Saturday, February 27, 2010

واژه نامه‌ی پازند

شنبه ۸/اسفند/۱۳۸۸ - ۲۷/فوریه/۲۰۱۰

یکی از کارهای فرهنگی مهم که در زمان اشکانیان - گویا در زمان ولخش یا بلاش یکم (در انگلیسی: Vologases فرمانروا: ۵۱ تا ۷۸ م.) - آغاز شد و تا زمان ما بر جا مانده نگارش تفسیری بر اوستا بود به خط و زبان پهلوی (پارسی میانه). چون در آن زمان دیگر زبان اوستایی برای همگان دریافتنی نبود، برای همین موبدان گزارش یا تفسیری بر اوستا به خط و زبان پهلوی نوشتند و نام آن را زند گذاشتند. زند در پهلوی (zand) به معنای «شرح و تفسیر» است. در اوستا «زنتئی» (zantay) به معنای «شناساندن و معرفت» است. واژه‌ی اخیراز مصدر «زن» (zan) در اوستایی و «دن» (dan) پارسی باستان به معنای «دانستن و شناختن» است.

سپس در زمان ساسانیان این تفسیر پهلوی را با خط اوستایی یا «دین دبیره» بازنویسی کردند و نام آن را پازند گذاشتند. پازند در اصل «پئتی زنته» یا پانویسی بر زند بوده است. زند یا تفسیری که امروزه در دست داریم، تفسیری است از عهد ساسانیان. روی هم رفته از تفسیر پهلوی اوستا یعنی از زند ۱۴۱ هزار واژه به ما رسیده است.

سه نام اوستا و زند و پازند در زمان پس از اسلام برای بسیاری از نویسندگان و شاعران و فرهنگ‌نویسان مایه‌ی اشتباه و سردرگمی بوده است. با نگاهی به فرهنگ دهخدا می‌توان نمونه‌هایی از آن را دید. برای نمونه در فرهنگ «غیاث اللغات» آمده که «زند کتابی است که زرتشت دعوی کرد از حق تعالی بر او نازل شده». یا در کتاب «تاج العروس» آمده که «نام کتاب مانی مجوسی است که ‹زندیق› صفت آن باشد». در برهان قاطع درباره‌ی پازند نیز چنین آمده است: «تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است. برعکس این هم گفته‌اند: یعنی زند تفسیر پازند است. و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت [؟!] در آیین آتش پرستی. و دیگری می‌گوید که ترجمه‌ی کتاب زند است».
(درباره‌ی ابراهیم خواندن زرتشت بعد می‌نویسم.)

در این نوشتار به معرفی کتابی در زمینه‌ی پازند می‌پردازم:



نام کتاب: واژه‌نامه‌ی پازند
پژوهش و نگارش: موبد رستم شهزادی
ناشر: انتشارات فرَوَهَر
سال انتشار: ۱۳۸۴ خ / ۲۰۰۵ م.
ویراستار: مهرانگیز شهزادی
صفحه: ۳۶۳

شادروان موبدان موبد، رستم شهزادی (۱۲۹۱ تا ۱۳۷۸ خ./ ۱۹۱۲ تا ۱۹۹۹ م) یکی از مفاخر زرتشتیان بود و از نظر دین و فلسفه، تاریخ و حماسه و زبان و ادبیات ایران سرآمد بود. ... یکی از کارهای ارزشمند او گردآوری واژه‌های پازند بود که در آخرین دوران زندگی آن را مرتب نمود و برای چاپ آماده ساخت. (برگرفته از پیشگفتار ناشر)

بر پایه‌ی یک شمارش تخمینی (نزدیک ۲۵ درآیه در هر صفحه و ۳۶۰ صفحه واژه‌نامه)، در این کتاب نزدیک ۹۰۰۰ درآیه شرح داده شده است. این کتاب تنها واژه‌نامه نیست بلکه به خاطر وجود نام برخی از کسان و مفهوم‌ها مربوط به دین زرتشتی یا تاریخ ایران باستان، فرهنگ و دانشنامه نیز هست.

این کتاب برای کسانی که به زبان پهلوی و نیز به کار واژه‌سازی علاقه دارند می‌تواند بسیار سودمند و یاری‌رسان باشد. در بسیاری از درآیه‌ها افزون بر خود واژه‌ی پهلوی، ریشه‌ی اوستایی یا پارسی باستان واژه‌ها نیز آورده شده است.

4 نظر:

باستان said...

بسیار نیک بود.

سیاوش said...

درود بر شهربراز گرامی

از آن جا که شما تخصص «براهنی شناسی» داری اگر میسر شد نگاهی به دهن درانی های این فرد بیانداز. اگر چیزی هم بنویسی بسیار خوب می شود.

http://zamaaneh.com/canada/2010/03/post_199.html

رستم فرخ زاد said...

