سهشنبه ۱۸/اسفند/۱۳۸۸ - ۹/مارچ/۲۰۱۰
یکی از رسمهای ترکان در روزگار صلح و آشتی یغما بوده که در ادبیات پارسی به صورت «خوان یغما» هم بدان اشاره شده است. در این رسم، وقتی ترکان بر سر سفرهی میزبان (معمولان خان یا فرمانروا) مینشستند پس از خوردن و نوشیدن ظرفها و باقیماندهی سفره را نیز غارت کرده و با خود میبردند. سعدی و حافظ در غزلهای خود به این رسم ترکان اشاره کردهاند از جمله:
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب ---- چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
(حافظ)
دل سعدی و جهانی به دمی غارت کرد ------- همچو نوروز که بر خوان ملک یغما بود
این رسم زمان صلح بوده حالا خود ببینید در زمان جنگ و حملهشان به دیگران چه میکردهاند.
به نظر میرسد پس از سدهها هنوز این رسم در برخی از ترکان و بازماندگانشان همچنان برجا مانده است. این ترکان که سدهها بر خوان پرنعمت فرهنگ ایران و زبان پارسی نشستهاند اکنون که دیگر دوران راهزنی و غارت به روش قدیمی گذشته آغاز کردهاند به غارت و یغمای خوان فرهنگی ایران و ایرانیان. پس از وبلاگهای رنگاوارنگی که هر روز مانند قارچ سمی سبز میشوند و آرمانهای نژادپرستی و دروغهای پانترکان را منتشر میکنند چشممان به جمال بخش پارسی سایت رادیو و تلویزیون ترکیه روشن شده که همان دروغها را به صورت رسمی منتشر میکند و از خدا و خلق و تاریخ شرم نمیکنند.
برای نمونه در این مطلب که دربارهی نظامی گنجوی و فارابی نوشته است به دروغ ادعا کرده که نظامی گنجوی ترک بوده و همه جا ترکان را ستوده است. نویسندهی این مطلب که محمدرضا هیئت نام دارد (شاید با «پروفسور هیئت» پانترک نسبت داشته باشد) به صورت بسیار گزینشی بیتهایی از نظامی نقل کرده و هیچ یک از بیتهای نظامی دربارهی اصل و نسب خودش و نیز شعرهای دربارهی عشق و علاقهاش به ایران و ستایش آن و سرزنش ترکان نیاورده است. نظامی دربارهی اصل و نسب خود میگوید:
گر شد پدرم به سنت جد ---------- یوسف پسر زکی مؤید
ور مادر من رییسهی کُرد -------- مادرصفتانه پیش من مُرد
گر خواجه عمر که خال من بود -------- خالی شدنش وبال من بود
میبینیم که از سوی مادر ایرانی کُرد بوده و خالو (دایی)اش او را بزرگ کرده است. نظامی دربارهی ایران سروده است:
همه عالم تن است و ایران دل ------------ نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد ---------- دل ز تن بِه بُوَد، یقین باشد
حال پانترکان به پیروی از رهبرشان «رفیق استالین» ادعا میکنند که نظامی ترک بوده و مجبور شده به زبان پارسی شعر بگوید. یا این که میگویند در آن زمان پارسی زبان ادبی بوده و برای همین نظامی شعرهایش را به پارسی سروده است. برای تایید این ادعای پوچ یک بیتی هم در سال ۱۹۸۰ م. ساختند که بله نظامی گفته است:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود ----------- به فرزانگی هر یکی گرگ بود!
خود این بیت نشان میدهد که سرایندهاش هیچ آشناییای با ادب پارسی به ویژه سخن بلند نظامی نداشته است. پیشتر دربارهی این ادعاها نوشتهام و به ویژه دربارهی این بیت سست و بیمعنا نگاه کنید به نوشتهی استاد جلال متینی در سال چهارم مجلهی ایرانشناسی.
همچنین این پانترکان به خاطر ناآشنایی با صنعت «استعاره» و بیان نمادین و ادبی و شعری، همه جا ترک را به معنای لفظی گرفتهاند و نظامی را به خیال خودشان به نفع ترکان مصادره کردهاند. مانند این بیت در بهرامنامه (هفتپیکر):
ترکیام را در این حبش نخرند --------- لاجرم دوغبای خوش نخورند
که از این بیت نتیجه گرفتهاند نظامی میخواسته به ترکی شعر بگوید اما حرفش خریدار نداشته. با این استدلال لابد نظامی در حبشه این شعر را سروده و در حال فروش دوغبا (آش کشک) بوده است!
داستان ترک بودن نظامی را استالین به راه انداخت و گفت «نظامی بیشتر شعرهایش را به پارسی سروده و نباید این شاعر برادران خلق آذربایجان را به ایران تسلیم کنیم» !!!! در حالی که در همان زمان دیاکونف، خاورشناس بزرگ روس، میگوید نظامی گنجوی ترک نبوده است و ترک خواندن نظامی گنجوی را سیاسی و غیرعلمی میداند.
