آدینه ۲۵/تیرماه/۱۳۸۹ - ۱۶/جولای/۲۰۱۰
یکی از سندهای بازمانده از دوران ساسانیان رساله یا نوشتار کوتاهی است به نام «خسرو کواذان و ریذگی». گونههای دیگر این نام چنین اند: «خسروِ کواذان و ریذکی»، «خسروِ کواتان و ریدک»، «هوسروی کواذان ود ریذگی» (Husrau i Kavadhan ud Ridhagi)، «هوسروی کواتان و ریتکی» (Husrau i Kavatan o Ritaki).
توضیح نام
این نام از دو بخش تشکیل شده است:
- خسروِ کواذان: ترکیب فرزندی در زبان پهلوی است به معنای خسرو فرزند کواذ یا کوات. کواذ یا کوات همان است که در پارسی نو به شکل قُباد درآمده است. خسرو فرزند قباد همان خسرو یکم است که با لقب انوشهروان (دارای روان جاوید) یا انوشیروان شناخته میشود.
- ریذگ یا ریذک یا ریدک یا ریتک: این واژه در زبان پهلوی به معنای پسر نوجوان است. ریدک در زبان پارسی با «رود» به معنای پسر و با «ری» و «ریکا» در زبانهای گیلکی و مازندرانی مربوط است. خود ریدک در شاهنامه و شعرهای رودکی و اسدی توسی و دیگر شاعران خراسانی به کار رفته است. در برخی فرهنگهای قدیمی آن را «زیدک» نوشتهاند که غلط است.
پرستنده با ریدک ماهروی ------------ بخندید و گفتش که چونین مگوی! (فردوسی)
دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی ------- با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب (رودکی)
ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف -------- مَرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار (فرخی سیستانی)
حافظ در غزل معروفی در سوگ پسر خویش میگوید:
از آن زمان که ز چشمم برفت رود عزیز ------------ کنار دامن من همچو رود جیجون است
در ترجمههای عربی این واژه را به «غلام» ترجمه کردهاند که به همان معنای پسر نوجوان است. اما در برخی نوشتههای پارسی دوران ما «غلام» را به اشتباه «بنده» فهمیدهاند و نام کتاب را «خسرو قبادان و بندهاش» نوشتهاند که غلط است. در انگلیسی این واژه را به boy (پسر) و page (نوچه یا دستیار سلحشور یا شوالیه) برگرداندهاند. در متن داستان دو بار از ریدک با صفت «خوش آروز» یاد شده است و برخی به اشتباه این را نام وی پنداشتهاند.
کتابشناسی
اصل پهلوی این داستان نزدیک ۱۷۷۰ واژه دارد و نویسندهی آن ناشناس است.
علامه ابومنصور عبدالملک پسر محمد پسر اسماعیل نیشاپوری مشهور به «ثَعالِبی» (۳۵۰ تا ۴۲۹ ق.) در کتاب خود به نام «غُرَر اخبار ملوک الفرس و سِیَرهم» (برگزیدهی خبرهای پادشاهان ایران و کردار آنان) متن پهلوی را به عربی برگردانده است.
جاماسبجی منوچهرجی اسانا، از پارسیان هند، متن پهلوی و ترجمهی انگلیسی آن را در سال ۱۸۹۶ در بمبی منتشر کرد (Pahlavi Texts, by Jamaspji Minochehrji J. Asana). چاپ دوم آن در سال ۱۹۱۳ م. منتشر شده است.
هم چنین بهرام گور تهمورس انکلساریا (Bahramgor Tahmoras Anklesaria) از دیگر پارسیان هند نیز ترجمهی انگلیسی آن را منتشر کرده است.
پس از وی نیز جمشیدجی مانِکجی اونوالا متن پهلوی و ترجمهی انگلیسی آن را در ۹۵ صفحه منتشر کرده است.
The Palavi Text: King Husrau and His Boy, Jamshedji Maneckji Unvala, Guethner, Paris
آرتور کریستنسن، ایرانشناس بزرگ دانمارکی، نیز در فصل نهم کتاب «ایران در زمان ساسانیان» (ترجمهی رشید یاسمی، ۱۳۱۷ خ که در سال ۱۳۸۴ با ویرایش دکتر حسن رضایی باغبیدی منتشر شده) به این داستان پرداخته است. کریستنسن میگوید با توجه به تجمل و خوشگذرانی و دیگر آگاهیهایی که در این داستان آمده باید در اصل مربوط به زمان خسرو دوم اپرویژ (پرویز) باشد که بعدها به خسرو یکم انوشیروان نسبت داده شده است.
ملکالشعرا محمدتقی بهار نیز در کتاب «سبکشناسی» با نقل گوشههایی از متن پهلوی این کتاب به شیوهی نگارش و سبک دوران ساسانی پرداخته است.
اما متن کامل این اثر به زبان پارسی نو (دری) را زندهیاد دکتر محمد معین با عنوان «خسرو کواتان و ریدک وی، ترجمه از پهلوی» در سال ۱۳۲۳ خ. در مجلهی «آموزش و پرورش» در چند بخش (شمارههای اردیبهشت، خرداد، مرداد، آبان و دی) منتشر کرد. ترجمهی دکتر معین بر پایهی اثر ثعالبی و کتاب اونوالا است. و هر جا دو متن پهلوی و عربی با هم اختلاف داشتهاند دکتر معین این اختلاف را بیان کرده است. این اثر دکتر معین در صفحههای ۸۰ تا ۱۰۲ در کتاب «مجموعه مقالات دکتر معین» به کوشش دختر وی، خانم مهدخت معین، منتشر شده است. کتاب «مجموعه مقالات دکتر معین» نخست در سال ۱۳۶۴ منتشر شد و چاپ سوم آن در اسفندماه ۱۳۸۷ منتشر شده است.
