سهشنبه ۲۱/اردیبهشت/۱۳۸۹ - ۱۱/می/۲۰۱۰
وقتی نشریهی آلمانی اشپیگل در ویژهنامهی خود «مفهومهای کلیشهای» مانند تاریخ ایران و هویت ایرانی را انکار میکند و میگوید ایران از زمان ایلخانان مغول ایران شد و دیگر مرکزهای «پژوهشی» هم دربارهی زبان و تاریخ ایران حرفهای بیپایهی مشابهی را تکرار میکنند نتیجهای ندارد جز گستاخ شدن برخی از نوکیسگان و نودولتان و تازه به دوران رسیدگانی که بیست سی سال از به اصطلاح «استقلال»شان نمیگذرد.
دیروز (دوشنبه ۲۰/اردیبهشت/۱۳۸۹ برابر ۱۰/می/۲۰۱۰) «عبدالرحمان بن حمد العطیه»، دبیر کل شورای همکاری کشورهای خلیج فارس، در سخنان گستاخانه و احمقانهای در گفتوگو با روزنامهی عربی الحیات (چاپ لندن) گفت که
حضور فارسها در اطراف خلیج فارس تنها از زمان دولت صفویان یعنی نزدیک به پنج قرن آغاز شده است اما «کشورهای»(!) عربی از بیش سه هزار سال پیش در کنار خلیج فارس حضور داشتند!! بنابراین گفتن واژهی خلیج فارس «ریشخند کردن تاریخ» است.(خبر در سایت تابناک و نیز متن اصلی خبر به زبان عربی در الحیات.)
دربارهی دیرینگی نام خلیج فارس آن قدر منبع هست که برشمردن آن خود کتابی جداگانه است. اما تنها توجه این عرب بیسواد و ناآگاه را به کتاب «مقدمه» ابن خلدون، دانشمند تونسی (اندلسی تبار) سدهی هشتم ق./ چهاردهم م. جلب میکنم که به زبان عربی هم نوشته شده: (ترجمهی محمد پروین گنابادی، چاپ نخست ۱۳۳۶ خ/ چاپ دهم زمستان ۱۳۸۲ خ/ ۲۰۰۳ م. انتشارات علمی و فرهنگی):
باب یکم، مقدمهی دوم
این را دریای فارس مینامند و از سوی خاور سواحل هند و مُکران و کرمان و فارس بر آن واقع است و از سوی باختر سواحل یمن و عمان. ... در میان دریای فارس و قُلزُم [=دریای سرخ] جزیرة العرب واقع است. (جلد ۱ ص ۸۶)
منبع رود دجله نیز از چشمهای است که در بلاد خِلاط ارمنستان واقع است و در سمت جنوب از موصل و آذربایجان و بغداد تا واسط میگذرد و سپس به شاخههای گوناگونی منشعب میشود که همهی آنها در دریاچهی بصره میریزند و سرانجام به دریای فارس منتهی میگردد. (ص ۸۷)
واقعیت و ریشهی داستان تلاش برای تحریف نام خلیج فارس به دههی ۱۹۶۰ م/ ۱۳۴۰ خ. برمیگردد. ابن خلدون در همان باب دوم کتاب «مقدمه» چنین مینویسد:
فصل ۲۵: در این که قوم عرب تنها بر سرزمینهای همواره و جلگههای غیرکوهستانی دست میباید.
