Sunday, August 28, 2011

بی.بی.سی و تجزیه‌ی ایران؟!

یک‌شنبه ۶/شهریور/۱۳۹۰ - ۲۸/آگوست/۲۰۱۱

به نظر می‌رسد دولت فخیمه‌ی انگلستان دوباره به دنبال تجزیه‌ی بخشی از ایران است و این بار نوبت کردستان و آذربایجان است.

در برنامه‌ی «نوبت شما» که قرار است روز دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۰ برابر ۲۹ آگوست ۲۰۱۱ برگزار شود موضوع سخن، تجزیه‌ی کردستان ایران است. دیگر بی هیچ گونه شرم و ابایی علنی و آشکارا سخن از تجزیه‌ی ایران می‌گویند و «نظر شما» را هم می‌پرسند؟! این دیگر از کار روزنامه‌نگاری و خبررسانی گذشته است. آیا این دخالت بریتانیا در امور داخلی ایران به شمار نمی‌رود؟ چرا برای مردم ایرلند کاری نمی‌کنند؟ چرا نمی‌پرسند آیا مردم ایرلند شمالی حق دارند از بریتانیا جدا شوند و با ایرلند جنوبی یکی شوند؟

درگیری‌ها در کردستان، بر سر حقوق قومی یا استقلال‌طلبی؛ نظرات شما

مرزهای غربی ایران در منطقه کردستان، در ماه گذشته صحنه درگیری نیروهای سپاه و کردهای مسلح در خاک عراق بود. همچنین ارتش ترکیه نیز در هفته گذشته، مواضع پیکارجویان کرد را در شمال عراق مورد حمله قرار داد. درگیری ها در منطقه کردستان در سال های اخیر در پی سرکوب کردهایی صورت می گیرند که بر احیای حقوق قومی خود تأکید دارند و به گفته مقام های حکومتی ایران، در پی کسب استقلال هستند.

به نظر شما آیا بخشی از کردهای ایران، عراق و ترکیه حق دارند که بخواهند یک کشور مستقل تشکیل دهند؟ فکر می کنید چرا گروهی از کردها از کشورهایی که در آن زندگی می کنند، ناراضی هستند؟

در پی درخواست تعدادی از بینندگان برنامه "نوبت شما" برای اختصاص یک برنامه به مسئله استقلال طلبی حداقل بخشی از کردها و سرکوب آنها از سوی سه کشور ایران و عراق و ترکیه، برنامه نوبت شما در روز دوشنبه، 7 شهریور (29 اوت)، به این موضوع می پردازد.

به نظر شما حکومت کشورهای ایران، ترکیه و عراق باید چه موضع یا واکنشی نسبت به کردهای تجزیه طلب داشته باشند؟ فکر می کنید آیا تشکیل کشورها مبتنی بر "نژاد"، در دنیای امروز معنی دارد؟

اگر مى‌خواهید به صورت تصویرى با وب‌کم در برنامه شرکت کنید، لطفاً به ما ایمیل بزنید تا شما را راهنمایی کنیم.

برخی از کسانی که از جدایی کردستان حمایت می‌کنند این طور وانمود می‌کنند که با تشکیل کشور کردستان همه‌ی مشکل‌های کردها حل خواهد شد و انگار بقیه‌ی مردم ایران در خوشی و خرمی و ثروت فراوان زندگی می‌کنند و تنها کردها مشکل دارند.

خانمی به نام پروین همین سخن مرا گفته
اگر نژاد شرط باشد که از کردها ايرانی‌تر وجود ندارد. در حقيقت تجزيه‌طلب‌ها اقليتی بيش نيستند که ساخته و پرداخته استعمارگران اند. پريروز انگليس شيخ خزعل و ديروز استالين ادمکهايی چون جعفر پيشه‌وری و قاضی محمد را راه انداخت و امروز امريکا پژاک و جندالشيطان را. خوب اگر تجزيه‌طلبی خوبه پس اسکاتلند و ولز و ايرلند از انگليس، و باسک و کاتالونيا و گاليسيا از اسپانيا، و کرس از فرانسه، و کبک از کانادا، و نيواورلئان از امريکا جدا شوند، مرگ حقه برای همسايه؟!