دوست عزیز و گرامی من
همیشه از نوشتارهای شما و نثر متین و شیوای شما و نکته سنجی ویژه ای که دارید لذت برده ام..نقدی هم که به سخنان بهرام مشیری داشتید خوب و روا بوده است..بهرام مشیری اشتباهاتی دارد از جمله اینکه یکبار گفته بود که ارامگاه فردوسی نمادین است و محل دفن این شاعر هرگز شناخته نگردیده که حرف درستی نبوده است...اما گمان می برم حق هر کسی است که نظر خود را بگوید و ما هم با سلاح برنده آگاهی و پژوهش و شناخت رودر رویش شویم..دیدم که دکتر دوستخواه جملاتی را خطاب به مشیری گفته بودند که از شان شخصی چون ایشان به دور بود.البته بعدها اصلاحاتی در آن به عمل آوردند..این که آقای کهلان به شما بی احترامی کرده است ضعف خود را نشان داده است..به گمان من بهرام مشیری سخن خوب و درست هم زیاد داشته است...باید حسنات و سیئات را با هم دید و سعی کنیم همدیگر را نقد کنیم نه اینکه دشنام دهیم و از هم برانیم....البته این به این معنی نیست که شما اینکار را کرده اید اما یکسره تحقیر و کوچک جلوه دادن بهرام مشیری هم به واسطه اشتباه یا اشتباهاتی هم که دارد کار روایی نیست و از پژوهشگران و روشنفکران انتظار تحمل و متانت و سعه صدر بیش از اینهاست...منظورم بیشتر به دکتر دوستخواه است که با وجود اختلاف نظرهایی برایشان احترام قائلم.
شاد و موفق باشید

Anonymous said...

با درود به شهربراز گرامی
(اگر میشود یک مطلب در این مورد بنویسید):
http://www.trtpersian.com/trtinternational/fa/newsDetail.aspx?HaberKodu=86af79ea-e7c7-4710-932b-07bb1b28353a
من یک پاسخ به اینجا نوشتم ولی نمیدانم چاپ میشود یا نه... اگر چاپ نشود آن را در چند بلاگ منتشر میکنم و عدم آزادی بیان در سایت شما را نیز به دیگران گوشزد خواهم کرد. اگر هم چاپ شود که به شما برای رعایت بی‌طرفی درود میفرستم.
آنچه نوشته شده بود جعل تاریخ بود.
نظامی گنجوی یک ایرانی پارسی/کردی بوده است.
بیت:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود
اصلا در دیوان نظامی گنجوی موجود نیست.
همچنین بیت زیر ضرب المثل ترکی نیست بلکه نهاوندی است.
چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی
که مرگ خر بود سگ را عروسی
ابیاتی که نظامی در هجو ترکان گفته است را نیز ننوشتید و ماجرای شروانشاهان (که خود اصلا ترکی نبودند که از نظامی دیوان ترکی بخواهند) را تحریف کردید. همچنین معنی ترک و هندو و رومی و زنگی و حبشی در ادبیات فارسی معانی متعدده دارند و اگر نظامی این نمادها را بکار برد هیچ نشانگر از قومیت او نیست چنانکه حافظ نیز این نمادها را بکار میبرد.
در مورد نظامی گنجوی یک مقاله کامل اینجا نوشته شده است و اگر آن را بخوانید آگاه میشوید.
http://www.archive.org/details/PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf
کافی است بدانیم که دانشمندی مانند دیاکونوف نیز میگوید که نظامی گنجوی ترک نبوده است و نظر ترک خواندن نظامی گنجوی را سیاسی و غیرعلمی میداند. اگر درست نگاه کنیم تبار نظامی گنجوی پیش از دوره سلجوقیان است و آثار او مانند خسرو و شیرین و هفت پیکر (ساسانیان) نشانگر فرهنگ ایرانی است و نه ترکی (مانند ده قورقود).
در رابطه با فارابی لقب "اوزلغ" مال سیصد سال بعد از اوست. شما تنها داستان ابن خلیکان را در رابطه با او نقل کردید که امروز میان دانشمندان چندان سندیت ندارد. لقب دیگر "طرخان" هم در میان ایرانیان و سغادیان کاربرد داشته است. در این راستا شما میتوانید مقاله زیر را بخوانید که همه اسناد در مورد فارابی را بررسی کرده است و به یقین باید او را یک ایرانی‌تبار سغدی دانست.
زیرا او حروفهای مخصوص برای نوشتن واژگان سغدی بکار برده است که بی‌نظیر است.
کهنترین سند در مورد فارابی به قلم ابن ابی اصیبه نیز او را پارسی میداند.
http://www.archive.org/details/SomeRemarksOnFarabisBackgroundIranicsoghdianpersianOraltaic
در رابطه با مولانا هم مقاله زیر را پیشنهاد میکنم بخوانید تا ببییند چرا در غرب او را پارسی و ایرانی میدانند:
http://www.archive.org/details/AStudyAboutThePersianCulturalLegacyAndBackgroundOfTheSufiMystics

من هنوز در تعطیلی هستم ولی این مورد دروغ را نتوانستم تحمل کنم..
لطفا به سایت بالاترین هم بفرستید..
موفق باشید
علی دوستزاده