شنبه ۲۴/اردیبهشت/۱۳۹۰ - ۱۴/می/۲۰۱۱
اسفندماه گذشته (به ماه سپندارمذ روز ارد) هزارمین سالگرد پایان سرایش شاهنامهی فردوسی بود و مراسم بزرگداشت این هزاره در این ماه اردیبهشت برگزار شده است. بدین مناسبت میخواستم به چند مورد ستمی که به فردوسی و شاهنامه میشود اشاره کنم که هر کدام خود مجالی جداگانه میخواهد.
شاهنامهنخوانی
شاید بزرگترین ستمی که این روزها به فردوسی میشود نخواندن شاهنامه است. منظورم از شاهنامهخوانی نه تنها خوانده شدن داستانها و استورههای شاهنامه در دبستان و دبیرستان و مرکزهای آموزشی است بلکه باید یک گام پیشتر رفت و به تحلیل و واکاوی داستانها و شخصیتها نیز پرداخت. در زبان انگلیسی مجلهها و گزارشها و پژوهشهای فراوانی دربارهی زندگی و آثار شاعران انگلیسی مانند میلتون و شکسپیر و دیگران میشود و دانشآموزان و دانشجویان در دبیرستان و دانشگاه به عنوان تکلیف باید دربارهی شاعران و نویسندگان خود مقاله بنویسند. اما چنین کارهایی در ایران برای شاهنامه و فردوسی (و دیگر شاعران و نویسندگان) انجام نمیشود.
تَوَند (پُتانسیل) نمایشی شاهنامه، به ویژه بخش استورهای و حماسی آن بسیار زیاد است. اما در این زمینه هیچ کار بزرگ و مهمی نشده است. همهی کارهای مهم شکسپیر چندین و چند بار به صورت فیلم سینمایی و تلویزیونی بازسازی شدهاند. اجراهای فراوانی از آثار شکسپیر در تئاترهای کشورهای انگلیسی زبان و حتا در تئاترهای خودمان صورت گرفته است و از دیدگاههای مختلفی بازسازی و اجرا شدهاند. اما متاسفانه هیچ یک از داستانهای شاهنامه به صورتی شایسته و آبرومندانه نه فیلم شدهاند و نه نمایشنامه. تنها در دههی ۱۳۵۰ خ/۱۹۷۰ م. در تاجیکستان دو فیلم به نامهای «رستم و سهراب» و «داستان سیاوش» به کوشش «تاجیک فیلم» ساخته شد که فیلم داستان سیاوش در سینماهای ایران نیز روی پرده رفت. یک بار هم که سه چهار سال پیش در تلویزیون ایران خواستند کاری بکنند که نتیجهاش سریال «چهل سرباز» بود و بهتر است دربارهاش سخنی نگوییم!
کتابهایی با عنوان داستانهای شاهنامه برای کودکان و نوجوانان اندک اند. کیفیت برخی از آنها نیز چندان بالا نیست. متن برخی از آنها پر است از واژههای نالازم عربی که اگر همان شعر فردوسی را مینوشتند برای کودکان بسیار خواناتر از نثر «سادهشده»ی این کتابها بود.
حاصل این همه بیتوجهی، ناآگاهی مردم و تحصیلکردگان از شاهنامه و فردوسی است و میبینیم حتا کسانی که با نیت خوب و مثبت دربارهی شاهنامه چیزی مینویسند آن را تنها استوره و افسانه میدانند و بیشتر مردم هم از شاهنامه تنها رستم و سهراب را میشناسند.
زندگی فردوسی
پس از گذشت هزار سال از زمان فردوسی و شاهنامه، هنوز یک کتاب مستقل (چه مستند چه داستانی) دربارهی زندگی فردوسی وجود ندارد. زندگینامهی فردوسی و زمان فردوسی به اندازهی کافی پژوهش نشده است و تعداد کارهایی که در این زمینه شده است کافی نیست. بنابراین طبیعی است که هیچ فیلمی هم از زندگی فردوسی ساخته نشده است.
فردوسی و محمود غزنوی
چون زندگی فردوسی مستند و پژوهش نشده است، ستم بزرگ دیگری که بر فردوسی و شاهنامه میرود مربوط به داستان فردوسی و محمود غزنوی است. متاسفانه افسانهی سفارش دادن محمود به فردوسی برای سرایش شاهنامه همچنان برای بسیاری واقعی است. حال آن که با یک شمارش ساده میتوان دید که چنین کاری ناممکن است. با محاسبهی نادقیق میبینیم که: فردوسی شاهنامه را در سال ۴۰۰ قمری به پایان رساند («ز هجرت شده پنج هشتاد بار») و دست کم ۳۰ سال روی آن کار کرد. یعنی شاهنامه را در سال ۳۷۰ آغاز کرده است. محمود غزنوی در سال ۳۶۰ ق. زاده شده است! به همین سادگی میتوان دید که تمام دیدار محمود و فردوسی و مسابقه میان شاعران و برگزیده شدن فردوسی و سفارش شاهنامه و ... افسانهای بیش نیست.
البته، امروزه میدانیم که شاهنامه دو ویراست داشته است و فردوسی بیش از ۳۰ سال روی آنها کار کرده است و موضوع پیچیدهتر است. در راستای همان افسانهی محمود، موضوع «هجونامه» و ستایشهای فردوسی از محمود در شاهنامه مطرح میشود. کتاب «سرچشمههای فردوسیشناسی» زندهیاد استاد دکتر محمدامین ریاحی خویی را به علاقهمندان پیشنهاد میکنم.
در کتاب «حماسهی شاهان ایرانی: شاهنامهی فردوسی» (Epic of the Persian Kings: The Shahnameh of Ferdowsi) به ویراستاری باربارا برند (Barbara Brend) و چارلز ملویل (Charles Melville)، چاپ سال ۲۰۱۰ م/ ۱۳۸۹ خ. در صفحهی ۱۱ مقالهی «شاهنامه در بافت تاریخی» (The 'Shahnameh' in Historical Context) نوشتهی چارلز ملویل چنین آمده است:
In Mahmud of Ghazni, moreover, to whom he dedicated the final versions of the poem, Ferdowsi seems to have hoped for a military champion who would rekindle ancient glories, a 'second Faridoun'. As we know, in this he was disappointed.
ترجمه:
افزون بر این، گویا فردوسی امید داشت محمود غزنوی، که ویراستهای نهایی شاهنامه را بدو پیشکش کرده است، قهرمان نظامیای باشد که شکوه باستانی (ایران) را از نو برافروزد و «فریدون دومی» شود. همان گونه که میدانیم فردوسی از این باره نومید شد.
نمیدانم این سخن تا چه اندازه واقعیت دارد اما تا آنجا که من میدانم و در تاریخ خواندهام محمود غزنوی خشکه مقدس و خشکاندیشی بود که تنها در اندیشهی غارت ثروت هندوستان و جلب رضایت خلیفهی عباسی از راه کشتن دشمنان خودش و خلیفه به بهانهی «قرمطیگری» بود.
دکتر فریدون جنیدی معتقد است بیتهای ستایشی پراکنده در شاهنامه احتمالاً در زمان نوهی محمود غزنوی به دستور او و با استخدام شاعران به شاهنامه افزوده شده است.
دین و مذهب فردوسی
موضوع مهم و حساس دیگری که هست دین و مذهب فردوسی است. با نگاه به ویراست دکتر خالقی مطلق از شاهنامه، به ویژه در بخش دیباچهی شاهنامه میبینیم که از همان زمانهای قدیم «هر کسی از ظن خود» برای فردوسی دین و مذهبی تراشیده است. اگر کاتب سُنی بوده چندین بیت در مدح سه خلیفهی نخست اسلام (ابوبکر و عمر و عثمان) به شاهنامه افزوده و دربارهی شیعیان («رافضیان») چنین گفته:
کرانه بگیری ز بغض صحاب --------- که هستند همچون نجوم و سحاب
تو بر خارجی لعنتی کن مدام ------- ابَر رافضی هم چنین کن دوام
ابوبکر و حیدر چو بر کوثرند -------- کجا خارجی رافضی در خورند؟
تو سُنی بِزی تا بوَد هر دو دوست -------- ره رستگاری از این و ازوست
اگر کاتب شیعه بود پس از بیت: «چنان دان که خاک پی حیدرم» چنین افزوده است:
نباشد به جز بیپدر دشمنش ---------- که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آن کس که در دلش بغض علی است ------- ازو زارتر در جهان زار کیست؟
نظامی عروضی هم مینویسد وقتی فردوسی درگذشت واعظی گفت چون او «مدح گبرکان» کرده است نباید در گورستان مسلمانان خاک شود.
این مورد هم نیاز به پژوهش فراوان و مستند دارد و البته نخستین گام داشتن ویراست علمی و دقیقی از شاهنامه است که خوشبختانه دکتر خالقی مطلق گام مهمی در این راه برداشته است و باید به دنبال دستنویسهای کهنتر بود و هم چنان به پژوهش دربارهی فردوسی ادامه داد.
کژفهمی شاهنامه و فردوسی
ستم دیگری که به فردوسی و شاهنامه میشود دادن تصویر کژومژ از فردوسی و شاهنامه است. امروزه گروهی ضدایرانی با تحریک دشمنان ایران در راستای دشمنی با زبان پارسی، به تحریف فردوسی و شاهنامه میپردازند و فردوسی را «نژادپرست» و «زنستیز» و «ضدعرب» و ... میدانند. مشکل اینان آن است که از ۵۰-۶۰ هزار بیت شاهنامه تنها سه چهار بیت را آن هم بدون دانستن بافت و مضمون سخن شنیدهاند و تکرار میکنند. تازه بسیاری از این بیتها هم جعلی است و در دستنویسها و نسخههای چاپی معتبر نیامده است. مانند «زن و اژدها هر دو در خاک به» یا «ز شیر شتر خوردن و سوسمار». در این زمینه «دوستداران» افراطی شاهنامه نیز به همان اندازهی «دشمنان» شاهنامه نقش دارند. یعنی هر دو گروه بدون داشتن شناخت کافی و درست از فردوسی و شاهنامه، آنها را ابزار غرضهای سیاسی خود میکنند.
پینوشت:
دریافتم که زندهیاد استاد علیرضا شاهپور شهبازی در سال ۱۹۹۱ م./۱۳۷۰ خورشیدی دربارهی زندگی فردوسی کتاب پژوهش و مستندی نوشتهاست با مشخصات زیر:
نام کتاب: فردوسی: زندگی نقدگرانه (Ferdowsi: A Critical Biography)
نویسنده: علیرضا شاهپور شهبازی
سال: ۱۹۹۱ م./ ۱۳۷۰ خ.
ناشر: مرکز پژوهشهای خاورمیانهی دانشگاه هاروارد
صفحه: ۱۹۴
این کتاب سال گذشته (۲۰۱۰ م/ ۱۳۸۹) نیز به دست انتشارات مزدا در کالیفرنیا بازچاپ شده است.
2 نظر:
با درود و سپاس فراوان
آیا کتاب استاد شهبازی به پارسی ترجمه شده است؟
ستم به فردوسی از روز پایان سرایش شاهنامه تا به امروز ادامه داشته است
اما هنوز شانه های این مرد بار هویت ما را بر دوش می کشد
Post a Comment