يكشنبه ١٣/ دي ماه / ١٣٨٣
من به واژهشناسي و ريشهشناسي واژهها خيلي علاقهمندم. چون ميشه باهاش تاريخ يا فرهنگ رو پيگيري كرد.
- زره: اين واژهي پارسي وارد عربي شده بعد ازش ”درع“ (همان زره) و مُزرد (زرهپوش) و زراد (زرهساز) رو درست كردند. بعد دوباره ايرانيها از اين كلمه زرادخانه رو ساختند!
- اميرالبحر: وقتي اروپاييها با اين تركيب عربي روبرو شدند اون رو به صورت اميرال (فرانسه و ايتاليايي amiral) خلاصه كردند. بعد در انگليسي اين كلمه به آدميرال (admiral) تغيير پيدا كرد.
- دارالسلاح: اين كلمه در انگليسي به صورت آرسنال دراومده!
- بغداد: اين شهر كه بر خرابههاي شهر ايراني تيسفون (به عربي مداين) پايتخت ساسانيان بنا شده نامي هم ايراني داره.
بغ به معني خدا و داد هم كوتاه شدهي داده است. يعني اين شهر رو خدا داده.
علتش هم اين اه كه وقتي ”بزيست پيروزان“ مسلمون شد و اسمش رو ترجمه كرد به ”يحيي ابن منصور“ و شد وزير خليفهي عباسي پيشنهاد كرد كه پايتخت به اين منطقه منتقل بشه كه از دسترس عربها دورتر باشه و به ايرانيها (كه به سركردگي ابومسلم خراساني امويان رو برانداخته بودند) نزديكتر. اسم شهر رو هم اون پيشنهاد كرد.
متاسفانه خليفهي عباسي با نامردي ابومسلم رو ترور كرد يعني به كاخش دعوت كرد و بعد ناگهان چندين شمشيرزن بر سر ابومسلم ريختند و اون رو كشتند.
هارون الرشيد هم كه به كمك ايرانيان به قدرت رسيد و از دانش كشورداري خاندان برمكيان سود فراوان برد بعد با نامردي وزير بزرگش جعفر برمكي رو كشت. زيرا از محبوبيت و قدرت گرفتن او ميترسيد. براي همين يه داستان ساختگي سر هم كردند كه هارون خواهرش عباسه رو از روي مصلحت به عقد جعفر درآورده و شرط كرده كه با هم نزديكي نكنند اما جعفر شرط رو زير پا گذاشت واسه همين هم هارون دستور قتلش رو داد!!
- ري: اين كلمه در اصل به صورت رگا (Rega) به چم (معني) شهر بوده است. به باشندگان (ساكنان) آن ريزي يا رازي ميگويند. مانند مروزي (اهل مرو)، ساوهزي (ساوجي، اهل ساوه)، ميانهزي (ميانهجي، اهل ميانه) و مانند آن.
- مراغه: اين واژه نيز در اصل مَهرگا به معني كلان شهر بوده است.
- زنجان: نام اين شهر در اصل زنديگان بوده است. زنديگان جمع زنديك است به معني زردشتي. زيرا كتاب زند تفسير اوستا بوده. زنديك در عربي به زنديق (جمع آن زنادقه!) تبديل شده و به معني نامسلمان و كافر به كار ميرفته است.
- آذربايجان: در اصل آذرپادگان به معني محل نگهبانان آتش بوده است. آذر + پاد (نگهبان) + گان (پسوند صفت نسبي يا مكان). از نمونههاي ديگر كاربرد پسوند گان ميتوان به پادگان (محل نگهبانان و سربازان)، شايگان (منسوب به شاه)، و دهگان (دهقان. اهل يا دارندهي ده) ميتوان نام برد. البته دهقان اكنون به معني اهل ده و كشاورز استفاده ميشود. اما در شاهنامه بيشتر به دارندهي ده و بزرگ آبادي گفته ميشده. چنانچه فردوسي داستانها را از دهگان بزرگ يا پير نقل ميكرده : چنين گفت داننده دهگان پير.
- فرشته: اين واژه در اصل به صورت فريشته (صورت اشكاني فريسته) به معني فرستاده است. برخي از ”س“هاي پارسي در پارسي اشكانيان به ”ش“ تبديل شده. مانند گشنه كه همان گرسنه است.
- عشقآباد: اين شهر در واقع اشكآباد بوده است. و اين اشك همان سردار ايراني و بنيانگذار دودمان پادشاهان اشكاني است. برخي معتقدند كه اشك (ارشك) در اصل همان آرش كمانگير افسانهاي است.
- بروجرد: اين كلمه در اصل برزوگرد بوده كه به بروگرد تبديل شده و به صورت عربيشده بروجرد استفاده ميشود. اهالي اين شهر اين نام را هنوز بروگرد تلفظ ميكنند. ”گرد“ پسوند مكان و براي نامگذاري شهرها است مانند سوسنگرد، سياوشگرد (شهري كه سياوش بنا كرد)، پارسهگرد (شهر كورش كه پاسارگاد ناميده ميشود).
Sunday, January 02, 2005
واژهشناسي
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:59 AM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment