasts) نوشته‌ی برنارد لوییس در کتاب «از بابِل تا ترجمان».

نوشته‌های درون قلاب [] از من است.

پی‌نوشت:
۱) نام پارسی میوه‌ی «لیمو» به عربی رفته و به شکل «لیمون» درآمده و از این زبان به زبان‌های اروپایی رفته و به شکل lemon (لمون) درآمده است.

دو مورد زیر رستنی نیستند اما به نوشته‌ی بالا مربوط اند:

۲) به نوشته‌ی ژاک بارزون، استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا، پماد (pomade) نیز در اصل نام مخلوطی بود که الیزابت یکم، ملکه‌ی انگلستان، از سیب درست می‌کرد و به صورت خود می‌مالید. (پماد به معنای ساخته شده از سیب. در فرانسه/ایتالیایی pomme یعنی سیب. لیموناد lemonade نیز به معنای شربت لیمو یا ساخته شده از لیمو)

۳) شَربَت که در زبان پارسی به مخلوطی از میوه و شکر و یخ یا آب خنک و گلاب و عرق گیاهی گفته می‌شود در زبان ترکی به صورت شِربت (sherbet) درآمده و از آنجا به زبان‌های اروپایی رفته و به شکل sorbet (سُربت، در تلفظ فرانسه: سُربه) درآمده است که امروزه نام چیزی شبیه بستنی و گاه یخ در بهشت است و به عنوان دسر خورده می‌شود.
خاقانی می‌گوید:
لب تو داد به دستم قدح ز شربت قند -------------- در او ز روی عرقناک خود گلاب بریز

پی‌نوشت ۲:
دو نمونه‌ی دیگر از کاربرد «سیب» در زبان انگلیسی برای نامیدن میوه‌ها به یادم آمد: یکی انار که pomegranate به معنای «سیب پردانه» است و دیگری میوه‌ای که در زبان پارسی به پیروی از زبان فرانسه و ایتالیایی آناناس نامیده می‌شود و در انگلیسی pineapple به معنای «سیب کاج مانند».

0 نظر: