Thursday, December 29, 2005

شاه و فرح ديبا

پنج‏شنبه ٢٩/دسامبر/٢٠٠٥ - ٨/دي/١٣٨٤

الان داشتم به گفتگويي گوش مي‏كردم در مورد كتاب ”روايت خاطرات اردشير زاهدي: فرزند توفان“ نوشته‏ي منصوره پيرنيا. بخش چگونگي ازدواج شاه ايران با فرح ديبا.



مادر شاه، ملكه تاج‏الملوك، ايراد مي‏گيرد و ملامت مي‏كند كه فرح از بستگان دكتر مصدق است بنابراين نبايد با او ازدواج كني! اردشير زاهدي مي‏گويد خود من هم از نسل قاجار هستم. اين كه دليل نمي‏شود.

بعد مادر شاه مي‏گويد در مورد خانواده‏ي فرح تحقيق كنيد. پدر فرح ديبا استوانه‏اي را به شاه و اردشير زاهدي نشان مي‏دهد كه در آن تبارنامه (شجره‏نامه)شان بوده و اثبات مي‏كرده كه فرح ديبا سيد اولاد پيغمبر است و با ١٤ پشت نسل‏شان به امام زين‏العابدين مي‏رسد! شاه هم اصرار مي‏كند كه مادرم حتما بايد اين را ببيند. بعد مادر شاه قبول مي‏كند كه فرح صلاحيت ملكه‏گي را دارد و عروسي سر مي‏گيرد!

اين هم از معيارهاي انتخاب ملكه و تاثير اعتقادات مذهبي در دوران شاه.

خانم منصوره پيرنيا ادعاي جالب ديگري دارند كه اردشير زاهدي يك ايراني وطن‏پرست است و هيچ گونه ارتباطي با خارجي‏ها نداشته. ”مردم“ ايران در روزهاي ٢٥ تا ٢٨ مرداد سعي كردند سرنوشت خود را به دست بگيرند در آن چند روز امريكايي‏ها خودشان را كنار كشيدند و هيچ رابطه‏اي با او نداشتند. اردشير و فضل‏الله زاهدي به طور شانس در آن ميان حضور داشتند و امريكا هيچ نقشي نداشته اما بعدها آمدند و بُل گرفتند كه بعله اين كار را ما كرديم!

Wednesday, December 28, 2005

زبان پارسی

پارسی زبانی است که ایرانیان بدان صحبت می‏کرده‌اند و می‌کنند. ایران مورد نظر ما از خراسان بزرگ تا شام گسترده بوده است. امروز اما به دلیل‏های سیاسی این ایران بزرگ شکسته شده است.

پارسی زبانی است که در ایران امروزی و افغانستان و تاجیکستان صحبت می‏شود اما روس‏ها سعی کرده‏اند به تاجیکان بباورانند که زبان آنها تاجیکی است نه پارسی تا مانع اتحاد آنان با ایران امروزی شوند.

همچنین در افغانستان تلاش می‏کنند بگویند زبان آنها دری است نه پارسی.

این مانند آن است که امریکاییان یا کاناداییان بگویند زبان ما امریکایی یا کانادایی است نه انگلیسی.

وقتی پای سیاست‌بازی به میان می‏آید میراث هزاران ساله‏ی پارسی مصادره و تکه پاره می‏شود. امروز افغانستان ادعا می‏کند ابن سینا، مولانا جلال‏الدین بلخی و جامی افغان بوده‏اند. تاجیکستان ادعا می‏کند زرتشت، رودکی و فارابی تاجیک بوده‏اند.

عرب‏های بی چیز نیز از عربی بودن نام این بزرگان و با چسباندن «الـ» به نام آنان یا مسلمان بودن آنها نهایت سوءاستفاده را می‏کنند و به همه می‏گویند که اینان دانشمندان و فرهیختگان عرب بوده‏اند. مانند عرب بودن ابن سینا، خیام، طبری، غزالی، فارابی، خوارزمی، رازی و هزاران ایرانی دیگر.

از سوی دیگر حکومت ایران هیچ گونه توجهی به مسائل فرهنگی ندارد و به جای همدلی و نگاه فرهنگی به این دو پاره‏ی تن ایران بزرگ پیشین (افغانستان و تاجیکستان) و ایجاد نزدیکی، به مسائل دیگر نامرتبط می‏پردازد.

حتی امروزه ترکیه نیز ادعا می‏کند که مولانا ترک بوده! همان درویشانی که چندین ده مورد سرکوب حکومت آتاتورک و جانشینانش بودند. با آنکه تمام سروده‏های مولانا پارسی است و آنان در سماع خود از این سروده‏ها استفاده می‏کنند اما اجازه ندارند با ایرانیان صحبت کنند.

کوته‏نظری‏های سیاسی و امنیتی باعث گسست فرهنگی شده است. به جای آنکه وزارت فرهنگ ایران هر ساله بر مزار مولانا، رودکی، ناصر خسرو و هزاران بزرگ و نامی تاریخ چند هزار ساله‏مان جشن و سالگرد برگزار کند به مسائل نامربوط دیگر می‏پردازد و سعی در ارشاد مردم دارد!

به قول داریوش: دلم تنگه برادر جان، برادر جان دلـــــــــم تنگه.