tag:blogger.com,1999:blog-3571558.post1592158468231325755..comments2024-03-18T17:28:27.109-04:00Comments on شهربَراز: هنر نزد ایرانیان است و بس؟Unknownnoreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-70015308590133505152015-01-12T05:29:00.010-05:002015-01-12T05:29:00.010-05:00فرنودی که برای "و بس" آورده اید نادرست ا...فرنودی که برای "و بس" آورده اید نادرست است. <br />شهنشاه بهرام گور است و بس ------------- جز او در زمانه ندانیم کس<br /><br />همین واژه ی "جز" در بند دوم نشان میدهد که این " و بس" نشانه ی تک بودن است ، در بند دوم، واژه ی " در زمانه" نشان میدهد که پادشاهان دیگر ساسانی و ... در نگر گوینده نبوده اند و گوینده از دیدداه ایرانیان ( ما = "ندانیم" ) چم چامه چنین است:<br />برای "ما" کسی جز بهرام، شاهنشاه نیست (= تو فغفور چین یا کس دیگر شاه ما نیست)= ما کسی را جز بهرام گور به شاهنشاهی نمیپذیریم.Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/15722809675589367013noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-20992897339753440302011-08-10T11:07:53.466-04:002011-08-10T11:07:53.466-04:00سلام خدمت دوست گرامی جناب شهربراز,
به نظرم میآید ...سلام خدمت دوست گرامی جناب شهربراز,<br /><br />به نظرم میآید که در این خصوص خطایی پیش آمده است. از قضا این بیت از زبان خود بهرام است اما شما بخش بزرگی در میانه را جا انداخته اید. بهرام پس از کشتن کرگدن و بعد اژدها نامهای از فغفور چین دریافت میکند که این را نیاوردهاید و او را دعوت به چین میکند:<br /><br />چو زین آگهی شد به فغفور چین که با فرّ مردی ز ایران زمین<br /><br />یکی نامه نزدیک بهرامشاه نوشت آن جهاندار با دستگاه<br /><br />بعد بهرام در پاسخ به او این دعوت را رد میکند و آنجا میگوید که البته من پیش تو نمی ایم<br /><br />جز آن بُد که گفتی سراسر سخن بزرگی نو را نخواهم کهن <br />شهنشاه بهرام گورست و بس چنو در زمانه ندانیم کس<br />به مردی و دانش به فرّ و نژاد چنو پادشا کس ندارد به یاد<br />جهاندار پیروزگر خواندش ز شاهان سرافرازتر خواندش<br />دگر آنک گفتی که من کردهام به هندوستان رنجها بردهام<br />همان اختر شاه بهرام بود که با فرّ و اورند و بانام بود<br />هنر نیز ز ایرانیانست و بس ندارند کرگ ژیان را به کس<br /><br />یعنی شاه فقط بهرام چون البته اینجا بهرام هویت خود را بروز نداده و البته میگوید که ین هنر را هم من از ایرانیان دارم و آنها را رها نمیکنم که به سوی تو بیایم. <br /><br />من این اشارات را متن شما ندیدم. ممنون میشوم بررسی مجددی بفرمایید.<br /><br />جناب شهربراز همیشه استفاده میکنیم. شاد و تندرست باشیدمجیدhttp://www.fehrest.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-69168516763482533822011-08-08T15:58:12.965-04:002011-08-08T15:58:12.965-04:00با درود
من نیز در نوشته ای به همین ریشه شناسی واژ...با درود<br />من نیز در نوشته ای به همین ریشه شناسی واژه هنر پرداخته ام <br />http://adabdoost.blogspot.com/2011/01/blog-post_15.html<br />اگر دوست داشتید امیدوارم از آن بهرهمند گردید<br />با سپاسShaghaghihttps://www.blogger.com/profile/09046544892470764454noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-17963197939549791182011-08-08T06:06:55.911-04:002011-08-08T06:06:55.911-04:00انسان خجل می ماند از این ناجوانمردی و بی سوادی و ت...انسان خجل می ماند از این ناجوانمردی و بی سوادی و تحریف تاریخ و تحریف متون ادبی نزد پان ترکان. امیدوارم همگان حساب این بی خردان را از آذری زبان های عزیز ایران ما جدا کنند. باید یک تدبیری برای مقابله با این پان ترکان چید که مطلقا به وجه آذری زبان های ایران آسیبی وارد نسازد. در این راه خیلی باید با دقت گام برداشت که تیرهای ما به سمت پان ترک ها مبادا خدای ناکرده به هموطنان آذری زبان ایران زمین برخورد نماید.<br />با سپاس از مطلب زیبای شما<br />زنده باد جان های ایرانیانسهیلnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-66487214161910838692011-08-07T12:48:09.676-04:002011-08-07T12:48:09.676-04:00در اینجا هم به این موضوع پرداخته اند