کسانی هم که گویا در ابرها زندگی می‌کنند چنین نوشته‌اند:
اصلاً فرض را بر این بگیریم که کردها به دنبال استقلال هستند. در دنیای امروز مرزهای جغرافیایی در حال محو شدنه و خیلی از کشورها دیگر برای ورود و خروج مردم ویزا نمی‌خواهند. امّا در کشورهای عقب مانده هر شهروندی باید برای داشتن کمترین امکانات زندگی دست به اسلحه ببره. این حاکمان هستند که ظلم می‌کنند و قوانین احمقانه را اجرا می‌کنند و بین مردمان تفرقه به وجود می‌آورند.

باید از این شهروند پیشرفته پرسید می‌شود با همین گذرنامه که متعلق به کشور عقب مانده‌ی ایران است به آن کشورهای پیشرفته بروید و ببینید مرزهای جغرافیایی چه مقدار محو شده است.

کشور ایران مُلک مشاع و اشتراکی همه‌ی ایرانیان است. کردستان تنها متعلق به مردم کرد نیست بلکه مردم بلوچستان و مردم آذربایجان و بندرعباس و مازندران هم در آن سهم دارند. اگر کسی از زندگی در ایران راضی نیست می‌تواند به هر کشور دیگری که دوست دارد برود اما به خاک ایران و تجزیه‌ی آن کاری نداشته باشد.

بی.بی.سی همزمان با این جریان با سوءاستفاده از بحث دریاچه‌ی اورمیه تجزیه‌ی آذربایجان را هدف گرفته است:

بازداشت فعالان آذربایجانی در ارتباط با «اعتراضات دریاچه ارومیه»
اعتراضات دریاچه‌ی اورمیه را در نشان نقل قول گذاشته که این فعالان ربطی به دریاچه‌ی اورمیه ندارند.

یا در خبر دیگری نوشته است:

نمایندگان آذری زبان مجلس: به داد دریاچه ارومیه برسید
من هیچ نیازی نمی‌بینم که در این خبر زبان نمایندگان اهمیتی داشته باشد. مگر نمایندگان به زبان آذری در مجلس حرف زده‌اند؟ آیا در مجلس بریتانیا هم زبان مادری نمایندگان اهمیت دارد؟ مثلا می‌گویند نماینده ی ولش-زبان چنین گفت؟

چند ماه پیشتر نیز در برنامه‌ی پرگار به «حساسیت» مردم به نام خلیج فارس را زیر سوال برد که چرا این قدر برای شما اهمیت دارد که به این خلیج چه بگویند؟! درباره‌ی این برنامه‌ی پرگار به زودی مطلبی خواهم نوشت.

اما به نظر من باید از راهکارهای قانونی و سیاسی باید به این گونه دخالت‌های بیگانگان در کار یکپارچگی ایران پاسخ داده شود. البته بسیاری از هم‌میهنان در بخش نظرهای بی.بی.سی پاسخ‌های خوبی داده‌اند اما روشن است که بُرد سخنان آن به گستردگی برنامه‌های زهرآگین بی.بی.سی نخواهد بود.

17 نظر:

ادب دوست said...

با درود بسیار

آفرین
ایران از آن همه ایرانیان و برای همه "
ایرانیان وبس
"
با آرزوی بهروزی برای همه میهندوستان راستین همچون شما

Anonymous said...

این نوشته شما من رو یاد کسانی می اندازه که سعی می کنند آشغال های خانه را نه با جارو زدن بلکه با پنهان کردن ضایعات زیر فرش یا در کمد از دید پنهان کنند. نه دوست محترم، باید در مورد پدیده های مختلف هرچند ناخوشایند حرف زد. سالهاست ما به پنهان کاری مشکلاتمان عادت کرده ایم. باید حرف زد تا راه حلی پیدا شد. دیدگاه شما به رسانه هم غیر علمی و غیر حرفه ای است. وظیفه رسانه طرح سئوال است. ملی و غیر ملی هم ندارد.

رفیق فردوسی said...

با سپاس

بی بی سی هیچ گاه از سیاسیتهای استعماری خود دست بر نداشته وآمریکا و دیگر کشورها را هم همدست خود کرده است

کلا در روزگار مدرن بهای انسانیت صفر و همه چیز بر محو اقتصاد می چرخد و هر گروهی و کشوری می خواهد سود خود را ببرد اما دریغا که ما جز به زیان خود نمی اندیشیم

Anonymous said...

من هم مثل شما با تجزیه ایران مخالفم. ولی نمی‌توانم نادیده بگیرم که کردها به تنهایی یک ملت هستند با تمام ویژگی های یک ملت مانند زبان و فرهنگ و تاریخ. اگر این ملت با یک همه‌پرسی قانونی بخواهند کشوری مستقل باشند من و شمای غیر کرد چرا باید مخالفت کنیم؟

shahrbaraz said...

