دوشنبه ۱۸/مهر/۱۳۹۲ - ۱۰/اکتبر/۲۰۱۳
پیشتر دربارهی «عروس» و ریشهی پارسی آن و پیوندش با «آلوس» پارسی و album لاتین و دیگر همخانوادههایش نوشتهام. واژهی دیگری که در پارسی دری/نو برای عروس به کار میرفته و امروز کمتر در زبان رسمی به کار میرود واژهی «بَیوگ» است. شکلهای دیگر بیوگ - که در فرهنگ دهخدا آمده - عبارت اند از: «پَیوگ»، «بُیوک»، «وَیوگ»، «وَیوک»، «ویو»، و «نوبیوگ».
بسا که مست در این خانه بودم و شادان --------------- چنانک جاه من افزون بُد از امیر و بَیوگ (رودکی)
همه ساز عروسی کرده شهرو ----------------- بَیوگش ویسه و داماد ویرو (ویس و رامین از جهانگیری و سروری)
زن ویرو بوَد شایسته خواهر ---------------------- بَیوگ من بوَد بایسته دختر (ویس و رامین از جهانگیری)
بس عزیزم بس گرامی شاد باش -------------------- اندرین خانه به سان نوبیوگ (رودکی)
در او خرم وَیوگان و خَسوران ---------------------- عروسان دختران داماد پوران (ویس و رامین)
برهی گر کنی به فردی خو -------------------- از حسود و خسور و ننگ بَیو (سنایی)
جشن عروسی را هم «بَیوگانی» میگفتهاند که این واژه در زبان پارسی میانه یا پهلوی به صورت wayōdagān آمده است. «بیوگ» را در زبان لری بختیاری «بَهیگ» (bahig) و در کردی būk و در زازاکی veyv میگویند.
در «فرهنگ ریشهشناسی فعلهای ایرانی» نوشتهی جانی چونگ (Johnny Cheung) چنین آمده است:
*Haŭd ‘to carry, lead (away); to marry (a wife)’
AVESTAN: vad- (v-) ‘to lead’
MIDDLE PERSIAN: MMP xwywdg’n, BMP wydwtk’n /wayōdagān/ ‘nuptials, marriage’
NWIR: NP bayō ‘bride’, Kurd. būk ‘bride, daughter-in-law’, Zaz. veyv (f.) ‘bride’, Bakht. bahig ‘bride, daughter-in-law’
English wedding, to wed, etc.
هم چنین در پارسی میانه در برابر ویوگ، mērag به معنای داماد/شوی/شوهر را داریم که این واژه در لری بختیاری میره (mera) گفته میشود. در شعر رودکی در بالا هم شاید «امیر و بیوگ» همین «میرگ» به معنای داماد باشد نه «امیر» عربی به معنای «فرمانروا».
3 نظر:
برای واژه عمه در فارسی شما چه معادلی پیشنهاد می کنید؟ در افغانستان به عمو می گویند کاکا ولی برای عمه من تا کنون چیزی نیافته ام.
دو يادداشتکِ حاشيهوار:
1.
دو بيت از سه بيتی که از ويس و رامين، بهنقل از جهانگيری و سروری آوردهايد، در همين واژهیِ بيوگ/ويوگ، با آنچه در چاپِ محمّد روشن از منظومه آمده، تفاوت دارد (و بهگمانام در چاپِ بنيادِ فرهنگ نيز اين وجه و ضبط -که در جهانگيری و سروری ديده میشود- بازتاب نيافته باشد).
و اين، ضرورتِ بهکارگيریِ فرهنگها و برخی آثارِ ديگر را بهحيثِ «نسخِ مکمّلِ تصحيحِ متن»، مدلّل و مؤکّد میسازد...
2.
در بيتِ آخر (از سنايی)، بهنظرم «حُسودِ خسور» درست باشد...
به مهدی سهرابی
درود
خوشحال می شوم اگر نویسش (ضبط) آقای محمد روشن را هم بیاورید.
با نظر شما درباره ی بیت سنایی موافق ام. اما در فرهنگ دهخدا چنین آمده است.
با سپاس
شهربراز
Post a Comment