پنجشنبه ٢٩/تير/١٣٨٥-٢٠/جولای/٢٠٠٦
صورت مسئله آذربایجان؟/ حل مسئله آذربایجان؟
نویسنده: رضا براهنی،
شهروند، ١٦ خرداد ١٣٨٥
تاریخ ایران مستمر بود، ولی در راس تاریخ، بیش از هر قوم و هر سلسله، قوم ترک و سلسله های ترک بر ایران حکومت کرده بودند. و همین قوم در احیا و اعتلای زبان فارسی از هیچ کوششی دریغ نکرده بود. اگر جانبداری پادشاهان ترک از زبان و ادب فارسی نبود، چه بسا که امروز چیزی به نام زبان و ادبیات فارسی وجود نداشت، و اگر آنها زبان مادری قومی خود را بر سراسر کشوری که بر آن سلطنت می کردند، تحمیل کرده بودند، چه بسا که امروز ما با زبان و ادبیات ترکی سروکار داشتیم.
آقای براهنی ارجمند! لطفا شما دیگر کوتاه بیائید!
نویسنده: مزدک بامدادان
پایگاه ایران امروز
پنجشنبه ٢٥ خرداد ١٣٨٥
این پادشاهان ترک را هیچ منتی بر سر فارسزبانان نیست. شما نیز میدانید که این پادشاهان هیچکدام با رأی مردم بر سر کار نیامده بودند و به زور بازو و تیغه شمشیر بر شاهان دیگر (که نزدیک به همه آنان خود ترکزبان و ترکتبار بودند) برشوریده بودند و خاندان شاهی آنان را برانداخته بودند.
هنگامی که همینان چادرهای ایل و قبیله خود را وامینهادند و شهرنشین میشدند، میبایست که پس از «کشورگشائی» به «کشورداری» میپرداختند و آنجا دیگر زور بازو و تیغه شمشیر کارساز نبود. از اینجا کار بدست وزیران و دبیران و دیوانیان و میرزایان و مستوفیان میافتاد که همه فارسی زبان بودند و چه جای شگفتی که آنان دفترهای مالیات و لشگر و دربار را و همچنین نامههای حکومتی را به فارسی مینگاشتند، اگر کسی را بر دیگری منتی باشد، باید انصاف داد که این کشورگشایان ترکزبان بودند که وامدار کشورداران فارسیزبان میشدند و «جانبداری آنان از زبان و ادب فارسی» نه از سر رواداری و تولرانس و فراخسینهگی، که از سر نیاز به این زبان و دانندگان آن بود، که اگر جز این باشد، باید پرسید ریشه این خودباختگی شاهان ترکزبان و ترکتبار در برابر زبان پارسی را، آنهم به روزگاری که ترکزبانان نه ملتی شکست خورده که خود شاهان پیروز و کشورگشا بودند و فارسی زبانان «رعیت» آنان، در کجا باید جست؟
کدام شاه بزرگ ترکتبار را پیدا میکنید که وزیری فارسی زبان در کنار خود نداشته بوده باشد؟ چه کسی منتدار دیگری است؟ راستی را این است که اگر دبیران و دیوانیان و وزیران پارسی زبان نمیبودند، «پادشاهی هزار ساله ترکان» هزار روز نیز پایدار نمیماند! ....
مگر جز این است که با بر افتادن هر خاندانی و برآمدن خاندانی دیگر همین فارسزبانها بودند که از دم تیغ بیدریغ میگذشتند و سربازان همان شاهانی که «از زبان و ادب فارسی جانبداری میکردند» در شهرهای بزرگ این آب و خاک از کله منارها برپا میکردند و انبان انبان چشم برکنده شده همین مردم را برای پادشاهشان میفرستادند؟ مگر نبود که رشتههای دیوانیان و دبیران و مستوفیان در هر بار که تاج و تخت دست بدست میشد بدست سربازان همین پادشاهان پنبه میشد و کتابخانهها در آتش نادانی میسوختند و فرهیختگان و دانشمندان و اندیشمندان سر به دار میسپردند؟ راستی چه کسی منت دار دیگری است؟
پاسخی به یک مقاله (در پاسخ به مزدک بامدادان)
نویسنده: بینشان
پایگاه ایران امروز
به بهانهی درج یک مقاله
نویسنده: دکتر علی حصوری
پایگاه ایران امروز
سهشنبه ٣٠ خرداد ١٣٨٥
مسألهی ِ آذربایجان یا مسألهسازی برای ِ آذربایجان؟!