به بی‌نام.

هموطن گرامی، حل کردن مشکل یک چیز است اما سوءاستفاده و بد حل کردن مشکل چیز دیگر. راه حل مشکل نابرابری‌ها کنونی تجزیه‌ی ایران نیست بلکه گسترش عدالت اقتصادی و اجتماعی و برابری است.

شما درباره‌ی این موضوع خیلی آرمانی فکر می‌کنید. از شما می‌خواهم «دیدگاه علمی و حرفه‌ای» رسانه‌های غربی درباره‌ی یکپارچگی کشورشان و تجزیه‌طلبان داخلی‌شان را هم مطالعه کنید و ببینید آیا کسی حق دارد در رسانه‌های غربی درباره‌ی مسئله‌های ملی هر چه دلش خواست بگوید. یا آزادی بیان هم حد و مرزی دارد.

پیروز باشید
شهربراز

shahrbaraz said...

به بی‌نام.

دوست من! از کجا می‌دانید که من کرد نیستم؟!

کردها فرهنگ و تاریخی جدای از ایران ندارند و بخشی از ایران بوده و هستند. در چه زمانی کردها «یک ملت» مستقل و جدا از ایران بوده‌اند؟ شما گول این رسانه‌ها و تجزیه‌طلبان را نخورید. کردها بسیار ایران‌دوست اند.

اگر قرار است به فرض محال همه‌پرسی برگزار شود باید در میان همه‌ی ایرانیان باشد زیرا ایران سرزمین مشترک همه‌ی ایرانیان است و کردستان تنها از آن کردها نیست بلکه از آن خراسانیان و کرمانیان و بلوچان و گیلانیان و ... هم هست. همان گونه که جاهای دیگر ایران به همه‌ی ایرانیان تعلق دارد.

پاینده باد ایران

شهربراز

مهدی said...

سلام. با شما مخلفم. شاید کردها کمی بدشانس بودند که وقتی انگلیسی‌ها در خاورمیانه بعد از عثمانی کشور میآفریدند کردستان را از قلم انداختند. ولی بفرمایید کردهای جنوب ترکیه وشمال عراق و شرق سوریه چه نقشی در ایران داشته‌اند؟ به نظر شما هرات و باکو و بخاراو بلخ چرا میتواند از ایران جدا باشند ولی سنندج نه؟ من در شاهنامه‌ام از سیستان سند مالکیت دارم. آذربایجان از زمان زرتشت و شمس و مولانا و ساعدی و شهریار ایران بوده است. تمام آسیانه میانه را رودکی و ابن سینا و بیهقی و خیام به خاک ایران دوخته‌اند. خوزستان و جنوب از زمان دانشگاه گندی‌شاپور تا وقتی که سعدی به کیش رفت در تاریخ ایران زمین درج است. شما خیلی بهتر از من در تاریخ و ادبیات دست داریدد . بفرمایید در کجای فرهنگ و ادب ایران زمین از کردستان به عنوان ایران یاد شده است. من کرد نیستم ولی بسیار منطقی میبینم که کردها بخواهند کشوری از آن خود داشته باشند.

از رسانه‌های فرنگی گفتید. من در کبک زندگی میکنم. بسیاری از مردم فرانسوی زبان اینجا خواهان جدایی از کانادا هستند. آزادانه در رسانه‌ها در این مورد صحبت میکنند. در سال ۱۹۹۵ در یک همه‌پرسی ۴۹ به ۵۱ جدایی کبک تصویب نشد ولی بسیاری از کبکی‌ها منتظر همه‌پرسی بعدی هستند.

shahrbaraz said...

به مهدی.
سلام.

بریتانیا کردها را از قلم نیانداخت بلکه از قصد بخشی از کردها را با عرب‌های شیعه و سنی در کشوری به نام عراق جا داد...

اتفاقا در شاهنامه در بخش ضحاک گفته شده که کردها همان کسانی هستند که از دست ضحاک نجات داده شدند. خود کردها هم بخش جدایی‌ناپذیر از فرهنگ ایران اند.

من با جدایی هرات و بلخ و گنجه و باکو و ... هم از ایران مخالف ام. بنابراین با جدایی سنندج و کردستان هم مخالف ام. حتا مردم هرات هم خود را ایرانی می‌دانند و ترجیح می‌دهند بخشی از ایران باشند.

