tag:blogger.com,1999:blog-3571558.post7845383289089596255..comments2024-03-18T17:28:27.109-04:00Comments on شهربَراز: دلشورههای واژهسازیUnknownnoreply@blogger.comBlogger11125tag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-35413251670841126022011-01-19T18:37:28.574-05:002011-01-19T18:37:28.574-05:00سلام
می خواستم بپرسم کسی تا حالا کتابی فرهنگی چاپ...سلام<br /><br />می خواستم بپرسم کسی تا حالا کتابی فرهنگی چاپ کرده در مورد تمام پسوند ها و ویشوند ها با ذکر مثال<br />به ترتیب حروف الفبا<br />مثلا شامل چند بخش باشه مثلا پسوند ها وپیشوند های زبان پهلوی فارسی میانه و جدید و یا اینکه جلو هر پسوندی بنویسد امروزی بعد مثال امروزی بعد بنویسد پهلوی مثال<br />اگه نشده لطفا این کار را انجام دهید یا گروهی چند نفری انجام دهید حرف از زبان فارسی می زنیم می گویند کشور ما غنی است. کجا غنی است. ممنون می شم<br />یه کمی لینوکسی فکر کنید<br />چهار تا خودتون می شناسید اینکاره اند با هم بنویسید<br />با مهر<br />رامینraminhttps://www.blogger.com/profile/00536828890455743657noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-16374442976494140192009-04-12T10:54:00.000-04:002009-04-12T10:54:00.000-04:00درود.دوست گرامی،برداشت من این است:به باور من، در گ...درود.<BR/><BR/>دوست گرامی،<BR/><BR/>برداشت من این است:<BR/><BR/>به باور من، در گفتمان ِ واژهسازی ی فارسی، بیشتر دوستانی که به ساختار ِ واژههای نوپیشنهاده، انتقاد میکنند و آنها را به دور از پسند و پذیرش ِ مردم میشمارند، به ردهبندی ی ِ کاربُردی ی ِ واژگان، رویکردی ندارند.<BR/><BR/>آشکارست که یکایک ِ واژگان یا همکردهای (ترکیبهای) نوپیشنهاده، از سوی ِ همهی فارسی زبانان به کار برده نمیشود و -- به دیگر سخن -- در گسترهی نیازهای ِ زبانی ی آنان جایی ندارد و هر کس، به دلیلهای گوناگون، با شماری از آنها سر و کار پیدا میکند. تنها بخشی از این واژهها بسامد ِ بالا و همگانی دارند و نه همهی آنها.<BR/><BR/>هنگامی که فرهنگستان یکم، واژههای پذیرفته و پیشنهادیاش را نشر داد، با واکنش ِ منفی ی بسیاری از کسان که این تَرک ِ عادت و نوآوری ی ناگهانی را برنمیتافتند، رو به رو گردید و حتا نویسندهی پیشروی همچون صادق هدایت، در نوشتهای طنزآمیز به ریشخند آنها پرداخت و نقیضههایی خندستانی برای شماری از آنها ساخت. ( نگا. نوشتههای پراکندهی صادق هدایت). امّا دیری نگذشت که بیشتر واژههای ِ نوپیشنهاده از سوی ِ بیشترین ِ فارسی زبانان پذیرفته شد و کاربردهایی پربسامد در زندگی ی روزمرّه ی آنان یافت و برابرهای پیشین ِ آنها از یادها رفت و در بایگانی ی ِ تاریخ ِ زبان ماند.<BR/><BR/>در همان حال، برخی از واژههای ِ نوپیشنهاده، مانند ِ دورگو (به جای تلفن) و خودرَو (به جای ِ اتومبیل/ ماشین)، پذیرفته نشد و به زبان مردم، راه نیافت.<BR/><BR/>واژههای ِ نوپیشنهاده ی ِ امروز هم (خواه از سوی ِ فرهنگستان ِ محافظه کار ِ کنونی، خواه از جانب ِ پژوهندگان ِ پویا و پیشرو ِ ناوابسته)، همین فرارَوَند را از سر خواهند گذراند و سامان ِ گسترش و گزینش بر آنها فرمان خواهدراند<BR/><BR/>بیشتر واژههای ِ نوپیشنهاده ی ِ کسانی مانند ِ زندهیادان دکتر امیرحسین آریان پور و دکتر غلامحسین مصاحب و نیز آقایان دکتر ادیب سلطانی، دکتر آشوری، دکتر حیدری ملایری و همترارانشان، در زمره ی واژگان ِ ناهمگانی و دارای کاربردهای ویژه در گسترههای ِ دانشی و پژوهشی و فرهنگی، ردهبندی میشوند و هرگاه عموم فارسی زبانان، آنها را نپسندند، حرَجی بر این استادان فرهیخته و دلسوز نیست و چیزی از ارج ِ کوشش و کنش ایشان، کاسته نمیشود. پس باید پذیرفت که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.» به برکت دست آوردهای ارزنده ی این جویندگان ِ پوینده، زبان فارسی ی امروز بسیار سرشارتر و کارآمدتر از زبان ِ تنگ مایه ی ِ یک سده (و حتا پنجاه سال) پیش ازین است.<BR/><BR/>«باش تا صبح ِ دولتش بدمد.»<BR/><BR/>پس بر ماست که در این گستره، مانند ِ همه ی عرصههای فرهنگی، شتابزده و کمحوصله و نزدیکبین نباشیم و افق ِ فراخ ِ زبان ِ ارجمندمان را چشمانداز ِ خود گردانیم و با سینه ی ِ گشاده (یا -- به تعبیر ِ پیشینیان -- «سعه ی صدر») بدین منظر بنگریم. چُنین باد!<BR/><BR/>بدرود.<BR/><BR/>ج. دوستخواه<BR/><BR/>http://www.iranshenakht.blogspot.comJalil Doostkhahhttp://www.iranshenakht.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-80360728011103168382009-04-12T10:53:00.000-04:002009-04-12T10:53:00.000-04:00دروددکتر دوستخواه گرامی.من چیزی دریافت نکردهام. خ...درود<BR/><BR/>دکتر دوستخواه گرامی.<BR/>من چیزی دریافت نکردهام. خواهشمندم دوباره نظر خود را بفرستید. <BR/><BR/>با سپاس<BR/>شهربرازshahrbaraznoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-3910221558546422402009-04-07T08:21:00.000-04:002009-04-07T08:21:00.000-04:00درود.شهربراز گرامی،دیروز برداشتم در باره ی ِگفتار ...درود.<BR/>شهربراز گرامی،<BR/>دیروز برداشتم در باره ی ِگفتار "دل شوره های ِ واژه سازی را نوشتم و فرستادم؛ امّا مسکوت ماند و نشرنیافت؛ در حالی که می توانست پرتوی برای روشن تر کردن ِ این گفتمان باشد.<BR/>بدرود.<BR/>ج. دوستخواهJalil Doostkhahhttps://www.blogger.com/profile/11381476791329437763noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-60135418106401764042009-04-07T02:05:00.000-04:002009-04-07T02:05:00.000-04:00سلام علیکم فرد ارجمندی که از بنده مطلبی سؤال کرده ...سلام علیکم فرد ارجمندی که از بنده مطلبی سؤال کرده است<BR/><BR/>والّا بنده مغازه یا کارگاه یا کارخانه ی واژه سازی ندارم<BR/><BR/>به طور کلی قرار دادن واژه های متفاوت فارسی در برابر واژه های متفاوت انگلیسی<BR/>مشخصاً در بحث فعلی ی ما که واژگان علمی است<BR/>حرف درستی است<BR/>اما موفق شدن در این کار<BR/>نیاز به تحقیق و بررسی و هزار نکته دارد<BR/><BR/>و ظاهراً باید داخل کار تهیه ی واژه نامه ی فیزیک یا الکترونیک یا زمین شناسی یا ... بود تا دید چه گونه با مشکلات و نکته ها دست و پنجه نرم می کنیم<BR/><BR/>جدای از انتقادهای من به حیدری ی ملایری<BR/>و مانند آن دانشمند محترم<BR/>خب ایشان تا حدی داخل گود است<BR/><BR/>با احترام<BR/>سیدعباس سیدمحمدیAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-12829090838962790342009-04-05T22:18:00.000-04:002009-04-05T22:18:00.000-04:00سید محمدی گرامی،لطفا به این مثال توجه کنید:attenua...سید محمدی گرامی،<BR/><BR/>لطفا به این مثال توجه کنید:<BR/>attenuation<BR/>deamplification<BR/>damping<BR/>fading<BR/><BR/>ممکن است بررسی کنید که معادل فارسی این سه واژه چیست؟ برای خودتان، نه برای من. ولی اگر به نتیجهای رسیدید اگر اینجا هم پیام بگذارید و بنده را مطلع کنید، تا حدی به شما باورمند میشوم. لطفا از خود واژهسازی نکنید، بررسی کنید که چه واژههای معادلی در حال استفاده است و هم نگویید معادل آنها «تضعیف» است که خود میدانید آن چهار واژه چهار مفهوم متفاوت دارند و اگر به کسی که درس تئوری موجها را درست خوانده باشد (برق، مکانیک، سازه) بگویید، میداند که یک انگلیسی زبان با گفتن هر کدام از این چهار واژه چه منظوری دارد و چه ندارد. کاری که من و شما باید با چند جمله به طرف مقابلمان بفهمانیم (در واقع دانشجویان چند جمله به کار نمیبرند، بلکه بیشتر از همین کلمات انگلیسی استفاده میکنند، چون غیر از این باشد، بحث علمی دچار لنگی میگردد.)<BR/><BR/>حالا فردی آمده و برای سه تای آنها واژهسازی کرده است یا واژههای موجود فارسی آنها را فهرست نموده، کاری که مسئولیت فرهنگستان است ولی روند کار ایشان چون نوشدارو پس از مرگ سهراب.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-52357361256283441122009-04-05T12:31:00.000-04:002009-04-05T12:31:00.000-04:00سلام،در یک دورهی "بیخواندنیهای نو" ازخوشِ حادثه...سلام،<BR/>در یک دورهی "بیخواندنیهای نو" ازخوشِ حادثه با وبلاگ شما آشنا شدم. از این پس پیگیر نوشتههایتان خواهم بود چون با نگاهی به مطلب اخیرتان- و نیز فهرست پیوندها- به این نتیجه رسیدم "هم زبان" ایم که این برای پیشرفت از همدلی بسیار بسیار بهتر است!<BR/>دو-سه روزی است که ترجمهی کتابی دربارهی باستانشناسی را به پایان رساندهام. پیشتر نیزدر مواردی با متون علمی سرو کار داشتهام. چیزی که میتوانم بهجرأت بگویم این است که در واژه سازی علمی امروز آنچه مقدم برهر چیز دیگری است سرعت پیشنهاد دادن و بررسیدن و پذیرفتن است؛ پیش از آنکه شمار انبوهی ذهن خام یا سوخته وارد گود شود و فضا را پُر گرد و غبار کند یا در بیغرضترین حالت، آدم را با مطرح کردن راه های مختلفِ طی یک مسیر سردرگمتر کند و از رفتن باز دارد!<BR/>دوستان زباندان و دانشیان محترم: بشتابید! از فقر در کوچه پسکوچههایی از حال رفتهایم! سِرُم قندی- نمکی چارهساز نیست. اکنون فارسی به هزار زبان درسخن است که قوت لایزالم آرزوست!سینونnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-51703300095066004002009-04-05T11:34:00.000-04:002009-04-05T11:34:00.000-04:00به Haizem خواهشمندم با خط و الفبای پارسی بنویسید. ...به Haizem <BR/><BR/>خواهشمندم با خط و الفبای پارسی بنویسید. چون خواندن الفبای لاتین به ویژه به سبک نوشتاری شما مشکل است. شاید در آینده منتشر نشوند. <BR/><BR/>شهربرازshahrbaraznoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-5028858536737869982009-04-05T11:27:00.000-04:002009-04-05T11:27:00.000-04:00به سیدمحمدی:درود.دربارهی ضرورت عقلی و زبانی ترجیح...به سیدمحمدی:<BR/>درود.<BR/><BR/>دربارهی ضرورت عقلی و زبانی ترجیح قطبیدن بر قطبی شدن پیشنهاد میکنم به مقالهی دکتر حیدری ملایری (سال ۱۳۵۲) نگاه کنید که چرا. صرفهجویی زبانی و انرژی و نیز نیاز به داشتن صرفهای مختلف سبب میشود به سوی فعل بسیط برویم. متاسفانه منشیان سدههای پیش مردم را به درازنویسی و درازگویی عادت دادهاند. مانند «مورد انتقاد قرار دادن» به جای «انتقاد کردن» و ...<BR/>من هم چنان معتقدم که جامعهی زبانی ما به میزان زیادی دچار تنبلی و کرختی و خودباختگی است. نمونههایش را هم در متن و نوشتههای پیشین گفتهام.