http://www.ko...در اینجا هم به این موضوع پرداخته اند<br />http://www.kotiposti.net/msaleha/nai_3/12/p_9.html<br /><br />و نوشته اند<br /><br />يعنی به جای "ايرانيان بس و بسيار هنر نزدشان است"، يا "ايرانيان بسی هنر دارند" و يا "و بس هنر نزد ايرانيان است"، واژه ی" و بس"، به پايان رفته است و شده است: هنر نزد ايرانيان است و بس. همين و همينرفیق فردوسیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3571558.post-56007435081385826522011-08-07T12:43:32.546-04:002011-08-07T12:43:32.546-04:00با درود و سپاس. در نشانی زیر هم جستاری در تایید گف...با درود و سپاس. در نشانی زیر هم جستاری در تایید گفتار شما آمده است:<br /><br />http://www.shahnamehvairan.com/index.php?option=com_content&view=article&id=51:2010-08-09-08-27-54&catid=25:the-project&Itemid=62<br /><br />و در همانجا آمده است( البته با توجه به نسخه ای که نویسنده در دست داشته )<br /><br />در سروده ی ديگر استاد سخن، "هنر نيز ِ ايرانيان است بس"<br />نيز به همين گونه است و قيد که "بس" و يا "وبس" باشد، از ميان کار، به پايان آن برده شده است تا نوشته را آهنگين کند. يعنی به جای "ايرانيان بس و بسيار هنر نزدشان است"، يا "ايرانيان بسی هنر دارند" و يا "و بس هنر نزد ايرانيان است"، واژه ی" بس" و يا"و بس"، به پايان رفته، شده است: هنر نزد ايرانيان است و بس. همين و همين.<br /><br /><br />نکته ای که در بالا آمد بسيار درخور نگرش می باشد و درست به مانند هنگامی است که غزلی از خواجه ی شيراز را به زبان روان و گفتاری (نثر) و بدون سرود و آهنگ برای شنونده باز گو می کنيم. درست همين کار را با چنين سروده ای نيز بايد انجام دهيم و سپس به بازگويی و معنی کردنش بپردازيم و به جز از اين نادرست می باشد. اگر چه واژه ی "بس" و يا "و بس"، در همين جايی که هست نيز، نمی گويد تنها ايرانيان هنر دارند و کس ديگری ندارد.<br /><br /><br />از همين جا و از راه همين نوشته خواهش می کنم بفرمايند يا بفرماييد چه کسی و در کدام فرهنگ واژه ای، "بس" و "وبس" يا "بسا" را به چم و معنی "تنها"، ديده و خوانده است.<br />راستش را بخواهيد در همه فرهنگ هايی که اين کوچکتر ديده است همانگونه که پيشتر نيز آمد، واژه ی، "بس" را، بسی، بسياری و همچنين بسنده که همان کافی (به زبان تازی باشد)، معنی کرده اند، نه يک واژه بيش و نه يک واژه کم، و اگر آن را بسنده و کافی نيز معنی کنيم می شود، نزد ايرانيان به اندازه ی بسنده و کافی هنر هست.<br />از سروری شنيدم که ايشان بس را به معنی تنها هم ديده اند. که با چنين ديدنی نيز در باره ی اين سرود کاربردی نمی تواند داسته باشد، چرا که بر پايه آنچه پيشتر آمد درو نمايه ی سرود چنين معنايی را به آن نمی بخشد. ـ اگر چه نويسنده به همان فرهنگ واژه هايی که ايشان فرموده بودند نگاه کردم و چنان چيزی نيافتم.ـ<br /><br />از اين گذشته دوستان بايد بدانند مرزهای فرهنگی ايران يا پشته ايران، به ايران امروزی پايان نمی پذيرد و خود در بر دارنده ی چند کشور است و ايرانی را که فردوسی بزرگوار از آن سخن می گويد آن گستره است و اگر افتخاری نيز در ميان باشد از آن ِ ايرانيان امروزی نيست و افغان و تاجيک و ... بسياری ديگر نيز از آن بهره ورند.رفیق فردوسیnoreply@blogger.com