نویسنده: دکتر جلیل دوستخواه
جمعه ٩ تیرماه ١٣٨٥ / ٣٠ جون ٢٠٠٦
اصلیترین اشتباه در گفتار آقای براهنی ــ همچنان که در گفتارهای دیگر هماندیشان او ــ کاربُرد کلیدْواژههای نادرست در رویکرد به جغرافیای انسانی و سیاسیی ِ ایران و بخشها یا ناحیههای گوناگون ِ آن است. او از مردم هریک از این ناحیهها با عنوانهای ِ«ملّت» و «ملّیت» یاد می کند که بر پایهی ِ همهی ِ تعریفهای ِ پذیرفته و شناختهی ِ جامعهشناختی و سیاسی در جهان، آشکارا نادرست و گمراهکننده است. همهی ِ اشتباه ها و نتیجهگیری های ِ غلط ِ دیگر در گفتار ِ او و گفتارهای ِ همتای آن، برآیند ِ همین اشتباه است. در زبان ِ اهل ِ حوزه، به این میگویند «وَضع ِ شَیئ در غَیر ِ ما وُضِعَ له!»
در گسترهی ِ جغرافیائیی ِ ویژهای که به نام ِ«ایران» خوانده و شناخته میشود، تنها یک ملّت زندگی می کند که «ملّت ایران» نام دارد و پیشینه و پشتوانهای هزاران ساله و انکارناپذیرش، گواه ِ هستی و حضور ِ اوست. این سرزمین، مانند ِ همهی ِ کشورهای بزرگ دیگر، از بخشهای چندی با زبانها یا گویشها و نیز شاخهفرهنگها و سنّتهای مختلفی شکل گرفته که مردمش از هر تیره و طایفهای، در یک همزیستیی ِ خودخواسته و آشتیجویانه و دیرپای با یکدیگر زندگیکرده و درهم تنیده و جوشخورده و "ملّت ِ ایران" و "ملّیت ِ ایرانی" را تشکیل داده و به جهانیان شناساندهاند. ما "ملّت ِ آذربایجان"، "ملّت ِ کردستان"، "ملّت ِ بلوچستان"، "ملّت لرستان"، "ملّت ِ فارس" و جُز آن نداریم. همه ی ِ این بخشها، "جُزء"های ِ سامانبخش ِ یک "کلّ" اند که نامی جز "ایران" ندارد و نمیتواند داشته باشد و همانا زبان یا گویش ِ ویژه و شاخه فرهنگ و سنّتهای ِ خاص هیچیک از آنها بر دیگری برتری ندارد
در پاسخ به برداشتهای آقای براهنی
نویسنده: محمّد جلالی چیمه (م. سحر)
آب را گل نکنیم "سولاری بولاندیرمیاق"
سفر کوتاه ایرانشناسی در پیوند با نوشتار مزدک بامدادان، جلیل دوستخواه و نسیم نسرین
نویسنده: ح. اهرابی
سهشنبه ۲۰ تیر ۱٣٨۵ - ۱۱ ژوئیه ۲۰۰۶
روشنگری دربارهی ِ گفتار ِ ح. اهرابی
ابهامزَدایی از سُخنانی شُبههافکن
نویسنده: دکتر جلیل دوستخواه
شنبه ۲۴ تیر ۱٣٨۵ - ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۶
ریشههای ترکستیزی در ایران
نویسنده: ماشااله رزمی
دوشنبه ١٢ تیر ١٣٨٥
سلطان محمود غزنوی شاه ترک ایران چهارصد مداح فارس در دربار خود داشت که یکی از آنها ابوالقاسم فردوسی بوده است (!!!)