نظامی خود را جانشین فردوسی میدانست و تمام عمر خود را صرف داستانسرایی دربارهی تاریخ ایران باستان کرد مانند خسرو و شیرین، بهرامنامه (هفتپیکر) و اسکندرنامه (اقبالنامه و شرفنامه).
برای پاسخ مفصل و کامل به ادعاهای پانترکان دربارهی نظامی گنجوی به مقالهی دوست گرامی دکتر علی دوستزاده به نشانی زیر نگاه کنید.
Politicization of the background of Nizami Ganjavi: Attempted de-Iranization of a historical Iranian figure by the USSR, June 2008.
اما دربارهی فارابی:
در مقدمهی رسالهی «ما یصح و ما لایصح من احکام النجوم» - که از نوشتههای فارابی است - نام او بدین شیوه آمده است: محمد بن محمد الفارابی الطرخانی. کهنترین سند در مورد فارابی به قلم «ابن ابی اصیبیعه» - که به زمان فارابی نزدیکتر بوده است - او را ایرانی (فارسی) میخواند: «و اصله فارسی». پانترکان به نوشتهی ابنخلکان استناد میکنند که سیصد سال پس از فارابی بوده و برای نخستین بار نام «اوزلغ» را در نسبنامه به نام فارابی چسبانده است. اما شمسالدین محمد شَهرَزوری - که خود از ایرانیان کُرد بوده و نزدیک زمان ابنخلکان میزیسته - میگوید که ابونصر فارابی از نژاد ایرانی بوده است: «و کان من سلالة فارسیة». هم چنین نام «ترخان» یا «طرخان» در نسب فارابی نیز از نامهای رایج در میان ایرانیان سغدی بوده است.
این مقاله همهی اسناد در مورد فارابی را بررسی کرده و نشان داده که باید فارابی را به یقین ایرانیتبار سغدی دانست. فارابی حرفهای مخصوص برای نوشتن واژگان سغدی به کار برده که کاری است بینظیر.
همین محمدرضا هیئت در مطلب دیگری به نام سه آرامگاه معروف جهان ترک با بیشرمی تمام «مقبرةالشعرا»ی تبریز را از آثار فرهنگی «جهان ترک» خوانده است. حال آن که آذربایجان بخشی از ایران است و مردم آن نیز ایرانیان ترکزبان هستند و هیچ یک از شاعرانی که سنگ یادبود آنان در این مقبره است ترک نبودهاند بلکه همه ایرانی بودهاند، شاعرانی چون اسدی توسی، خاقانی شروانی، قطران تبریزی، همام تبریزی و ...
در این خبر هم با عنوان مولانا از دیروز تا فردا هیچ یادی از این نکرده که «رهبر بزرگ» و پدر ترکان، مصطفا کمال پاشا (آتاترک) هرگونه فعالیت فرقهی مولویه را ممنوع کرد و مولویخانهها را بست. این مقاله هم پاسخی است مفصل و مستند به ادعاهای بیپایهی پانترکان دربارهی مولانای بلخی.
در این خبر هم دربارهی ثبت نوروز به عنوان روزی جهانی، نوروز را عید باستانی ترکها و مردم منطقه!!! معرفی کرده است و ثبت آن را مدیون همت ترکیه دانسته است. به گفتهی سعدی: نیاید همی شرمت از خویشتن؟ و یا با اندکی تغییر در شعر خاقانی شروانی: نی ز ایزد شرم و نی از مردم آزرم ای دریغ!
هم چنین نگاه کنید به:
مولانا و پانترکان
اردوغان و تاراج فرهنگی
گزارش همنشستی در آنکارا
دستههای مربوط:
نوشتههای مربوط به پانترکان
نوشتههای مربوط به نظامی گنجوی
9 نظر:
شهربراز عزیز ادعاهای این افراد حال هر انسان جوینده صدق و راستی را به هم می زند...شکر خدا تکلیف ما با این فرقه روشن است اما گله و شکایت از آن عوامی است که دنبال یک عده راه افتاده اند و طوطی وار سخن از تبعیض قومیتی و اقلیت قومی و ...می کنند...باید روی این واژه اقلیت قومی!که صدای آمریکا و رسانه های به اصطلاح حقوق بشری مشغول باب کردنش هستند بحث کنیم و موضع بگیریم..شاد و پیروز باشید
و در جای دیگر میفرماید
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اشاره کردید به کتاب نظامی که به زبان پارسی است واین دلیلتان برای غارت و تاراج فرهنگ اذربایجان است.پس بایستی ابن سینا و فارابی را عرب دانست زیرا که کتابشان به زبان عربی است.اگر شما به منطقه جغرافیایی زادگاه این بزرگان بسندبده اید در انصورت میذانید که شهر گنجه نیز جزءخاک آذربایجان است.ایران فقط نه برای فاشیستهای فارس که مدتیست بر ایران حکم میرانند بلکه از برای همه ایرانیانست
توحید
اي واي از شما كه نمي دانيد همين نوع برخورد شما با قوميت ها و تحقير ها و توهين هاي بي شماري كه بر آنها روا داشته ايد مسبب اصلي تمام سوئ استفاده هاست. اي واي از شما كه پيش از آنكه انسانيت و حقوق و ايراني ( و نه فارس )بودن تمامي اقوام را به رسميت بشناسيد از مظلوميت فارس ها سخن به ميان مي آوريد. ايران ايران همه ماست چرا توهين به تركان ايراني را روا مي داريد؟
هیچکدام از این شخصیت هایی که شما میگویید نه ایرانی هستند و نه فارس،این داشتن عقده ها و کمبودهای شخصیتی شماست که هر چیز خوب را میبینید از آن خود میدانید.و برای هیچ کس ارزش قائل نیستید.ملتی که تاریخش سراسر جعل و دروغه بهتر از این نمیشه.
