سهشنبه ۲۵/تیر/۱۳۹۲ - ۱۶/جولای/۲۰۱۳
دربارهی ریشهشناسی «بینی» در فرهنگ دهخدا دو دیدگاه آمده است:
1) ظاهراً مرکب است از «بین» به معنی «بینش» و «یای» نسبت، زیرا که این عضو مرئی میشود [؟] یا آن که متصل به چشم - که محل بینش است - واقع شده، و به هر تقدیر از صفات و تشبیهات اوست (آنندراج)دهخدا در ادامه میافزاید:
2) شاید از «بی» (Bis لاتینی = دوبار، مکرر) و «نای» یا «نی» به معنی «قصب و قصبه» باشد و مجموع مرکب به معنی «دو لول و دو نای» است. مانند Biniou که نوعی نای انبان دارای دو نای و دو قصب [است].
به گمان من صورت «بی» و «بیس» به معنی «زوج یا مکرر» در «بینی» به معنی اُنف و «بیست» به معنی عشرین مانده است. «بینی» یعنی «دو نی، دو نای» و «بیست» یعنی «دو بار ده».دربارهی همخانوادههای آن هم چنین آمده است:
و دلیل این اخیر آن که، تمام مرتبهی عشرات از آحاد گرفته شده چون «سی» و «چهل» و غیره، جز «بیست» که از دو گرفته شده است (؟). من این گمان خود را به هرتسفلد گفتم و وی نپذیرفت. ولی شنیدم که در یکی از تالیفات خود آن را به نام خود آورده است.
اصل و یا همریشهی کلمهی «نازوس» (Nasus) لاتینی است که فرانسهها «نه» (Nez) را از آن گرفتهاند.همان طور که در بالا هم گفته شده در زبان اوستایی vaēna بوده است. اگرچه در بالا گفته شده که در پارسی میانه (پهلوی) venk است (که شاید اشتباه تایپی باشد و منظور venik بوده است) اما در فرهنگ پهلوی مککنزی به صورت wēnīg آمده است که به نظر میرسد صفت نسبی از «وین/بین» باشد. یعنی همان نظری که در آنندراج آمده است. اما این برداشت اشتباه است. زیرا پسوند صفتساز «ایگ/ایک» - که در پارسی نو/دری به صورت «ی» کوتاه شده است - به نام میچسبد نه به بن۲ با بن مضارع فعل «دیدن». ریشهشناسی پیشنهادی شادروان دهخدا نیز عامیانه و ناعلمی است. زیرا آنچه گفته شده است بینای (bināi) یا بینِی (biney) است نه بینی (bini). ضمن آن که شکل پارسی میانه نیز این تعبیر دهخدا را بیمعنا میسازد.
سمنانی vini، مازندرانی veni، پهلوی venk، اوستایی vaēna
در فرهنگ پهلوی مککنزی واژهی wēn به معنای «دَم، نفَس» آمده است که نام است. بنابراین، به نظر من، «بینی» که در پارسی میانه wēnīg بوده صفت نسبی wēn «دَم، نفَس» و به معنای «ابزار دمیدن/دم زدن/نفس کشیدن» است. وجود واکهی ē که دگرگونیدهی ai در اوستایی است ارتباط «بینی» با vaēna اوستایی را تاکید میکند. برای پشتیبانی این نظر، یادآور میشوم که در اوستایی viiānayā به معنای روح (spirit) است و از ریشهی *HanH به معنای «دمیدن، دم زدن، نفس کشیدن» است که واژهی پارسی میانه gyān و پارسی نو «جان» از همان ریشه است. در زبان یونانی هم άνεμος (به خط لاتین: ánemos) به معنای «باد» است و در لاتین animus و anima به معنای «جان» است (یا جاندار دمزننده).
همان گونه که در دهخدا گفته شده است در زبان لاتین بینی را nasus میگویند که در زبان فرانسوی به صورت nez درآمده است. در زبان انگلیسی nose از ریشهی پوروا-ژرمنیک *nusus آمده که در آلمانی هم Nase گفته میشود. در زبان سانسکریت nasa و در زبان پوروا-هندواروپایی *nas- بوده است و در پارسی کهن این اندام را nāham میگفتهاند. بنابراین گویا «بینی» و nasus از دو ریشهی جداگانه گرفته شدهاند.
2 نظر:
شگفت انگیز اینکه دماغ هم در پ دماک(نام فاعل از ریشه دمیدن) است.
در گویش "رازی" در خراسان شمالی به آن "نس" به کسر نون می گویند که البته کمی بار معنایی منفی دارد. "بینه" هم گفته می شود که شاید جدید باشد
Post a Comment