دوشنبه ١٨/سپتامبر/٢٠٠٦-٢٧/شهريور/١٣٨٥
امروز در سايت ويكي پديا مقالهاي بود در مورد پريكلس (Pericles) سردار يوناني و اشارهاي نيز كرده بود به جنگ ايران و يونان.
ايران در زمان هخامنشي بزرگترين قدرت سياسي و نظامي جهان متمدن بود اما يونان مجموعهاي بود از چند شهر كوچك كه همديگر را نيز تحمل نميكردند و امكان اتحاد بينشان وجود نداشت. به همين خاطر به صورت شهرهاي مستقل اداره ميشدند. كه نوع ساده و پيش پا افتادهاي از زندگي اجتماعي و يك سطح بالاتر از زندگي روستايي است. يونان در برابر ايران جايگاهي نداشت.
حتي هردوت كه برخي او را پدر تاريخ ميدانند تمام كتاب خود را به تاريخ ايران اختصاص داده است.
هم اكنون اين شهرهاي مستقل به عنوان نخستين مردمسالاري (دموكراسي)هاي تاريخ خوانده ميشوند! حال آن كه وضعيت اين شهرها نه به خاطر پيشرفته بودن بلكه به خاطر ساده بودن و ابتدايي بودن زندگي شهري آنان بوده است. انگار بگوييم بيعت در زندگي قبيلهاي عربان نشانهي مردمسالاري و پيشرفته بودن جوامع بياباني است! (البته برخي چنين ادعايي دارند!) مسلم است كه ادارهي يك امپراتوري به وسعت شاهنشاهي هخامنشي كه از مرز هندوستان تا درياي مديترانه و شمال آفريقا بوده بسيار مشكلتر و پيچيدهتر است تا ادارهي شهري مانند آتن يا اسپارتا.
ارسطو ميگفت بردگان آفريده شدهاند تا كار كنند و من ارباب فقط بايد فكر كنم. به نوشتهي استاد پرويز شهرياري يونانيان از هر گونه كار عملي خودداري ميكردند و ميگفتند كار براي بردگان است. علت دلبستگيشان به هندسه و رياضيات به خاطر فكري بودن و غيركاربردي بودن اين دو علم (از ديد آنان) بود.
همهي يونانيان آرزوي داشتن كشوري مانند ايران را داشتند. كما اين كه اسكندر مقدوني آرزوي تسخير شاهنشاهي ايران را داشت و به اين آرزو نيز رسيد. و با وجود سوزاندن كاخ پارسه (تخت جمشيد يا پرسپوليس) در برابر آرامگاه كورش سر تعظيم فرود آورد و نظام ادارهي ايرانيان را حفظ كرد. بعدها نيز روميان در ادارهي امپراتوري خود از الگوي ايرانيان پيروي كردند.
عظمت و شكوه حكومت سيسد سالهي هخامنشيان (٦٤٨ تا ٣٣٠ پيش از ميلاد) به اندازهاي بود كه بعدها پارتيان (اشكانيان. ٢٥٠ پيش از ميلاد تا ٢٢٥ پس از ميلاد) سعي در تجديد آن كردند. و وقتي ٥٠٠ سال بعد از براندازي هخامنشيان دولت ساسانيان به قدرت رسيد در همان جاهايي كتيبه ساختند كه كورش و داريوش بزرگ چنين كرده بودند.
يونانيان مغرور و خودخواه و خودبزرگبين در تاريخهاي خود چنان وانمود كردهاند كه گويي بزرگترين و مهمترين مركز تمدن دنيا هستند. در حالي كه تالس دانش هندسهي خود را از مصريان گرفت و فيثاغورس در سفر به ميانرودان (بينالنهرين) و بابل با رياضيات پيشرفتهي آنان آشنا شد. يونانيان به قدري خودخواه بودند كه خود را متمدن و هر كس ديگر را وحشي (بربر) ميناميدند.
در حدود ٥٠٠ سال پيش از ميلاد يونانيان شورش كردند و توسط دولت هخامنشي ساكت شدند. هم اينان وقتي از جنگ با ايران نوشتند چندان غلو كردند كه هيچ عقل سالمي نميتواند آن را باور كند. نوشتهاند كه سپاه ايران در حمله به يونان از دو و نيم ميليون نفر تشكيل ميشد و شهر كوچك آتن اين سپاه را شكست داد!!!!
جابه جا كردن اين عده انسان هم امروز كه ٢٥٠٠ سال از آن زمان ميگذرد كار آساني نيست. اصلا آيا ارتش ايران در آن زمان به اندازهاي بود كه بتواند ٢ ميليون نفر را فقط به لشكركشي يونان بفرستد؟ پس تكليف پاسداري از جاهاي ديگر شاهنشاهي پهناور هخامنشي در اين فاصله به عهدهي كه بوده است؟
Monday, September 18, 2006
ايران و يونان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
6:25 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , هخامنشیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment