چهارشنبه ٢٧/خرداد/١٣٨٣
اين نوشته هم مال چند سال پيش اه.
هر واژهای برای خود دارای هویت، تاریخ و زندگینامهای است كه گاهی بیتوجهی يا بیاطلاعی از آن میتواند ضررهای بزرگی در پی داشته باشد. ریشهشناسی (etymology) بخشی از زبانشناسی است كه به اين مهم میپردازد.
گاهی این بیاطلاعی ضرر چندانی ندارد. مثلاً در فرهنگ عامهی مردم خراسان نذری به نام «آش بودَردا» وجود دارد. مردم كه نمیدانستند بودردا يا در اصل «اَبودَرداء» كلمهای عربی است گمان میكردند اين صحابی پیامبر اسلام دردها و مصائب بزرگ و زیادی کشیده و به همين خاطر بودردا نامیده میشود. و هرگاه خود به درد یا مصیبتی گرفتار میشوند آش بودردا نذر میكنند. بابا طاهر عريان همدانی نيز به تبع فرهنگ زمان خود میگويد:
شوام از شام يلدا تيرهتر بی ---- درد دلم ز بودردا بتر بی
(شبم از شام يلدا تيرهتر است. درد دلم از بودردا بدتر است)
ولی این كه عربها گمان كنند جزیرهی «بوموسا» (كه به غلط ابوموسی خوانده و نوشته میشود) جزیرهای است عربی خطر و ضرر بسیار بزرگی برای تمامیت ارضی ایران عزیز به حساب میآيد.
اين كلمه تشكيل شده از دو بخش «بوم» و «سا»: بوم به معنای زمين و سرزمين است. اما «سا» يا «سُو» (كه «سُوز» نيز گفته میشود، هر دو با اُی كوتاه) در گویشهای محلی ایران همان سبز است. پس «بوموسا» یعنی «سرزمين سبز» و اين نام يادگار دوران سرسبزی این جزیره است. به طوری كه در گذشته مردم بندر لنگه به اين جزيره «گپ سوزو» یا «گپ سبزو» میگفتند.
اهالی جنوب نام اين جزيره را به صورت صحیح بوموسا تلفظ میكنند اما در متنهای رسمی به گمان غلط بودن آن، برای تصحیح آن را به شكل «ابوموسی»! مینویسند.
كلمهی «سا» در شهر زیبای دیگری از این سرزمین بزرگ دیده میشود و آن هم شهر «ساری» است تشكيل شده از «سا» و «ری» یعنی «شهر سبز». «ری» يا «رِگا» در فارسی باستان «شهر» معنا میدهد مانند شهر باستانی ری و نیز مراغه كه در اصل «مَه رِگا» به معنای «شهر بزرگ» بوده است.
بنابراين تأكيد بر تلفظ و نگارش صحيح اين نام به صورت «بوموسا» يا حتا «بوموسو» برای حفظ هويت ایرانی این جزیره ضروری است. همان طور كه دیگر امروزه كسی به شهر پر از گل گلپايگان نمیگوید «جُرفاذِقان»!!
برای اطلاعات بيشتر نگاه كنيد به مقالهی «بوموسا و دگرگونی نامهای جغرافیایی ایران» نوشتهی آقای فریدون جنیدی در مجلهی گلچرخ شماره ۱۴ مرداد ۱۳۷۵.
Wednesday, June 16, 2004
جزیرهی ایرانی
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:46 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی زبان
Saturday, June 05, 2004
مولانا
شنبه ١٦/خرداد/١٣٨٣ - ٥/جون/٢٠٠٤
من خيلي مولانا جلالالدين محمد بلخي رومي رو دوست دارم. مثنوي و ديوان شمس معركه است.
چند سال پيش كه يه سي.دي از ترجمهي چند تا شعر ديوان شمس اينجا منتشر شد و مدونا و دمي مور و يه سري ديگه اين شعرها رو خونده بودند يا دكلمه كرده بودند يه منتقد تو روزنامه نوشت: !Rumi is a love machine يعني مثلا خداي عشق اه.
صحنهسازيهاي ديوان شمس عالي اه. مثلا:
در خرابات دلم انديشههاست ----- در هم افتاده چو مستان اي پسر
مرحوم علي دشتي يه كتاب داره به نام سيري در ديوان شمس. دلم براي اين كتاب تنگ شده. خيلي باحال اه.
اما يكي ديگه از تك بيتهاي مولانا كه من خيلي باهاش حال ميكنم اين اه:
اين تعصبها همه از خامي است ----- تا جنيني، كار خونآشامي است.
به نظر من اين بهترين نمونهي صنعت ادبي ”ارسال تمثيل“ اه و يه انديشهي بزرگ رو ميرسونه:
يعني تنگ نظري و تعصب رو به دنياي بسيار كوچك و تاريك زهدان تشبيه كرده. جنين فكر ميكنه همه چيز دنيا همون زهدان يا رحم اه. ولي بايد دستش رو بگيرند و از تو بكشندش بيرون تا نور و روشني رو ببينه. وقتي هم ميآد بيرون گريه ميكنه. وقتي كه ميآد بيرون ميفهمه كه دنيا خيلي خيلي بزرگتر از اون چيزي اه كه فكرش رو ميكرده. و كساني هم كه در دنياي بسته و تاريك تعصب هستند مثل جنين از خون تغذيه ميكنند. و هنوز هم كه چندين هزار سال از تاريخ بشر ميگذره تعصبهاي فرقهاي و ديني و نظري باعث بيشترين خونريزيهاي معاصر اه. (من خيلي وقتها از گفتن قرن ٢١ بدم مياد. چون انگار دنيا قبل از مسيح و رم وجود نداشته. با اين جمله چندهزار سال تمدن پيش از اون مثل تمدن ايران، مصر، چين و باقي رو ناديده ميگيرند)
جنگهاي جهاني، جنگهاي منطقهاي، جنگهاي مذهبي، هندوها و مسلمونا، فلسطينيها و اسرائيليها. القاعده و نومحافظهكاراي امريكا.
وقتي توي يه سمينار توي يه دانشگاه دربارهي عرفان ايراني ترجمهي اين شعر رو خوندم همه گفتند: WOW! Great. خلاصه كف همه دراومد.
خب. خيلي سياسي شد. بيخيال.
البته اينجا خيام رو خيلي بيشتر ميشناسند و اون هم به خاطر ترجمههاي ادوارد فيتزجرالد اه. يه بار تو شركت صحبت از خيام و رومي شد. همه مايل بودند رباعيات خيام رو داشته باشند. من هم يه فايل داشتم براي همه اي-ميل كردم. براشون هم توضيح دادم كه خيلي از اين رباعيات منسوب به خيام اند. يكي از همكارام كه مكزيكي اه و انگليسي و فرانسوي هم بلده ميگفت: man! he's really into booze يعني پسر اين بابا حسابي مشروب خور اه. D: گفتم نه بابا همهاش الكلي نيست. خيلي از اين رباعيها منسوب به خيام اه. بعضيها هم شراب شاعرانه است. كلا خيام رو خيلي دوست دارند.
اما به قول مولانا
ببستي چشم، يعني وقت خواب است ------- نه خواب است، اين حريفان را جواب است.
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
8:07 AM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی ادبيات