سهشنبه ۲۷/اردیبهشت/۱۳۹۰ - ۱۷/می/۲۰۱۱
مقالهها و پژوهشهای احمد کسروی تبریزی - یکی از بزرگان آذربایجان و فرزندان ایران - در نشان دادن تاریخی واقعی آذربایجان و ایرانی بودن ساکنان این بخش از ایران و پیوستگی آنان با دیگر ایرانیان، به ویژه پژوهش «آذری یا زبان باستان آذربادگان» برای ایرانستیزان و پانترکان که ادعا میکنند مردم آذربایجان «تورک» اند و هیچ پیوندی با ایران و ایرانیان ندارند بسیار گران و سنگین تمام شده است. کسروی در این پژوهش نشان داده است که زبان ترکی امروزی در آذربایجان پیشینهی درازی ندارد و زبانی تحمیلی است که از زمان صفویان به بعد در میان مردم رایج شده است.
از این رو پانترکان یا به کسروی دشنام میدهند یا میکوشند چهره و کارهای او را خراب کنند و گاه این هر دو با هم یک کاسه میشود. برای نمونه در برخی از سایتهای پانترکان ادعای دروغ زیر مطرح شده است:
اقرارنامهای از احمد کسروی
در مورد باطل بودن نظریه «زبان آذری» مورد ادعای خودش در مجله عرب زبان «العرفان»
تاریخنگار برجسته، احمد کسروی - یکی از ترکگریزان و آذربایجانستیزان مشهور ایرانی که خود آذربایجانی بوده و ملیت ترک داشته است ... هر چند آثار این محقق آماتور و بیباک در عرصههای مختلف علمی مانند زبانشناسی، ریشه شناسی، تبارشناسی و ... به طور کلی چندان دارای ارزش علمی و قابل اعتناء شمرده نمیشوند...
هر چند مانند تمام پژوهشهای تحقیقی کسروی در این نوشته نیز تناقضگویی، ضعف استدلال، آشفتگی در تعاریف و طبقهبندیها و کاستیهای دیگر بسیاری وجود دارند ... در مجموع این نوشته هم به عنوان بررسیای که به اکثریت بودن ترکهای ایران در آغاز قرن بیستم اشاره مینماید و هم به جهت آشنایی با روی دیگر و ناشناخته کسروی - یعنی فردی علاقهمند و دلبسته به زبان مادریش - نوشتهای در خور دقت میباشد.
احمد کسروی تبریزی در مقالهی «اللغة التركیة فی ایران» به معنای «زبان ترکی در ایران» - که در چهار قسمت مجزا در مجلهی «العرفان» سوریه به زبان عربی منتشر کرده است - با صراحت بر خلاف نظریهی «زبان آذری» خود اظهار نظر میکند و میگوید: «آیا مردم آذربایجان، خمسه و دیگر ترکزبانان ایران از نسل ترک هستند كه از تركستان مهاجرت كردهاند یا آنها فارس بودند كه بعد از غلبهی چنگیزخان ناگزیر شدهاند جهت حفظ زمینهایشان زبان اصلی خود فارسی را فراموش كنند و زبان تركی را انتخاب كنند؟»
پانویس: کسروى در سالهاى واپسین زندگى خود، از آذربایجانستیزى و ترکگریزى دست كشیده و حتی ابراز پشیمانی نموده است.
یعنی مترجم پانترک از یک سو کسروی را تاریخنگار برجسته دانسته و از سوی دیگر او را محقق آماتور و بیباکی خوانده که نوشتههایش پر از تناقض و آشفتگی است و ترکگریز و آذربایجانستیز است اما به زبان مادریش علاقهمند است و در پایان عمر ابراز پشیمانی کرده است. میبینیم که تناقضگویی بیشتر سزاوار نویسندهی پانترک است تا احمد کسروی!
این نشانی کتاب احمد کسروی است به نام «زبان آذری یا زبان باستان آذربایگان» است.
http://www.kasravi.info/ketabs/azari-zabane-bastan.pdf
پیش از بررسی ادعاهای پانترکان دربارهی این مقالهی کسروی یادآوری میکنم:
۱- پانترکان نشان دادهاند از هیچ دروغ خودداری نمیکنند و هر اثری به هر زبانی را تحریف میکنند. آنان در خواندن و فهم متنهای به زبان پارسی - که زبان رسمی و مشترک همهی ایرانیان است و از آغاز دوران دبستان تا پایان دوران دانشگاه بدان آموزش داده میشود - مشکل دارند. حالا چه طور میتوان انتظار داشت که متن به زبان عربی را درست فهمیده باشند؟
2- اگر فرض کنیم که به ادعای آنان کسروی در این مقالهی «لغت الترکیة فی ایران» نظرش را عوض کرده باشد باید پرسید: چه گونه میشود که احمد کسروی پژوهش اصلی خود دربارهی زبان باستان آذربایگان را به زبان پارسی بنویسد و در ایران انتشار بدهد و همه از او استقبال کنند و این پژوهش به انگلیسی و روسی و دیگر زبانها ترجمه شود. بعد به ادعای این پانترکان نظرش عوض شود و در رد پژوهش اصلی خود این بار تنها به زبان عربی بنویسد و آن را در سوریه منتشر کند و هیچ اثری از چنین مقاله در زبانهای پارسی و انگلیسی و روسی و ... نباشد؟؟! آیا آدم سالم این ادعا را میپذیرد؟
۳- واقعیت آن است که این مقاله به زبان عربی در سوریه به سال ۱۹۲۲ م./۱۳۰۱ خ. منتشر شده است. حال آن که کتاب «آذری یا زبان باستان آذربادگان» به زبان پارسی سه سال پس از این مقالهی عربی در سال ۱۳۰۴ خ./ ۱۹۲۵ م. منتشر شده است. یعنی نخست آن که پانترکان دروغ میگویند که کسروی نظرش را تغییر داده چون این مقاله پیش از کتاب «آذری» چاپ شده است. دوم آن که حتا اگر در مقاله به زبان عربی نظری داده باشد کتاب پارسی چون پس از آن مقاله چاپ شده نظر تازهتری و نهاییتر است.
