دوشنبه ۲۵/مهر/۱۳۹۰ - ۱۷/اکتبر/۲۰۱۱
امروز داشتم به ریشهشناسی واژهی proud در زبان انگلیسی نگاه میکردم. داگلاس هارپر در «فرهنگ برخط ریشهشناسی انگلیسی» نکتهی جالبی نوشته است.
در بیشتر زبانهای هندواروپایی این مفهوم ترکیبی از یک پشوند به معنای «بالا» است به همراه «دل یا تن یا اندیشه» و هم معنای مثبت دارد و هم معنای منفی. برای نمونه:
- یونانی باستان: hyperephanos به معنای «بس نمون» (over-appearing)
- گوتیک: hauhþuhts به معنای «با وجدان بلند» (high-conscience)
- انگلیسی کهن: ofermodig به معنای «بس اندیشه» (over-moody) و نیز heahheort به معنای «دل بلند» (high-heart).
در دیگر زبانها نیز معنای اصلی واژهی مربوط از «ورآمدن و پف کردن یا باد کردن» گرفته شده است مانند balch در زبان ولزی که شاید از ریشهی «باد کردن» (swell) آمده باشد و نیز kamari در یونانی معاصر که از kamarou در یونانی باستان به معنای «تاقدار» (furnished with vault) گرفته شده است.
جالب آن که در زبان پارسی هم این مفهوم با واژهی «برتن» (بر = بالا + تن) بیان میشده است و مخالف آن در زبان پهلوی «ایرتن» بوده که امروزه بیشتر به جای آن «فروتن» (فرو=پایین + تن) به کار میرود.
نمونه از ویس و رامین سرودهی فخرالدین اسعد گرگانی:
زن مسکین فروتن، مرد برتن --------- کمان سرکشی آهخته بر زن
واژهی عربی تبار «مغرور» در اصل صفت مفعولی از «غرّه» و به معنای «فریفته و گول خورده» است. مغرور کسی است که فریفتهی خویش است. غرور نیز در اصل به معنای فریفتن یا فریب خوردن است. این هم چند کاربرد از مغرور به همین معنای فریب خورده:
مشو خاقانیا مغرور دولت ----------- که دولت سایهی ناپایدار است (خاقانی شروانی)
ز مغروری کلاه از سر شود دور ------------ مبادا کس به زور خویش مغرور (نظامی گنجوی – خسرو و شیرین)
تا چه خواهی خریدن ای مغرور ----------- روز درماندگی به سیم دغل (سعدی شیرازی – گلستان)
اما بعدها گسترش معنایی یافته و جای برتن پارسی را هم گرفته است.
به گمانم در برخی گویشها «سر بزرگ» هم کنایه از «نادان» است و هم به معنای «برتن و مغرور». در ادبیات پارسی «سربزرگ» به دو معنای زیر به کار رفته است:
- پرزور و بَرنده:
کآن یکی گر سگ است گرگ شود ---------- وین به قصد تو سربزرگ شود (اوحدی مراغهای)
- بزرگوار
چو شدم سربزرگ درگاهش -------------- یافتم راه توشه از راهش (نظامی گنجوی – هفت پیکر)
1 نظر:
با درودبه شما
از اینکه به ریشه شناسی پارسی (موضوع دلخواه ام) پرداخته اید خورسندم
تنها بر سخن شما اینرا میافزایم که در نثر پارسی دری عبارتهایی همچون " بزرگ منشی و یا بزرگ خویشتنی را بابر با غرور و تکبر بیجا بکار برده اند
در کیمیای سعادت غزالی(در علاج کبر و عجب) آمده است:
"بدان که کبر و بزرگ خویشتنی خصلتی نکوهیده است"
و در کلیله دمنه بهرامشاهی(باب شیر و گاو حکایت 9)آمده است
:"
" از بزرگ منشی و رعنایی طیطوی در خشم شد"
همچنین در باره "بالا" که با بالیدن همریشه است در خاستگاهش بزرگ شدن حجمی را میخواهد بگوید و ما در واژه "تنبل (تن+بل/بال" همین را میبینیم که تن بزرگ کردن و تنپروری را نشان میدهد
با سپاس
Post a Comment