زیرا این قوم بر حسب طبیعت وحشیگری که دارند به غارتگری و خرابکاری عادت گرفتهاند و بی آن که آهنگ غلبه و جهانگیری داشته باشند یا به کارهای پرمخاطرهای دست یازند به آنچه دسترسی پیدا کنند آن را به غارت میبرند و به بیابانهای خشکی که جایگاههای چادرنشینی آنان است میگریزند. هم چنین آنان به لشکرکشی و جنگ اقدام نمیروزند مگر هنگامی که ناچار شوند از خود دفاع کنند. چنان که هر دژ تسخیرناپذیری را که مانع آنان باشد رها میکنند و به تسخیر دههایی میپردازند که استحکامی ندارند. و با کارهای دشوار روبرو نمیشوند و اقوام و قبایلی که در منطقههای کوهستانی به سر میبرند و رفتن بادیهنشینان به مساکن آنان دشوار است از دستبرد خرابکاری و غارت اعراب بادیهنشین در امان اند زیرا ایشان از کوهها و ارتفاعات بالا نمیروند و به کارهای پرمشقت و دشوار اقدام نمیکنند و با مخاطرات روبرو نمیشود. (جلد ۱ ص ۲۸۵)
داستان از این قرار بود که در دههی ۱۹۶۰ م./۱۳۴۰ خ. جنبش «پانعربی» پا گرفت و در همان دهه در تابستان سال ۱۹۶۷ م/ ۱۳۴۶ خ. سه قدرت نظامی عرب آن زمان یعنی مصر و سوریه و اردن تصمیم گرفتند دولت اسراییل را نابود کنند و فلسطین را پس بگیرند. اما در این جنگ که شش روز بیشتر به درازا نکشید و از همین روی به «جنگ شش روزه» مشهور است این کشورهای عربی - که از پشتیبانی عراق و عربستان سعودی و سودان و تونس و مغرب (مراکش) و دیگران - بهرهمند بودند چنان شکستی از اسراییل خوردند که آثار روانی آن هنوز نیز برجاست.
جمال عبدالناصر - رهبر پانعرب مصر و از گسترشدهندگان نام جعلی برای خلیج فارس
جمال عبدالناصر، رییس کشور مصر، برای جبران این شکست و برای گمراه کردن توجه عربها از این آبروریزی و برای تقویت روحیهی همدلی در میان کشورهای عربی تصمیم گرفت داستان نام جعلی برای خلیج فارس را گسترش داد. حتا در نقشهای که پانزده سال پیش از این جریان در عربستان سعودی در سال ۱۹۵۲ م. منتشر شده است نام این خلیج به درستی خلیج فارس آمده است:
خلیج فارس در نقشهی چاپ عربستان سعودی - سال ۱۹۵۲ م.
هم چنین ن. ک. مطلبی در وبگاه دکتر کاوه فرخ دربارهی همین داستان.
از آن زمان به بعد عربهای نوکیسه که از ثروت بادآوردهی نفت پولی به دستشان رسیده شروع کردند به خرج هزینههای هنگفت برای تغییر نام این خلیج. کسی نیست به آنها بگوید شما اگر خیلی زورتان میرسد بروید فلسطین را از دست اسراییل پس بگیرید. طی هشت سال جنگ تحمیلی و تجاوز عراق که تمام کشورهای عربی - حتا یاسر عرفات و دیگران - از او پشتیبانی میکردند صدام نتوانست یک وجب از خاک پاک ایران را بگیرد و ملت دلیر ایران از هر قوم و زبان و به ویژه ساکنان خوزستان (لرهای بختیاری و عربهای ایرانی) به آنها ثابت کردند که «هر بیشه گمان مبر نهالی است - شاید که پلنگ خفته باشد».
اگر ایران و ایرانیان نبودند آنچه این عربها امروزه به نام «تمدن اسلامی» (یا بدتر: تمدن عربی!) لاف آن را میزنند کجا بود. در این باره هم باز توجه ایشان را به بخش دیگری از نوشتههای ابن خلدون در کتاب «مقدمه» جلب میکنم:
باب دوم فصل ۲۶: در این که هر گاه قوم عرب بر کشورهایی دست یابد به سرعت آن ممالک رو به ویرانی میروند
زیرا تازیان ملتی وحشی اند و عادت و موجبات وحشیگری چنان در میان آنان استوار است که همچون خوی و سرشت ایشان شده است. و این خوی برای ایشان لذتبخش است زیرا در پرتو آن از قیود فرمانبری حکام و قوانین سرباز میزنند و نسبت به سیاست کشورداری نافرمانی میکنند و پیداست که چنین خوی و سرشتی با عمران و تمدن منافات دارد. ... اگر از آغاز خلقت به کشورهایی نگاه کنیم که تازیان آنها را با جهانگشایی و زور متصرف شدهاند خواهیم دید چه گونه عمران و تمدن از آن ممالک رخت بربسته ... کلیهی عمران و تمدن عراق عرب - که ایرانیان به وجود آورده بودند - تازیان از میان بردند. (جلد ۱ ص ۲۸۵)
باب ششم فصل ۱۳
ایرانیان بر شیوهای بودند که به علوم عقلی اهمیتی عظیم میدادند و دایرهی آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود زیرا دولتهای ایشان در منتهای پهناوری و عظمت بودند. و هم گویند این علوم پس از آن که اسکندر دارا [=داریوش سوم هخامنشی] را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسید. (جلد ۲، ص ۱۰۰۲)
باب ششم فصل ۳۶: در این که بیشتر دانشوران اسلام ایرانیان بودند.
از شگفتیهایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی، به جز موارد نادری، عجم [=ایرانی] بودند. اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان، عجمی [=ایرانی] هستند. (جلد ۲، ص ۱۱۴۸)
باب پنجم فصل ۲۱: در این که تازیان از همهی مردم از صنایع دورتر اند.
در صنایع (فنون) شهرنشینان ممارست میکنند و عرب از همهی مردم دورتر از صنایع است. علوم هم از آیینهای شهریان به شمار میرفت و عرب هم از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمان [=ایرانیان] یا کسانی که مشابه آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند. چه ایرانیان به سبب تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارس [پیش از زمان اسکندر=هخامنشیان] داشتهاند بر این امور استوارتر و تواناتر بودند.
ترجمهی انگلیسی کتاب «مقدمه»ی ابن خلدون را میتوانید در این نشانی بخوانید.
این دشمنی و کینهی برخی از عربها با ایران و فرهنگ ایرانی پیشینهی تاریخی دارد. برای نمونه پس از آن که عباسیان توانستند با یاری ایرانیان دولت نژادپرست اموی را براندازند و برای خودشان دولت تازهای برپا کنند، منصور عباسی با خدعه و نیرنگ سردار ایرانی ابومسلم خراسانی را کشت. دوران طلایی عباسیان دوران هارون الرشید بود و هارون نیز دولت خود را مدیون خاندان ایرانی برمکیان بود. اما هارون که از قدرت گرفتن خاندان ایرانی برمکیان ترسیده بود جعفر برمکی را با حیله و بهانهای واهی (داستان ازدواج جعفر و عباسه) به کشتن داد و برادرش را از کار برکنار کرد. این کینه را حتا پس از گذشت هزار سال هنوز هم در کارتون «علاءالدین» ساختهی کارخانهی امریکایی والت دیزنی هم میتوان دید که در آن جعفر برمکی به صورت مرد پلیدی تصویر شده که با جادو به دنبال قدرت گرفتن است!
پس از هارون نوهاش معتصم (فرزند مامون)، برای این که نفوذ ایرانیان را در دستگاه خلافت خویش کم کند دست به دامان غلامان ترک شد و پس از چندی به خاطر این بیتدبیری، دولت عباسی بازیچهی دست غلامان ترک شد. نمونهی دیگر از این بیتدبیری عربها در مصر تکرار شد که نخست غلامان ترک را در سپاه خود پذیرفتند. اندک اندک این غلامان (بردگان خریده یا در عربی: مملوک) قدرت گرفتند و دولت «ممالیک» یا مملوکان را پدید آوردند. پس از آن هم مملوکان را ترکان عثمانی برانداختند و سرزمینهای عربی زیر دست ترکان عثمانی افتاد. اگر تامس ادوارد لورنس، افسر انگلیسی، و نقشههای بریتانیا و دیگر قدرتهای اروپایی برای فروپاشی و تجزیهی دولت عثمانی نبود هنوز هم این عربها در بیابانهایشان زندگی میکردند و نمیدانستند کشور چیست که بخواهند پز کشور داشتن را به ما بدهند. بد نیست نگاهی به تاریخ «استقلال» این «کشورهای» عربی کنار خلیج پارس بیاندازیم:
عربستان سعودی: ژانویه ۱۹۲۶ م. (از بریتانیا)
عراق: اکتبر ۱۹۳۲ م. (از بریتانیا)
کویت: ژوئن ۱۹۶۱ م. (از بریتانیا)
قطر: سپتامبر ۱۹۷۱ م. (از بریتانیا)
بحرین: دسامبر ۱۹۷۱ م. (جدایی از ایران)
امارات عربی: دسامبر ۱۹۷۱ م. (از بریتانیا)
باید پرسید کدام سخن ریشخند تاریخ است؟
جالب آن که با این همه ادعا، به خصوص در همین کشور عربستان، هنوز زنان شناسنامه و کارت هویت مستقل ندارند بلکه در شناسنامهی پدر یا همسر خود به ثبت میرسند. تازه همین هشت سال پیش (دسامبر ۲۰۰۱) بود که به زنان خود حق شناسنامه داشتن دادند آن هم به زنانی که ۲۲ سال سن داشته باشند و پدر یا قیّم قانونیشان رضایت کتبی داده باشد. این هم متن خبر در بی.بی.سی انگلیسی. و باز همین سال گذشته بود که با هزاران فشار پذیرفتند که زنان حق رانندگی داشته باشند آن هم به شرط این که شوهر یا برادر یا مرد دیگری از بستگان درجه یک همراه او باشد و تنها بین ساعتهای خاصی از روز اجازهی رانندگی در خیابانهای شهر (و نه بزرگراه و بیرون شهر) را دارند و هزار شرط و اما و اگر.
