Wednesday, November 12, 2008

آغاز صنعت چاپ در ایران

چهارشنبه ۲۲/آبان/۱۳۸۷ - ۱۲/نوامبر/۲۰۰۸

صنعت چاپ را نخستین بار چینیان در دوره‌ی سلسله‌ی تانگ (Tang) یعنی در سده‌ی هشت و نه میلادی/دو و سه خورشیدی به وجود آوردند. قدیمی‌ترین منبع پارسی در این باره کتابی است که به همت خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی (کشته شده به سال ۷۱۸ ق/ ۶۹۷ خ/ ۱۳۱۸ م.)، وزیر ایرانی غازان خان مغول، در سده‌ی هفتم خ. تهیه شده است. شیوه‌ی کار چنین بوده که روی یک قطعه چوب تمام مطالبی را که باید در دو صفحه‌ی متوالی بیاید، به علاوه‌ی ستونی برای عنوان فصل و فاصله‌ای در میان دو صفحه، وارونه می‌کندند و سپس آن را مرکب زده روی کاغذ برمی‌گرداندند و آن کاغذ را از وسط تا می‌زدند و ورق‌های تاکرده را پهلوی یکدیگر گذاشته می‌دوختند. هرگاه کسی کتابی را می‌خواست به مکان‌های مربوط می‌رفت و با پرداخت حق تالیف و هزینه‌ی چاپ یک نسخه از کتاب دریافت می‌کرد. این هم متن خواجه رشیدالدین:

ضبطی نهاده‌اند که کتابی را بر صحیفه‌های چوب می‌کَنند به خطی که در غایت خوبی باشد و تمام مقروء [=خوانا] و مصحَح [=تصحیح شده] و آن را بر کاغذ می‌زنند مانند آن که نقاشان نقش بر چوب کرده قالب می‌زنند تا همه متساوی و راست و نیکو و آسان باشد. و آنچه کاتبی به سالی نویسد به یک روز قالب برزنند و کاغذ تُنُک [=نازک] خطایی [=ختایی] که می‌سازند. غرض از تنکی آن است که قالب نیک در آن نشیند و نقش درست بیرون آید و الا کاغذ چنین تنک نساختندی و سیاهی [=مرکب] نیز چنان ساخته که لایق قالب زدن باشد و هر چند قالب بر یک روی کاغذ می‌زنند و یک روی دیگر صرفه [=هرز] می‌رود، لیکن در تنکی و آلت کاغذ و حجم کتاب دو سه چندان توفیر باشد. و نیز کاغذ از پوست درخت توت و درخت نی و میان انواع نی ... می‌کُنند تا عظیم آسان و کم بضاعت و اندک قیمت بُوَد...

هر کتاب که نزد ایشان معتبر افتاد، خطاطی خوشنویس را حاضر کرده‌اند تا هر صفحه‌ای از آن کتاب به خطی پاکیزه بر لوحی نوشته است و تمامت دانندگان آن قِسم به احتیاط تمام، مقابله و تصحیح آن کرده و خط خویش بر ظَهر [=پشت] آن لوح مثبت گردانیده [=امضای کارشناسان برای تایید]. آن گاه نَقّاران [=کنده‌کاران] ماهر استاد را فرموده تا آن را نقاری کرده‌اند و چون از تمامت کتاب بر این طریقه نُسخَت گرفته‌اند و بر هر یک عدد آن بر توالی نوشته، آن لوح‌ها را همچون سکهء دارالضرب در کیسه‌ها به مهر اُمنا و معتمدان معین سپرده‌اند و در دکان‌های مخصوص به آن مصلحت مضبوط نهاده ... به هر وقت که کسی نسخه‌ای از آن خواهد پیش آن جماعت برود و حقوق معین دیوانی و مؤنات [=هزینه] آن بدهد ایشان آن لوح‌های آن کتاب بیرون آرند و بر مثال سکهء زر بر اوراق کاغذ نهند و به وی تسلیم کنند و بدین طریقه ممکن نیست که در هیچ کتابی از کتب ایشان زیادت و نقصان تواند بود.