<BR/><BR/>دربارهی برساختههای ادیب سلطانی من هم با همهی آنها موافق نیستم. اما نباید کل کار او را انکار کرد و گفت راه اشتباهی میرود.<BR/><BR/><BR/>شهربرازshahrbaraznoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-49493330695566795212009-04-05T02:28:00.000-04:002009-04-05T02:28:00.000-04:00kuscesc e Dr. Malayeri bi scak sotudani ast. tanha...kuscesc e Dr. Malayeri bi scak sotudani ast. tanha kasti e an be negar e man bargardan e joz be joz az Englisi ast. <BR/>yeki az tavanaiyha ye parsi hamana "hamkardpaziri" ast ke in zaban ra frasuye eng. miranad. conanke har 2 vaje ye eng. ra mitavan ba yek vaje ye parsi bayanid. <BR/>behar hal puyescist novin ke bayad peigiri scavad.Haizemnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-59494241756529505042009-04-05T02:05:00.000-04:002009-04-05T02:05:00.000-04:00سلام علیکمشاید صحت یا سقم نظرهای ریشه شناسانه ی حی...سلام علیکم<BR/>شاید صحت یا سقم نظرهای ریشه شناسانه ی حیدری ی ملایری یا ادیب سلطانی یا آشوری یا جناب عالی را<BR/>با مراجعه به منابع نسبتاً معتر ریشه شناسی بتوان متوجه شد<BR/>اما در واژه سازی<BR/>ظاهراً اهل زبان هستند<BR/>که به مرور زمان<BR/>نظر می دهند که واژه ی برساخته را می پذیرند یا طرد می کنند<BR/>بنده هم به ریشه شناسی های حیدری ی ملایری علاقه دارم<BR/>ایشان که جای خود دارد<BR/>وقتی شما فرمودی<BR/><BR/>دیس هم همان طور که گفتید به شکل پسوند در تندیس و تاقدیس و ناودیس و شبدیس (شبدیز = نام اسب خسرو دوم پرویز) و نیز واژههای نوساز ریاضی مانند همدیس و ... به کار رفته است.<BR/><BR/><BR/>بنده به دانسته های ریشه شناسی یا لغوی ام اضافه شد<BR/>و سپاسگزار شما هستم<BR/>اما موضوع واژه سازی<BR/>پیامد منطقی ی نظریات صحیح ریشه شناسی نیست<BR/>من شاگرد مکتب ادیب سلطانی هستم<BR/>در ویاریش و اینها البته<BR/>و به زعم خودم چند سال است خودم مجتهد نسبی هستم<BR/>و شاید مجتهد مطلق وجود خارجی ی واقعی نداشته باشد<BR/>خب<BR/>اما شاگرد مکتب واژه سازی ی او نیستم<BR/>من مهرازیک را به جای معماری<BR/>و مزداهیک را به جای ریاضیات<BR/>به کار نمی برم<BR/>ولو ریشه شناسی ی ادیب سلطانی در این دو مورد درست باشد<BR/>)فعلاً که به کار نمبرم آینده را نمی دانم(<BR/><BR/>غلامحسین مصاحب<BR/>مانند حیدری ی ملایری و ادیب سلطانی و آشوری<BR/>هم کارهایی کرده که مقبول واقع شده<BR/>هم کارهایی کرده که مقبول واقع نشده<BR/>مثلاً<BR/>اصرار آن مرحوم به مُنطِق<BR/>و اصمّ<BR/>بوده<BR/>ولی گویا و گنگ مقبول واقع شده<BR/>یا همین یونیدن و قطبیدن<BR/>توجه کنید<BR/>چه ضرورت عقلی یا زبانی وجود دارد که قطبیدن را بر قطبی شدن<BR/>و قطبش را بر قطبی شدن<BR/>ترجیح بدهیم؟<BR/>رضا منصوری هم تقریباً خشمگین بود چرا قطبش و مانند آن را<BR/>که مرکز نشر می سازد<BR/>مورد قبوب نهادها یا افرادی واقع نمی شود<BR/>به گمانم نه او باید ناراحت باشد<BR/>و نه شما متعجب<BR/>باید صبور بود و دید جامعه ی زبانی<BR/>کدام پیشنهادها را انتخاب می کند<BR/>اگر جمعه ی زبانی<BR/>نپاهشگاه را انتخاب نکرد<BR/>شما متعجب نشو<BR/>ولی خب خودت به کار ببر و بکوش آن را ترویج کنی<BR/>آزاد هستیم ماها<BR/><BR/>با سپاس از جناب عالی<BR/>***<BR/>سیدعباس سیدمحمدیAnonymousnoreply@blogger.com