در تاریخ هزار ساله حکومت ترکان در ایران فارسها هرگز ستم فرهنگی احساس نکردهاند. حکام ترک هرستمی هم کردهاند عاری از ستم فرهنگی بوده و اینهمه دیوان شعر که ازشعرای فارس باقی مانده حتی یک بیت آن در باره ستم فرهنگی نیست زیرا ترکان هرگز با زبان مردم تحت حاکمیت خود کاری نداشتهاند و فارسی همواره زبان شعر، عربی زبان علم و دین، و ترکی زبان قشون و دربار بوده است. هرسه زبان محترم شمرده شدهاند و السنه ثلاثه اسلامی نامیده میشدند و این اصطلاح که: «لفظ ، لفظ عرب است، فارسی شکر است، ترکی هنر است» (!!)
سازمان یونسکو موقعی که سال ١٩٩٩ را سال بزرگداشت «ده ده قورقود» اعلام کرد، زبان ترکی را نیز سومین زبان باقاعده دنیا اعلام کرد که بیست و چهار هزار فعل دارد و همان زمان فارسی را سی و سومین لهجه عربی معرفی نمود. (!!)
ریشههای ایرانستیزی پانترکیستها در ایران
پاسخ به ماشاالله رزمی
پایگاه آذرگشنسب
برخلاف نظر جناب ماشالله رزمی، یونسکو کاری استثنایی در این باره نکرده است. کشورهای گوناگونی برای بزرگداشت مشاهیر و کتابهای خود از یونسکو یاری می گیرند. درباره دده قورقود می توان به این نکته اشاره کرد که این کتاب را تا ٢٠٠ سال پیش کسی نمی شناخته است و تنها دو نسخه از این کتاب در جهان موجود است. اما شاهنامه را شاهان تیموری و صفوی گرامی میداشتند و نزدیک به هزار نسخه دستنویس از این کتاب از سراسر جهان پیدا می شود و خود این موضوع شاید بسنده ترین دلیل برای میزان تاثیرگذاری این دو اثر بر جامعه بشری باشد.
ادعای سراپا بی بنیان و باطل پان ترک ها برضد زبان فارسی، نه تنها گواه عمق دروغ پردازی و پریشان گویی آنان، بل که نمودار احساس حقارت آنان در برابر شکوه زبان فارسی و احساس نفرت آنان نسبت به زبان فرهنگ ساز و فرهنگ پرور و ملی ایرانیان است.
پانترکیستها و آرزوی پارهپاره شدن ایران
نویسنده: دکتر امیرحسین خنجی
پایگاه ایران امروز
کوتهسخن آنکه تا اوائل قرن پنجم هجری که دستهئی از اوغوزها وارد آذربایجان شدند هیچ عنصر ترک در آذربایجان و اران و شروان نمیزیسته است و جمعیت سراسر این سرزمینها را مردم بومی از نوادگان ایرانیانِ باستانی و همچنین عربهای ایرانیشده تشکیل میدادهاند (که این دومیها به همراه فتوحات اسلامی وارد آذربایجان شده ماندگار و محلی شده بودند). گویش آذری که ازگویشهای زبان ایرانی بوده، هنوز در مناطقی از آذربایجان قابل بازشناسی است، و جالب است بدانیم که با گویش لارستانی که در انتهای جنوب ایران است مشترکات بسیار دارد. (شادروان کسروی که خود آذربایجانی ترکزبان بوده پژوهش ارزندهئی دربارهی گویش آذری انجام داده که در کتابچهئی با عنوان «آذری یا زبان باستان آذربایجان» انتشار یافته است.)
جماعات ترک، هرچند که در ابتدای ورودشان به ایران حالت جماعات مهاجم و غارتگر را داشتند و خسارتهای تاریخی جبرانناپذیری به ایران و ایرانی زدند و تخریبها از شهرها و مراکز تمدنی، و کشتارها از مردم ایران کردند (که در گزارشهای تاریخی بازنموده شده است)، ولی بهزودی ایرانی شدند، و امروزه یکی از سهقوم بزرگ تشکیلدهندهی ملت ایرانند، که سابقهی اسکان نخستین طوایفشان در ایران (اگر ترکزبان مانده باشند) به حدود ٩ قرن میرسد، و در بیش از هشت قرن از این زمان طولانی (جز دوران زندیه و پهلوی) سلطنت ازآنِ ایشان بوده است؛ و همواره در فراز و نشیب رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران سهیم بودهاند