نوع دیگر چاپ که در دوران ما رایج است و به نام «چاپ جابجاشدنی» یا متحرک (movable type) خوانده می‌شود پس از مرگ خواجه در چین رایج شده زیرا خواجه صحبتی از این نوع چاپ نمی‌کند. در این نوع چاپ هر حرفی قالب جداگانه‌ای دارد و متن با کنار هم گذاشتن قالب حرف‌ها ساخته یا «چیده» می‌شود. (این کار را حروف‌چینی می‌گوییم که البته امروز با آمدن رایانگر حرف‌های سربی و حروف‌چینی نیز دیگر کاربرد ندارند.)

نزدیک ۱۰۰ سال پس از مرگ خواجه رشیدالدین، یوهانس گوتنبرگ آلمانی در سال ۱۴۴۸ م. / ۸۵۱ ق/ ۸۲۶ خ (گویا به تقلید از چینینان) دستگاه چاپ متحرک را در اروپا می‌سازد و با آن کتاب مقدس مسیحیان (Bible) را چاپ می‌کند. این نوع صنعتی و اروپایی چاپ نخستین بار ۱۵۰ سال پس از اختراع گوتنبرگ در سال‌های ۱۰۲۰ ق/ ۹۹۰ خ/ ۱۶۰۰ م به دست مبلغان مسیحی وارد جلفای اصفهان شد و تنها برای چاپ دعاها و کتاب‌های دینی مسیحی به زبان‌های ارمنی و پارسی و عربی به کار می‌رفت. در حالی که چاپ به خط عربی نزدیک صد سال بعد یعنی در سال ۱۱۴۰ ق وارد عثمانی شد. (البته چاپ با خط عبری در ۸۹۰ ق در عثمانی انجام شده بود.)

ژان شارَدن (Jean Chardin)، گردشگر فرانسوی که در زمان شاه عباس صفوی وارد ایران شد، در سفرنامه‌ی خود می‌نویسد:
ایرانیان صد دفعه تا حال خواسته‌اند مطبعه داشته باشند، فواید و منافع آن را می‌دانند و می‌بینند و ضرورت و سهولت آن را می‌سنجند لیکن تا حال کامیاب نشده‌اند. برادر وزیر اعظم (Grand Maitre) [=شاید منظور «مرشد کامل» باشد که لقب شاهان صفوی بود. شهربراز] که آدم خیلی عالم و مقرب شاه است در سنهء ۱۰۸۷ ق. از من خواست تا عمله‌ای از فرنگ بیاورم که این کار را به ایرانیان بیاموزد و کتب مطبوعهء عربی و فارسی را هم که من به او داده بودم به شاه نشان داده و اجازه گرفته بود. ولی وقتی که پای پول به میان آمد همه چیز به هم خورد.

این تلاش‌ها برای وارد کردن صنعت چاپ همچنان ناکام ماند تا این که بالاخره در زمان قاجار نزدیک سال ۱۲۴۰ ق./ ۱۲۰۳ خ/ ۱۸۲۴ م. عباس میرزا، نایب السطنه، میرزا محمد جعفر تبریزی را به مسکو و پترزبورگ فرستاد تا چاپخانه‌ی سنگی را به ایران بیاورند و خود نیز آن صنعت را بیاموزد. میرزا صالح شیرازی هم که سفیر ایران در لندن بود ... با یک نفر استاد فن چاپ ... قرار گذاشت که هر روز دو ساعت در کارخانه‌ی او کار کند و فن چاپ را بیاموزد... بدین ترتیب هر روزه از ساعت دو و نیم بعدازظهر تا چهار و نیم به لباس انگلیسی در کارخانه‌ی چاپ‌زنی کار می‌کرد. قبل از رفتن به کمبریج، میرزا صالح از آن استاد فن چاپ که به او این حرفه را آموخته بود خواهش کرد که مبلغ معتنابهی اجناس چاپ‌زنی و باسمه‌سازی با یک ماشین کوچک برایش بخرد... میرزا صالح که زبان فرانسه و انگلیسی و لاتینی یاد گرفته بود، مترجم و مستشار عباس میرزا شد. میرزا صالح همان کسی است که نخستین روزنامه‌ی ایران به نام «کاغذ اخبار» (ترجمه‌ی newspaper انگلیسی) را پی افکند. (سفیر هم سفیران قدیم!) عباس میرزا ۱۴ دستگاه چاپ سنگی قدیم به تبریز آورد و چاپخانه راه انداخت. کتاب اول که چاپ شد «گلستان سعدی» بود. پس از درگذشت نابهنگام عباس میرزا به سال ۱۲۴۹ ق. این چاپخانه بسته شد.