محتوای داستان
این داستان به صورت گفتوگویی بین خسرو و ریدک است. ریدک نخست خود را معرفی میکند و میگوید که پدرم در برنایی [اَپورناکی = پیش از بلوغ] من درگذشت و مادرم جز من پور دیگری نداشت. با پول بسیاری که پدرم برایم گذاشته بود مرا بهنگام به آموزشگاه سپردند. ریدک دربارهی آموزش خود چنین میگوید:
در فرهنگ آموختن سخت به شتاب بودم. و من «یشت»، و «هادخت»، و «یسنا» و «وندیداد» را مانند یک هیربَد از بر داشتم و گزارش [=تفسیر] آن را جابجا آموختم.
و دبیریام آن گونه است که از خوب نویسی و رازنویسی [راژ دپیره=خط رمزی] بهرهمندم و خواستار دانش و دوستار تاریخ و فرزانه سخنم.
چابکیام در سواری و کمانداری آن گونه است که دیگری را باید خوش بخت دانست اگر بتواند تیر مرا در پشت اسبش از خود بگذراند.
نیزهبازیام آن گونه است که بدبخت باید دانست آن سواری را که سواره با نیزه و شمشیر به همرانی [=مبارزه] و همنبردی [=مصاف] من آید.
و در اَسپریس [=میدان اسب] نیکو چوگان بازی کنم و در مدتی کوتاه شانهی رقیب را در زیر خود جا دهم.
و در انداختن سرانگیز [=گرز] چنان مهارت دارم که روی راک آن و چکش و پیکان من همه در یک جا هدف پیدا آیند [=همه به هدف میخورند].
نیز در چنگ، بربط، تنبور، سنتور، و هر سرود و چکامه و هم چنین در پاسخ گفتن و پرسش کردن استاد مَردَم.
در آنچه مربوط به ستارگان و اختران است چنان ژرف شدهام که آنان که در این پیشهاند نزد من خوار اند.
در بازی شترنج و نرد و هشتپای از همگنان برترم.
در بازی زُمب از دو راه زیر سر «وینداد گشنسپ» مینشینم.
سپس ریدک میگوید که خاندانش ورشکست شده و از خسرو میخواهد که او را به کاری بگمارد. خسرو نیز با سیزده پرسش در زمینههای گوناگون دانشهای او را میآزماید و در پایان او را میپذیرد و میسپارد که به ریدک دوازده هزار درم درست بدهند. سپس به یکی از درباریان به نام «ماه خسرو» پسر «انوش خسرو» میسپارد که همهی پاسخهای ریدک را بیازمایند و هر روز یکی از خوراکها را به روشی که ریدک گفته آماده سازند و بیارایند و برای خسرو ببرند تا او بررسد.
موضوع سیزده پرسش خسرو چنین است:
پرسش نخست: کدام خوراک خوشتر و بامزهتر است؟
پرسش دوم: کدام مرغ [=پرنده] خوشتر و بامزهتر است؟
پرسش سوم: از گوشتها که در یخ گذارند [=غذاهای گوشتی سرد] کدام خوشتر است؟
پرسش چهارم: گدام گوشت آمیخته [=در فرانسه راگو Ragout] خوشتر است؟
پرسش پنجم: کدام شیرینی [=حلوا یا دسر] بهتر و خوشتر است؟
پرسش ششم: کدام میوهی خوردنی خوشتر است؟
پرسش هفتم: از مغز میوهها کدام خوشتر است؟
پرسش هشتم: کدام مَی خوشتر است؟
پرسش نهم: کدام خُنیاگر خوشتر است؟
پرسش دهم: نخستین می و دومین و سومین و چهارمین و پنجمین و ششمین و هفتمین چه گویی؟
پرسش یازدهم: کدام گل خوشبوتر است؟
پرسش دوازدهم: کدام زن بهتر است؟
پرسش سیزدهم: کدام باره [=جانور سواری] بهتر است؟
اهمیت داستان
این کتاب گذشته از اهمیت زبانی و زبانشناختی، گوشههایی از آموزشهای فرزندان بزرگان و نَژادِگان ایرانی، و نیز گوشههایی از زندگی اشرافی و تجملی پایان دوران ساسانیان و شیوهی آمادهسازی برخی خوراکها را بازتاب میدهد و از روی آن میتوان نام بسیاری از گلها و خوردنیها و نوشیدنیها و سازهای موسیقی و بازیهای گوناگون و نیز فرآوردههای شهرهای گوناگون ایران در دوران ساسانی را دریافت. برای نمونه «پستهی گرگانی که در تابه برشته کنند»، «شاهدانهی نیشاپوری که در پیه بز کوهی برشته کنند»، «خرمای حیره که با گردو آگنده کنند» (گذاشتن مغز گردو در خرما که هنوز هم ما انجام میدهیم)، شفتالوی ارمنی، گل سرخ پارس، شاه اسپرغم سمرقندی، بنفشهی سپاهانی (اصفهان)، زعفران قمی، مشک تبتی، و مانند آن. هم چنین میفهمیم که در کدام شهرها بادهها و شرابهای مرغوب ساخته میشده و هر یک چه گونه مزه و طعمی داشته و پسند چه کسانی بوده است.
1 نظر:
Dorood
http://www.google.com/search?tbs=bks%3A1&tbo=1&q=middle+persian+scientific
Mataaleb Faraavaani dar raabeteh baa zabaan 'elmi Parsi Miyaaneh (Sassani).
Post a Comment