پنجشنبه ٢٩/امرداد/١٣٩۴ - ٢٠/آگوست/٢٠١۵
در این که بیشتر داستانها و افسانهها، به ویژه داستانهای قدیمیتر، چندلایه اند و هدف بیشتر آنها، به ویژه داستانهای آموزشی و اخلاقی، تنها داستانسرایی نبوده شکی نیست. نمونهی این داستانها کتابهایی همچون کلیله و دمنه و دیگر آثار ادبیات پارسی است. بیشتر داستانهای مثنوی مولانای بلخی در ظاهر ساده اند اما مولانا از آنها برای آموزش نکتههای عرفانی استفاده میکند. حتا به داستانهای کودکان اشاره میکند:
کودکان افسانهها میآورند ------------- درج در افسانهشان بَس سِرّ و پندبا پاگیری و گسترش «روانشناسی» برخی از روانشناسان به تفسیر داستانهای قدیمی بر پایهی باورها و یافتههای روانشناسیک روی آوردند و کتاب «زبان از یاد رفته» (The Forgotten Language) نوشتهی شادروان اریش فروم (Erich Fromm)، روانکاو و روانشناس آلمانی-امریکایی، در این زمینه بسیار جالب و آموزنده است.
اما به تازگی یکی از دوستان متن زیر را برایم فرستاده است:
داستان پینوکیو را همهتان شنیدهاید.این متن از نظر زبانشناسی و ریشهشناسی ایرادهای فراوانی دارد. مانند:
ژپتو (ژوپیتر) عروسکی چوبی میسازد شبیه عروسکهای خیمهشببازی ولی فراموش میکند نخهای آن را نصب کند و این عروسک به نوعی صاحب «اختیار» میشود (پیکنو به زبان لاتین یعنی «دم بریده»).
وقتی ژپتوی پیر میخوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو میآید و به او جان میدهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینهی روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز «جان یا حیات» است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمیخیزد عروسک ناتمام خود را میبیند که از در و دیوار بالا میرود و کارگاه نجاریاش را به هم میریزد.
ژپتو پسرکی سر به راه میخواهد. بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه مدرسه میخرد و او را روانهی مدرسه میکند اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند.
(گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع میباشد و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب میدهند. یک بار با وسوسهی سیرک، یک بار با وسوسهی شهربازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پولها را میکارند و درخت پول سبز میشود و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد میبازد و به صفر میرسد.
چه خوش آن قماربازی که بباخت هر چه بودش -------------- بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
نقطهی اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشته مهربان از فریب روباه و گربه رهایی مییابد و به خانه برمیگردد اما ژپتو (ژوپیتر/یهوه) را در خانه نمییابد. به ناچار برای یافتن گمشدهاش به سفری دیگر رو میآورد: سفری دریایی (دریا هم نماد پوزیدون است که سایهی زئوس/ژوپیتر است و هم نماد ناخودآگاهی) و پینوکیو در این سفر «یونسوار» به شکم ماهی فرو میرود (ماهی نماد دیونیزوس است و در عین حال شکم ماهی نماد ظلماتی است که خضر آب حیات در آن مییابد و سیری انفسی پس از سیر آفاقی را نشان میدهد) و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمیگردد و از خلقت خود فراتر میرود و «انسان» میشود!
«کارلا کلودی» نویسندهی ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکهتایپهای یونگی را به کار میگیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی برونی و درونی را «سینه به سینه» انتقال دهد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی
- جپتو/ژپتو Geppetto در ایتالیایی شکل کوتاه جوزپه Giuseppe (شکل ایتالیایی «یوسف») است و ربطی به ژوپیتر Jupiter (در اصل لاتین: به معنای «پدر آسمانی») ندارد.
- نام «پینوکیو» Pinocchio به معنای ساخته شده از چوب ناروَن است (در ایتالیایی pino در انگلیسی pine) و به معنای «دُم بریده» نیست.
- ژوپیتر نام خدای رومیان است و ربطی به یَهوهی عبرانی ندارد
- کارلو کولّودی (Carlo Collodi)، نویسندهی پینوکیو، که به اشتباه نامش را کارلا (شکل مادینه یا مونث کارلو) نوشته در سدهی نوزدهم میزیسته و داستان پینوکیو در سال 1883 م. نوشته است. اما کارل گوستاو یونگ () سرنمونهها (archetype) را در سدهی بیستم و در سال 1920 م. معرفی کرد. یعنی نزدیک 40 سال پس از چاپ پینوکیو.
- ربط داستان خضر و آب حیات به پینوکیو و پوسیدون یونانی هم جای پرسش دارد.
به نظر میرسد که نویسندهی این متن خواسته چیزهایی را که در جاهای مختلف خوانده به هم ربط بدهد و با آوردن نامهای گوناگون میزان مطالعهی خود را نشان بدهد!
البته من شکی ندارم که پینوکیو داستانی آموزشی و اخلاقی برای کودکان است و نویسنده خواسته به کودکان انضباط بیاموزد و بگوید تفریح و بازی مفرط انسان را خر میکند، چیزی که امروز در غرب و دنیای سرگرمی پرست میبینیم که در جستار دیگری بدان خواهم پرداخت.