ايشان فرموده اندسه آرامگاه جهان ترك نگفتند ترك تركيه ويا ترك ايران فلذا ايراد شما كاملا" نابجا مي باشددر دنيا ما جهان عرب داريم كه شامل كل جوامع عرب مي باشد جهان پارس داريم كل جوامع پارسي زبان در دنيا مي باشد جهان ترك هم شامل كليه جوامع تر ك زبان مي باشد وحدود آن از شرق چين تا قلب اروپا مي باشد واذربايجان هم ضمن ايراني بودن قسمتي از جامعه ترك زبان مي باشد
به توحید
سلام.
همان طور که نوشتم ترک در ادبیات پارسی معناهای گوناگون و استعاری و تمثیلی دارد. در بیتی که از حافظ نقل کردهاید منظور از ترک «زیبارو» است. همان طور که هندو یعنی خال سیاه و درشت مانند خال هندیان نه این که به آن ترک یک غلام هندی میبخشم.
دربارهی نظامی و ابنسینا و دیگران هم پیشتر نوشتهام باید به محتوای کتابها نگاه کرد نه زبان آن یا منطقهی جغرافیایی امروزی محل تولد آنها. این شیوهی سادهانگارانه راه پانترکان و پانعربها برای مصادرهی فرهنگ ایرانیان است. منظورم هم از ایران تنها «فارسزبان» نیست.
لطفا نوشتهها را به دقت بخوانید بعد نظر بدهید.
پیروز باشید.
به بینام یک:
به شما هم توصیه میکنم اول متن را به خوبی و با دقت بخوانید بعد نظر بدهید.
در هیچ جای این متن صحبتی از به قول شما «فارس» بودن نشده است. و تحقیری به کسی نشده است. کسی از مظلومیت «فارس»ها سخن نگفته است. من از حق تمام ایرانیان دفاع میکنم. در کجای این متن به «ترکان ایرانی» توهین شده است.
پیروز باشید.
شهربراز
به بینام دو:
اتفاقا این دولتهای ترک (ترکیه و باکو) هستند که به خاطر داشتن عقده و کمبود شخصیت و فرهنگ دست به تاراج فرهنگ ایرانیان زدهاند و برای خود تاریخ جعلی میسازند. و هر کسی را که در طول تاریخ در جغرافیای امروزی آنها زندگی کرده ترک میدانند بدون آن که به محتوای آثار آنها توجهی کنند.
شهربراز
با سپاس شهبراز گرامی
میبینیم که چند پانترکیست نادان از تاریخ دوباره پرخاشجویی را بجای پاسخهای علمی برگزیدند..
اول به پان ترکیستی که میگوید ابن سینا و بیرونی آثار فارسی ندارند من میگویم بهتر تحقیق کند. ابن سینا آثار قابل ملاحظه فارسی دارد و بیرونی هم که به طور صریح زبان قومی خود را خوارزمی-آریایی و بخشی از پارسیان(ایرانیان) میداند خود نیز آثار فارسی التفهیم را دارد.
دوم در زمان نظامی گنجوی و خاقانی و قطران و همام و مهستی گنجوی و غیره مردم آذربایجان ترکزبان نبودند بلکه به زبانهای ایرانی تکلم میکنند.. بنابراین ترکزبان شدن آذربایجان نمیتواند این بزرگان که نه ترک بودند و نه ترکزبان را به تمدن ترکان بچسپاند.
سومین نکته در رابطه با ترکزبانان آذربایجانی است. زبان ترکی در آذربایجان تنها در زمان صفویه غالب میشود و بنابراین کسی مانند نظامی گنجوی که همه آثارش به فارسی است و زبان ماردم گنجه آن زمان فارسی بود هرگز ترک نمیشود. بنابراین قومیتی به نام آذربایجانی ترک در زمان نظامی گنجوی وجود نداشت. خود نام آذربایجان و گنجه هم ترکی نیستند و ایرانی هستند و نشانگر هویت پیشین این مرز و بوم میباشند.
Post a Comment