درباره‌ی کبک و رسانه‌ها گفتید. آیا رسانه‌های امریکایی حق دارند درباره‌ی تجزیه‌ی کبک برنامه بگذارند یا کانادا به آنها اعتراض خواهد کرد؟ آیا رسانه‌های کبکی حق دارند برنامه بگذارند و درباره‌ی تجزیه‌ی لوییزیانا از امریکا میزگرد بگذارند یا امریکا اعتراض می‌کند؟ این کاری است که بی.بی.سی درباره‌ی ایران دارد می‌کند.

با سپاس
شهربراز

مهدی said...

دوباره سلام
درباره رسانه‌های آمریکایی بله حق دارند. در آمریکا شما برای راه‌اندازی رسانه و یا چاپ نیازی به هیچ مجوز دولتی ندارید و درباره همه‌چیز هم تا زمانی که حقونی مدنی و مالکیت معنوی افراد و شرکت‌ها را زیر پا نگذاشته‌اید کسی به شما کاری ندارند. وتازه نظارت‌ها بعد از انتشار و چاپ است.

اما چرا آمریکایی‌ها به کبک نمی‌پردازند؟ به نظر من چون کالایی بی خریدار تولید خواهند کرد. رسانه‌های کبک و دموکراسی کانادا به اندازه‌ی کافی فضای بحث آزادانه درست میکنند که مردم و روشنفران نیازی به مراجعه به رسانه‌ی بیگانه نداشته باشند. اگر در ایران هم مثلن فریبرز رییس دانا میتوانست از رسانه‌های داخلی استفاده کند نیازی به بی بی سی نبود. اگر آذری‌ها دغدغه‌هایشان را صریح در رسانه‌ای مطرح میکردنند نیازی به رادیو دویچه وله نبود
از ماست که بر ماست...نشانی گمراه کننده به بیگانگان ندهید

.اگر ممکن است بیت مربوط به کردها در شاهنامه را بنویسید
نوشته‌های مربوط به ایران‌شناسی تان را دنبال می‌کنم. بسیار جالب است.

ايراندخت said...

شرف نامه بدلیسی ارزشمند ترین ،دیر پا ترین و تفصیلی ترین کتابی که پیرامون کردها و کردستان نگاشته شده است.نویسنده این اثر دیر پا و ارزنده ،شرف خان ابن شمس الدین بدلیسی است و در سال 1597 میلادی ،1005 هجری به زبان ادبی-تاریخی آن روزگاران ،فارسی به نگارش در آمده است.ارجمندی شرفنامه و سترگی کوشش بدلیسی از ان روی است که پیش از او هیچ کتاب جامعی پیرامون تاریخ کردها نوشته نشده بود.چنانکه در زمان ساسانیان و اوایل اسلام چادرنشینان کوهستان‌های فارس را کرد می‌خواندند. اگر تاریخ اقوام کرد در پیش از اسلام تاریک و مبهم است، تاریخ آنان در پس از اسلام در پرتو تألیفات مورخان ، تا اندازه‌ای روشن‌تر است، اما در این دوره هم، چون از کرد به‌طور فرعی و ثانوی- ضمن اخبار ممالک اسلامی- سخن به میان آمده، درباره تاریخ این قوم به‌طور اساسی و مستمر مطلب کاملی نوشته نشده و بایستی گفت تنها در دوره صفوی نخستین کتاب مهم درباره قوم کرد به زبان فارسی تدوین شده که همان شرفنامه بدلیسی است. ..

ايراندخت said...

شرافنامه بدلیسی به صورت خطی در بسیاری از کتابخانه های معتبر ایران و هند و عثمانی بود.به دلیل نیاز پیرامون آگاهی از تاریخ کردان ،در سالهای میانی سده نوزدهم میلادی مورد توجه مورخان و خاور شناسان برجسته اروپایی قرار گرفت و سرانجام به کوشش ولادیمیر ولیامینوف زرنوف ،عضو آکادمی فرهنگستان علوم روسیه -سن پترزبورگ ،در سال 1860 در نسخه های کم شمار برای نخستین بار به چاپ رسید...ولادیمیر زرنوف در مقدمه ای که برای این کتاب نگاشته چنین می گوید...این کتاب معتبر ترین ،مهم ترین و قابل ملاحظه ترین بخش تاریخ کرد است و از این بابت منبعی است که ارزش و اهمیت ان در وصف نمی گنجد.شهرت و ماندگاری نام بدلیسی ، نه به سبب رخدادهای سیاسی و نظامی زندگی او، که بیشتر به دلیل تألیف کتاب شرفنامه است که آن را به نام سلطان عثمانی محمد سوم نوشته است (بدلیسی ، چاپ عباسی ، ص 5، 9). این کتاب تاریخ مفصل امیران و حاکمان

ايراندخت said...