زبونی و بیچارگی و تهیدستی فرهنگی و تاریخی این «کشورهای» عربی به حدی است که در موزهی شهر دوبی جنازهای را که معلوم نیست به چه زمانی تعلق دارد و در کدام بیابان یافت شده به نمایش گذاشتهاند و زیر آن نوشتهاند متعلق به ۳۰۰۰ سال پیش!!! بلکه بدین ترتیب برای خود سابقهای درست کنند.
اسکلتی سه هزار ساله (!) در موزهی شهر دوبی در «کشور» امارات عربی
از سوی دیگر، بادگیرهای ایرانی را که ایرانیان ساکن محلهی بَستَکیهای دوبی (بستک از شهرهای استان هرمزگان است) به یاد میهن خود برای خانههایشان ساختهاند با زبان الکن خود «برجیل» نامیدهاند و میخواهند آن را به نام معماری دوبی به دیگران قالب کنند.
تاراج و غارت فرهنگ ایران کار روزمرهی «کشورهای» عربی شده است. نمونهی دیگر آن باز در همین شهرک نوکیسهی ابوظبی در «کشور» امارات روی داده است. شیخهای بینوای امارات به موزهی لوور پاریس چندین میلیارد دلار پول دادهاند تا در این بیابان شعبهای از موزهی لوور برپا شود. دولتها و موسسههای کاسبکار اروپایی نیز که برایشان پول بیش از هرچیز دیگر اهمیت دارد به ویژه وقتی مربوط به تاریخ و سرزمین خودشان نباشد و بتوانند آتش نفاق و کینه را در این منطقه روشن کنند و با توجه به اوضاع خراب مالی و اقتصادی کشورهای غربی از خداخواسته پذیرفتند. خدا میداند در این موزه قرار است چه چیزهایی از تاریخ جهان به نام عربها ثبت شود.