ده سال پس از مرگ عباس میرزا، در سال ۱۲۵۹ ق. / ۱۲۲۱ خ/ ۱۸۴۳ م. آقا عبدالعلی چاپ سنگی را به تهران آورد در همان سال نخستین کتابی که چاپ کرد «معجم فی آثار ملوک العجم» بود نوشته‌ی میرزا عبدالله بن فضل الله. بعد از تبریز، در تهران و شیراز و اصفهان و سپس ارومیه چاپخانه برپا شد. بعد از ارومیه نیز ظاهراً به ترتیب تاریخی در شهرهای زیر چنین شد: بوشهر، مشهد، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گروس، کاشان.

عجیب است با آن که در ایران اول چاپخانه‌ی سربی وارد شد مدت درازی فراموش شد و تنها چاپ سنگی رایج بود. تا آن که در سال ۱۲۹۰ ق. / ۱۲۵۱ خ/ ۱۸۷۳ م. در حین مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگستان در اثنای توقف در استانبول یک دستگاه چاپخانه‌ی حروف سربی با حروف عربی و فرنگی به قیمت پانصد لیره‌ی عثمانی خریده شد و آن دستگاه را با یک نفر حروفچین روانه‌ی تهران کردند ولی در تهران اهمال شده و در بوته‌ی تعویق ماند تا آن که دو سال بعد بارون لویی دو نرمان (Louis de Norman) اجازه‌ی نشر روزنامه‌ی فرانسوی به اسم «پاتری» (وطن) را گرفت و چرخ چاپخانه را تعمیر و حروف را صاف کرده و به کار انداخت.

درباره‌ی خود واژه‌ی چاپ استاد عباس اقبال آشتیانی معتقد بود که همان «چاو» (نوعی پول کاغذی) است. استاد پورداود نیز معتقد بود چاپ از چاو گرفته شده و در زبان هندی این کلمه به شکل چهاب، چهاپه، چهاپه‌خانه، چهاپاتی و چهاپتا (چاپ کردن) است. اما مجتبا مینوی معتقد بود که احتمال کمی دارد که چاپ پارسی به چاو مربوط باشد و باید از چهاپ هندی گرفته شده باشد. در زبان هندی لفظ چهاپ به معنی مُهر است و پارچه‌هایی را که (مثل چیت و قلمکار) به وسیله‌ی مهرها یا قالب‌های چوبی نقش می‌کنند «چهاپانیا» و «چهاپاره» می‌گفته‌اند. و چون چاپ کتاب و نوشته شبیه به همین مُهر زدن و نقش کردن به وسیله‌ی قالب است همان چهاپه را در این مورد نیز به کار برده‌اند.

خاستگاه:
خلاصه‌ای از درآیه‌ی «چاپ» در فرهنگ دهخدا (بر اساس مقاله‌ای از مجتبا مینوی تهرانی و نیز مقاله‌ای در روزنامه‌ی کاوه)

پی‌نوشت:
درباره‌ی چاو نگاه کنید به نوشته‌ی تازه به همین نام.

2 نظر:

Anonymous said...

تاریخچه ی جالبی بود. گمان می کردم قدمت صنعت چاپ بیشتر باشد .

Anonymous said...

jaleb bood, mamnoon. in matn be dardam khord!!