کرد و تاریخ مختصر صفویان و عثمانیان است . تعیین تاریخ دقیق آغاز و پایان نگارش اثر به طور قاطع دشوار است ، زیرا گرچه 1005 آخرین تاریخ مذکور در کتاب است (همان ، ص 584)، به نسخه ای از شرفنامه که کتابت آن در اواخر محرم 1007 پایان یافته و به نظر مؤلف رسیده اشاره شده است ( شرفنامه ، چاپ قاهره ، مقدمة ولیامینوف زرنوف ، ص 16) که معلوم نیست نسخة اصلی و نخستین اثر است یا کتابت دیگری از آن ، اما همین امر به اعتبار متن موجود می افزاید.

ايراندخت said...

شرفنامه به فارسی و با نثری ساده و روان نوشته شده و در آن فراوان به اشعار فارسی و به ویژه شاهنامه فردوسی استشهاد شده است . این اثر به مقدمه ، چهار صحیفه و یک خاتمه تقسیم می شود: مقدمه ، در باب نسب طوایف کرد؛ صحیفة اول ، در پنج فصل دربارة تاریخ فرمانروایان دیار بَکر و جزیره ، والیان دینوَر و شهرِ زور (حَسَنْویه )، امیران لر بزرگ یا فَضلویَه ، لر کوچک و سلاطین مصر و شام مشهور به آل ایوب ؛ صحیفة دوم ، در پنج فصل دربارة تاریخ حاکمان اردلان ، حَکّاری (شنبو)، عمادیه (بهدینان * )، جزیره (بُختی )، حِصن کَیفا (ملکان )؛ صحیفة سوم ، دربارة تاریخ سایر حاکمان و امیران کردستان در سه فرقه ؛ صحیفة چهارم دربارة تاریخ امیران و حاکمان بدلیس ، و ذیلی در باب سرگذشت مؤلف کتاب ؛ خاتمه ، مشتمل بر تاریخ سلاطین عثمانی ، صفوی ...با

ايراندخت said...