اما همان گونه که در زیر نشان خواهم داد پانترکان این بار هم تحریف کردهاند و دروغ میگویند. کسروی در این مقاله نیز همان نظر خود دربارهی تحمیلی بودن زبان ترکی در آذربایجان را بیان کرده است. در ضمن پرسشی که پانترکان از مقالهی عربی آوردهاند همان است که کسروی در دیباچهی کتاب خود به زبان پارسی هم آورده و پاسخ داده است که آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده و زبانش فارسی آذری بوده است.
اما بگذارید به چند تحریف پانترکان دربارهی این مقالهی کسروی اشاره کنم:
۱- در ترجمهی پانترکان از مقاله چنین آمده است:
در میان روستاهایی كه عادتاً فارسی صحبت میکنند، اکثر شهرها مانند تهران، شیراز، قزوین و همدان با روستاها یا ایلات تركی زبان احاطه شدهاند. مردم دو شهر اخیر هر دو زبان ترکی و فارسی را میفهمند.
نوشتهی کسروی به عربی چنین است:
و رُبّ مدینة فارسیة اُحیطت من کل جهاتها بالقریٰ او العشائر الترکیة مثل طهران و شیراز و قزوین و همدان و فی الاخیرتین یفهم اهلوهما کلتا اللغتین و یتحاور بکلتیهما.
ترجمه:
و چه بسا شهری فارسیزبان مانند تهران و شیراز و قزوین و همدان از هر سو با روستاها یا کوچنشینان ترکزبان احاطه شده باشد. و در این دو شهر آخر [=قزوین و همدان] مردم آن هر دو زبان را میفهمند و به هر دو زبان سخن میگویند.
میبینیم که کسروی تاکید کرده است قزوین و همدان جزو شهرهای فارسیزبان اند و مردمش به هر دو زبان سخن میگویند. اما مترجم پانترک این بخش را به کلی حذف کرده و به جای شهرهای فارسیزبان نوشته «اکثر شهرها».
۲- مترجم پانترک چنین آورده است
من تا به حال ندیدهام، یا در میان ایرانیان یا در میان خارجیها، که در مورد ایران و مسائل اجتماعی آن صحبت میکنند، کسی در رابطه این موضوع اطلاعات صحیح داشته باشد ... [حذف از مترجم پانترک] به ویژه در کتابهای خارجی، مستشرقین که در مورد زبان ترکی و مردم ترکی زبان تحقیق کردهاند
اما متن عربی کسروی چنین است:
و لم ار لا من الایرانیین انفسهم و لا من الاجانب الذین بحثوا عن ایران و شئوونها من و فی البحث فی هذا الموضوع حقه. اما الایرانیون فلانهم حتی المتکلمین منهم بالترکیة یعدونها لغة اجنبیة قد دخلت بلادهم من جرا تسلط الاتراک و المغول و انتشرت و همت بالاسنة و السیوف فماانفکوا یزدرونها و یحقتونها و یودون لواتیح لهم طردها من بلادهم و استبدالها بالفارسیة الغذبه و اما کتاب الاجانب االمستشرقون منهم فالذین بحثو عن الترکیة و الامم التی تتکلم بها
ترجمه:
و من ندیدهام در میان خود ایرانیان و در میان بیگانگانی که دربارهی ایران و آداب و رسوم آن پژوهش میکنند کسی این موضوع را آن گونه که حق آن است بداند. اما همانا خود ایرانیان و حتا کسانی از آنان که به ترکی سخن میگویند آن را زبانی بیگانه میشمارند که پس از چیرگی ترکان و مغولان وارد سرزمینشان شده است و با زور نیزه و شمشیر گسترش یافته است و پیوسته از آن نفرت و کینه دارند و میخواهند آن را از سرزمینشان بیرون کنند و آن را با زبان پارسی شیرین و شیوا جایگزین کنند. و اما کتابهای بیگانگان خاورشناسی که دربارهی زبان ترکی و مردمی که بدین زبان سخن میگویند...
میبینیم که مترجم پانترک بخشی مهمی از این بند را حذف کرده است که به تمامی با ادعاهای پانترکان ناسازگار است.
۳- یا کسروی در بخشی از مقاله مینویسد:
و هکذا لاندعی ان اذربایجان کانت من قدیم الازمنة مهداً للترکیة و ان المادیین سکنوا اذربایجان و همدان و العراق قبل ذالک بالفی سنة ما کانوا الا اترکاً کما یزعمه بعض المفرطین من زعماء الترکیة.
یعنی
و بدین ترتیب ما ادعا نمیکنیم که آذربایجان از دوران قدیم گاهوارهی زبان ترکی بوده و این که مادهایی که دو هزار سال پیش در آذربایجان و همدان و عراق [=غرب ایران] ساکن بودند به جز ترکان نبودند. این گونه چیزها را برخی از افراطیانی در میان رهبران ترکیه ادعا میکنند.
اما مترجم پانترک لازم ندیده این بخش را هم ترجمه کند.
در پایگاه آذرگشنسپ نیز مطلبی در همین باره آمده است. بدین نشانی:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/tahrifehdarmoredkasravi.htm
1 نظر:
با سپاس
ای کاش آذرگشنسپ
کل مقاله ی انگلیسی را به پارسی برمی گردانند که احیانا" خوانندگانی که انگلیسی یا عربی نمیدانند از آن بهره ور شوند
Post a Comment