6 نظر:
سلام علیکم
هویت شما
شهر براز است
هویت دوبی و امارات و عربستان هم شاید همینها است که شما می فرمائی
من خبر دارم در عربستان زنها شناسنامه ندارند
اما توجه کنید در ایران هم اوائل که رضا شاه بحث سجل و شناسنامه را مطرح کرد عده ای علما مردم را منع می کردند از شناسنامه گرفتن و می گفتند دولت می خواهد اسم زنان و دختران شما را بداند
و در عربستان من شنیده ام اگر زن بیوه شود دولت تمام هزینه ی زندگی اش را می دهد
در عربستان قیمت بنزین سال به سال
"کم می شود"
در عربستان ماهواره مجاز است
من علاقه دارم فرد فاضل و محققی مانند شما اوضاع ممالک فعلی ی موجود در دنیا را صرفاً بر اساس سال استقلالشان در نظر نگیری
ما عادت کرده ایم خیال کنیم کشورهای عربی
"فقط نفت دارند"
و می خورند و می خوابند
من در خاطرات علم خواندم محمدرضا شاه
پادشاه عربستان را به دیده ی حقارت نگاه می کرده
شما اتفاقاً ببین ثبات سیاسی ی عربستان فعلی را
کشوری بزرگ و کم جمعیت و کم مسئله تر نسبت به ایران
عربستان ظاهراً بدون شاخ به شاخ شدن با دنیا دارد پیش می رود
درباره ی نام خلیج فارس
ظاهراً فرمایش شما درست است
طبق منابع تاریخی و جغرافیایی
نام خلیج عربی نامی نوظهور است
بله
اما حاکمان و مردمان این کشورها ظاهراً به نام
خلیج عربی
خو گرفته اند
من مدتی قبل در برنامه ی نود دیدم یک تیم فوتبال عربی با دیدن نام خلیج فارس در استادیوم اعتراض کرده بودند
ما خیال می کنیم واضح و مبرهن و بدیهی است که عربها باید قانع شوند نام
خلیج عربی
خلاف متون تاریخی است و باید این نام را کنار بگذارند
اما خب
در کتابهای مدارس و دانشگاه و رسانه های آنها
خلیج عربی
است و لاغیر
من حتا در لاروس 2008 دیدم نوشته خلیج فارس و بعدش اضافه کرده
و یا خلیج عربی
به نظر من موضوع دریای خزر از موضوع خلیج فارس مهمتر است
بحث خلیج فارس عمدتاً بحث
"نام"
است
اما موضوع دریای خزر موضوع منافع ملی و منابع نفت و ... است
حکومت ایران خشنود می شود ماها متمرکز شویم روی موضوع
""نام" خلیج فارس"
سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com/
به سیدعباس سیدمحمدی
سلام.
اگر هویت امارات و عربستان بر پایهی اینها باشد پایههای هویتشان دروغ و جعلی است. و واقعیت هم همین است که اینها نوپا و تازه به دوران رسیدهاند. اما نمیخواهند بپذیرند.
علت این که من سال استقلال این «کشور»ها را آوردم این بود که عطیه گفته کشورهای عربی سه هزار سال سابقه دارند اما ایران کشور تازهای است.
دربارهی ثبات و وضع عربستان علت این است که متحد امریکا است و منافع امریکا لازم میدارد که وضع عربستان این گونه باشد. وگرنه وهابیگری و افراطیگری دینی از همین عربستان برمیخیزد. بیشتر دستاندرکاران یازده سپتامبر ۲۰۰۱ شهروند عربستان و امارات عربی بودند اما ایرانیان تاوان پس میدهند.
«کشور»های عربی حاشیهی خلیج فارس فقط نفت دارند و از صدقه سر رابطهی بد ایران با جهان به نان و نوایی رسیدهاند. اگر رابطهی ایران با جهان خوب بود این «کشور»ها هرگز به وضع امروز نمیرسیدند.
این کشورهای عربی در ۴۰ سال گذشته آن قدر این نام جعلی را تکرار کردهاند که خودشان هم باورشان شده است. این دلیلی بر درستی این نام نیست. حتا لاروس هم مرجع نیست. چون واژهنامه است. مهم مرجع بینالمللی مانند سازمان ملل است که تنها نام خلیج فارس را پذیرفته است.
دربارهی توجه به دریای شمال هم با شما هم نظرم.
پیروز باشید
شهربراز
Please forgive me for wrinting in english I can not type in sweet language of Parsi,but I could not sit by and not write anything.Thousands of thanks to you for the jaw-breaking response to the illinformed head of the Gulf Cooperation Council.The Tazis need ro read The Introduction to history by Ibn Khaldun.Unfortunately Iran politically has become weak and this give strength to The Arabs and to The Turks to show off.My deepest sense of gratitude to Sharbaraz for protecting Iran's history and culture.Khashayar,Houston Texas
تاریخ عرب پیش از اسلام در نیکوسگال
http://nikoosegal.blogspot.com/
بستک از شهرهای استان هرمزگان، با قدمتی تاریخی، در قدیم محلی برای استراحت کاروانها بودهاست. شهر بستک در منطقهای کوهستانی قرار دارد که از شمال و غرب به استان فارس و از شرق و جنوب به استان هرمزگان متصل است. این شهر مرکز شهرستان بستک است.
به بینام
سپاس برای اصلاح تان. توضیح بستک را درست کردم.
شهربراز
Post a Comment