وجود پیشکش شدن کتاب به سلطان عثمانی بدلیسی در شرح سرگذشت قوم کرد از اسطوره شاهنامه فردوسی مدد گرفته و حکایت ضحاک و فرستادن جوانان را به دیار ی مورد بحث قرار می دهد که کردستان نام گرفت....بدلیسی در صفحه 12 چنین می نگارد...در زمان ضحاک ماران که پنجم سلاطین پیشدادیان است و بعد از جمشید بر سریر سلطنت ایران و توران و بل جهان متمکن شد ،... چو جمشید ازین وحشت آباد رخت...برون برد بگرفت ضحاک تخت......قضا کرد ملک اقالیم سبع....بدلیسی اشاره به مغز خوری ماران دوش ضحاک می کند و بر این باور است که....شخصی که بر سر مقتولان بوده بغایت مرد کریم طبع رحیم..هر روز یک شخص را بقتل آورده مغز سر گوسفند داخل مغز او می نمود و شخص دیگر را بپنهانی آزاد می کرده بدان شرط که ترک اوطان نموده در قلال جبال که اصلا اثر آبادانی نبوده باشد توطن نموده ساکن باشند.آهسته آهسته جمعی کثیر مجتمع گشته ازدواج نمودند و اولاد و احفاد ایشان را کرد لقب کردند...بدلیسی پیرامون سرگذشت نسب حاکمان بدلیس نیز نگاشته ای جالب توجه دارد و آشکارا آنان را ایرانی و از نسل ساسانیان دانسته است...در صفحه 362 کتاب چنین نگاشته است...نسب حکام بدلیس به اکاسره می رسدو بین الناس از اولاد انوشیروان اشتهار دارند....اما اصح آن است که در زمان انوشیروان جامسب ابن فیروز که پنجم سلاطین کسریست به نیابت از قباد به حکومت و دارایی ارمن و شیروان قیام می نمود و ....کتاب شرفنامه اگر چه از نظرگاه بررسی آداب و رسوم ،فولکلور و زبان نوشتاری و گویشی کردها واجد ارزشهای بسیار درخوری است.،اما من بر این باورم که ارجمند ترین ویژگی شرفنامه دو دو چیز است....نخست آشنایی با نام های اصیل و جغرافیایی ایران و ترکیه کنونی و دو دیگر شناخت دقیق از آدب و رسوم ایرانی قوم کرد...اگر چه در این کتاب می توان شرح نسبتا دقیق و روایت های بیطرفانه ای را پیرامون تاریخ روابط ایران و عثمانی شاهد بود.قلم بدلیسی با وجو.د اهدای کتاب به سلطان عثمانی نسبت به پادشاهان ایرانی همواره با ادبانه و منصفانه است.اگر چه کفه داوری هایش به دلیل تعلق به اهل سنت چربش مختصری به عثمانیان دارد.اما رنگ روایات و تمثیل ها همه ایرانی است و هیچ گرایشی به ترکان عثمانی به جز حوزه تعلقات مذهبی در آن دیده نمی شود.از نظر گاه جغرافیای تاریخی کتاب بدلیسی همچون دایره المعارفی پرده از نامهای واقعی شهر ها ،آبادی ها ،رودها و کوه ها بر می دارد.نامهایی چون اران و شیروان و ارمنیه و آذربایجان و خوزستان صد ها بار در کتاب مورد استفاده قرار گرفته است.کتاب روایت های درخوری پیرامون فولکلور اقوامی چون لر ها و عرب ها و ترک ها دارد.....کتاب شرفنامه کتابی سترگ و بس ارجمند است و سندی مهم در فرهنگ مداری و ایرانی بودن کرد های تمامی گیتی...و چه زیبا و ارجمندانه و فاخر بدلیسی ایرانیت دیر پای کردها را اثبات می کند و بر تعلق این قوم سلحشور و ازاده بر ایران این گونه تاکید می ورزد... در صفحه 15 بدلیسی پیرامون کردان این گونه می نگارد...لفظ کرد تعبیر از شجاعتست..چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این ططایفه بر خاسته اندو لهذا پهلوان پیلتن و دلاور تهمتن رستم زال که در ایام حکومت پادشاه کیقباد بوده از طایفه اکراد است و چون تولد او در سیستان بوده به رسم زابلی اشتهار یافته است و صاحب شاهنامه فردوسی طوسی رحمه الله علیه صفت او را رستم کرد کرده و در زمان ملوک عجم هر مز بن انوشیروان سپهسالار نامدار و پهلوان روزگار بهرام چوبین .......او نیز از طبقه اکراد است ..و اعنی پهلوان فرهاد که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهلر است .....بدلیسی پادشاهان ایرانی را با عبارت پادشاهان دی شوکت عجم یاد کرده است.........اینک که دروغزنان و جاعلان تاریخ و فرهنگ دیر پای ایرانی بر انند تا با توسل به خدعه و فریب و تزویر از ملتی یکپارچه و دیر پا چون ایران ،به خیال خام خود کشوری چند ملیتی بیافرینند بر فرزندان شایسته ایران و به ویژه هم میهنان کرد بایسته است که کتاب سترگ بدلیسی را بخوانند و با توسل به سرچشمه های اصیل و مستند تاریخی بر ایرانیت دیر پای خویش و پهلوانی و شلحشوری کردی خویش ببالند و کیست که نداند کتاب بدلیسی چون جواهری، اندیشه باژگونه و دروغین صد ها فریبکار ضد ایرانی را بر باد می دهد و رسوا می سازد

ايراندخت said...

کردها به لحاظ تاریخی نیز از ایرانی ترین ایرانیان هستند ، اردشیر بابکان سر سلسله ساسانی از کردان شبانکاره ازدواج نمود ، و هم چنین سلسله زندیه از لک ها بودند و هم چنین باباطاهر عریان و سهروردی و نظامی ( کردزاده) کرد بودند ، فرهنگ کردی نیز از فرهنگ های ناب ایرانیست و پیوندی ناگسستنی میان فرهنگ کردی و ایرانی و حتی موسیقی و شعر کردی با شعر و موسیقی فارسی وجود دارد،

Anonymous said...

Mr. Shahrbaraz,

Looks like you couldn't find the reference that Mehdi asked you to show him :)

Liar Liar pants on fire :)

shahrbaraz said...

به مهدی
با پوزش به خاطر دیرکرد در دادن نشانی بیت شاهنامه درباره‌ی ایرانیان کُرد. این هم آن بیت‌ها:

در داستان ضحاک:
خورشگر بدیشان بُزی چند و میش
سپردی و صحرا نهادیش پیش
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد
که ز آباد ناید به دل بَرْش یاد

به بی‌نام
شما چرا ذوق زده شده‌اید؟

شهربراز